غدیریه شریف رضی (نهج البلاغه)

فارسی 6101 نمایش |

مؤلف نهج البلاغه

همه این دانشمندان و بزرگانی که نهج البلاغه را شرح و تعلیق نوشته اند تردیدی ندارند که این کتاب، گرد آورده شریف رضی است، فرهنگهای شیعه هم به طور کلی بر این معنی اتفاق نظر دارند و هیچ یک از ارباب تراجم را از دوران مؤلف تا عصر حاضر، ملاحظه نخواهید کرد، جز اینکه می بینید صریحا نسبت کتاب را به شریف رضی صحیح دانسته و بر این معنی جزم و یقین دارد، مانند فهرست ابوالعباس نجاشی درگذشته 450، و فهرست شیخ منتجب الدین، درگذشته 585، و... و... خواننده گرامی می تواند با مراجعه به صورت اجازاتی که دانشمندان و محدثین برای اصحاب خود نوشته اند، صحت این معنی را دریابد، از جمله:
1- اجازه شیخ محمد بن علی بن احمد بن بندار، به شیخ فقیه ابوعبدالله حسین، دائر به روایت کتاب نهج البلاغه، تاریخ اجازه: جمادی الاخره سال 499.
2- اجازه شیخ علی بن فضل الله حسینی، به علی بن محمد بن حسین متطبب، راجع به روایت نهج، تاریخ اجازه، رجب سال 589.
3- اجازه شیخ نجیب الدین یحیی بن احمد بن یحی حلی، به سید عزالدین حسن بن علی، معروف به «ابن الابرز»، روایت همین کتاب، تاریخ اجازه شعبان 655.
4- اجازه علامه حلی، به «بنی زهره» تاریخ: 723.
5- اجازه سید محمد بن حسن ابن ابوالرضا علوی، به جمال الدین ابن ابوالمعالی سال 730.
6- اجازه فخرالدین محمد فرزند علامه حلی، به «ابن مظاهر»، سال 741.
7- اجازه استادمان شهید اول، به شیخ «ابن نجده»، سال 770.
8- اجازه شیخ علی بن محمد بن یونس بیاضی، صاحب «صراط المستقیم» به شیخ ناصر بن ابراهیم بویهی، احسائی، سال 852.
9- اجازه شیخ علی محقق کرکی، به مولی حسین استرابادی سال 907.
10- اجازه محقق کرکی، به شیخ ابراهیم، سال 934.
11- اجازه محقق کرکی، به قاضی صفی الدین عیسی، سال 937.
12- اجازه شهید ثانی، به شیخ حسین بن عبدالصمد عاملی، سال 941.
13- اجازه شیخ حسن فرزند شهید ثانی، متن اجازه بسیار مفصل است.
14- اجازه شیخ احمد بن نعمة الله بن خاتون، به مولی عبدالله شوشتری سال 988.
15- اجازه شیخ محمد بن احمد بن نعمة الله بن خاتون، به سید ظهیرالدین همدانی، سال 1008.
16- اجازه علامه مجلسی اول به شاگردش آقا حسین خوانساری، سال 1062.
17- اجازه علامه مجلسی اول، به فرزندش علامه مجلسی دوم. اجازه طولانی است تاریخ 1068.
18- اجازه شیخ صالح بن عبدالکریم، به مولی محمد هادی فرزند محمد تقی شولستانی، سال 1080.
19- اجازه مجلسی دوم، به سید میرزا ابراهیم نیشابوری، تاریخ 1088.
20- اجازه علامه مجلسی، به سید نعمة الله جزائری، تاریخ 1096.
و اجازات دیگر....

تصریحات شریف رضی

بالاتر از تمام این دلائل، تصریحات شریف رضی است که خود در کتابهایش بدان حواله کرده است، مثلا در جزء پنجم از تفسیرش ص 167 می گوید: «و کسی که مایل است تاریخ این موضوع را که بدان اشاره کردیم، بداند. باید در کتاب دیگرمان به نام «نهج البلاغه» مطالعه و دقت کافی نماید، همان کتابی که گزیده سخنان امیرالمؤمنین (ع) را در آن جمع آورده ایم و مشتمل بر سه باب است در فنون مختلفه معانی و رشته های پراکنده سخن از خطبه ها و نامه ها گرفته تا مواعظ و حکم و کلمات قصار.»
در کتاب «مجازات نبویه» «1» ص 223 می گوید: «این مطلب را در کتاب دیگرمان موسوم به «نهج البلