سؤال از مقتسمین

فارسی 3044 نمایش |

مقتسمین چه کسانی هستند؟
برنامه هاى الهى بدون شک عموما حافظ منافع همه انسانها است ولى در ظاهر و نظر ابتدایى معمولا بعضى مطابق میل ما است، و بعضى بر خلاف میل ما است، و اینجاست که مؤمنان راستین از مدعیان دروغین شناخته مى شوند، گروه اول همه را دربست مى پذیرند حتى آنجا که ظاهرا به سود آنها نیست و مى گویند: «کل من عند ربنا؛ همه از ناحیه خدا است» (آل عمران/ 7)، و هیچگونه تجزیه و تقسیم و تبعیض در میان احکام الهى قائل نیستند. اما آنها که دلهاى بیمارى دارند و حتى مى خواهند دین و حکم خدا را به خدمت منافع خویش گیرند، تنها آن قسمتى را مى پذیرند که به سود آنهاست و بقیه را پشت سر مى افکنند، آنها آیات قرآن و حتى گاهى یک آیه را تجزیه مى کنند، بخشى را که در مسیر تمایل خود مى بینند قبول کرده، و بخش دیگر را کنار مى گذارند. این افتخار نیست که همچون بعضى از اقوام گذشته نغمه ی «نؤمن ببعض و نکفر ببعض؛ ما به برخى ایمان داریم و به برخى نداریم» (نساء/ 150)، ساز کنیم چرا که همه دنیاپرستان همین کار را مى کنند، آنچه معیار شناخت پیروان حق از طرفداران باطل است، همان تسلیم در مقابل آن بخش از فرمانها است که با تمایلات و هوسها و منافع ظاهرى ما هماهنگ نیست، اینجاست که سره از ناسره، و مؤمن از منافق، شناخته مى شوند.
آیه نازل شد که من به شما اعلام خطر مى کنم که خدا فرموده عذابى بر شما فرو مى فرستم: «کما أنزلنا على المقتسمین؛ آن گونه که بر تقسیم کنندگان فرستادم» (حجر/ 90)، «الذین جعلوا القرآن عضین؛ همان تقسیم کنندگانى که آیات الهى را تجزیه کردند» (حجر/ 91). آنچه به سودشان بود گرفتند و آنچه به زیانشان بود کنار گذاشتند، در حقیقت بجاى اینکه کتاب الهى و دستوراتش رهبر و راهنماى آنها باشد به صورت آلت دست در آوردند و آن را وسیله اى براى رسیدن به مقاصد شومشان ساختند، اگر یک کلمه به نفعشان بود به آن چسبیدند و اگر هزاران کلمه به زیانشان بود کنار گذاشتند! علاوه بر آنچه در بالا گفتیم تفسیرهاى دیگرى نیز براى مقتسمین ذکر کرده اند، حتى قرطبى در تفسیرش هفت تفسیر براى این کلمه ذکر کرده که بسیارى از آنها نامناسب به نظر مى رسد ولى بعضى را که بى مناسبت نیست ذیلا مى آوریم. از جمله اینکه جمعى از سران مشرکان در ایام حج بر سر جاده ها و کوچه هاى مکه مى ایستادند و هر کدام از آنها به واردین سخنى درباره پیامبر و قرآن مى گفتند که آنها را بدبین سازند، بعضى مى گفتند او مجنون است و آنچه مى گوید ناموزون، بعضى مى گفتند او ساحر است و قرآنش نیز بخشى از سحر او است، بعضى او را شاعر مى خواندند و آهنگ روح بخش این آیات آسمانى را به دروغ، شعر مى شمردند، بعضى پیامبر را کاهن معرفى مى کردند، و اخبار غیبى قرآن را، یک نوع کهانت، و از این رو آنها را مقتسمین نامیدند چرا که جاده و گذرگاههاى مکه را میان خود با برنامه حساب شده اى تقسیم کرده بودند. و مانعى ندارد که هم این تفسیر و هم تفسیرى که گفتیم هر دو، در مفهوم آیه جمع باشد.
سپس به سرنوشت مقتسمین (تجزیه گران) که در آیات قبل از آنها سخن به میان آمده بود مى پردازد و مى گوید: «فو ربک لنسالنهم أجمعین؛ سوگند به پروردگارت که ما بطور قطع از همه آنها سؤال خواهیم کرد» (حجر/ 92)، «عما کانوا یعملون؛ از تمام کارهایى که انجام مى دادند» (حجر/ 93). روشن است که سؤال خداوند براى کشف مطلب پنهان و پوشیده اى نیست، چرا که او از اسرار درون و برون آگاه است، و ذره اى در آسمان و زمین از علم بى پایان او مخفى نیست، بنابراین سؤال مزبور به خاطر تفهیم به خود طرف است تا به زشتى اعمالش پى ببرد، و یا به عنوان یک نوع مجازات روانى است، چرا که بازجویى از کارهاى خلاف، آنهم توام با سرزنش و ملامت، آنهم در جهانى که انسان به حقایق نزدیکتر و آگاهتر مى شود، دردناک و زجرآور است، بنابراین، در حقیقت این پرسشها بخشى از مجازات آنهاست. ضمنا عمومیت «عما کانوا یعملون» نشان مى دهد که از همه اعمال آدمى بدون استثناء سؤال خواهد شد و این خود درسى است براى همه انسانها که لحظه اى از اعمال خود غافل نمانند، و اینکه بعضى از مفسران این سؤال را محدود مساله توحید و ایمان به انبیاء و یا مربوط به معبودهاى مشرکان دانسته اند سخنى است بى دلیل بلکه مفهوم آیه کاملا تعمیم دارد. و اما این سؤال که چگونه در آیه فوق خداوند تاکید بر مساله سؤال مى کند در حالى که در سوره الرحمن آیه 39 مى خوانیم: «فیومئذ لا یسئل عن ذنبه إنس و لا جان؛ در آن روز از هیچکس نه انسان و نه جن سؤالى نمى شود» پاسخش به طور خلاصه آن این است: در قیامت مراحلى است، در بعضى از مراحل، از مردم سؤال مى شود، و در بعضى از مراحل سؤال و جوابى در کار نیست، و مسائل خودبخود روشن است، و یا اینکه سؤال زبانى وجود ندارد، چرا که طبق آیه 65 سوره یس بر دهانها مهر گذارده مى شود، و تنها سؤال از اعضاى پیکر و حتى پوست بدن مى شود.
در مورد «ما کانوا یعملون: از آنچه در دنیا بودند که بجا آوردند»:
1- انس بن مالک روایت کرده از پیغمبر (ص) که ایشان را از کلمه (لا اله الا الله) پرسند.
2- ابن مسعود گفته که هیچکس نباشد مگر که حقتعالى از وى پرسد آنچه کرده و گوید: «یا بن آدم ما ذا غرک عنى؛ چه مغرور کرد ترا از من»، «یا بن آدم ما ذا عملت و ما اجبت المرسلین؛ چه کردى و چرا کردى و پیغمبران را چه جواب گفتى؟»
3- در خصال مرحوم صدوق از حضرت پیغمبر (ص) روایت شده: «لا تزول قدم عبد یوم القیمة حتى یسئل عن اربع: عن عمره فیما افناه و شبابه فیما ابلاه و عن ماله من این اکتسبه و فیما انفقه و عن حبنا اهل البیت؛ هیچ بنده اى قدم برندارد در قیامت مگر آنکه از چهار چیز پرسند: 1- از عمر او که در چه فانى کردى. 2- از جوانى او که در چه پیر کردى. 3- از مال او که از کجا جمع کردى، و کجا خرج نمودى. 4- از ولایت ما اهل بیت».

منـابـع

محمد حسینی همدانی- انوار درخشان- ج ‏9 صفحه 404

ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- ج‏ 11 صفحه 132-138

خاتون خاک- تفسیر اثنی عشری- ج‏ 7 صفحه 148

ملا فتح الله شریف کاشانی- منهج الصادقین- ج‏ 5 صفحه 172

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد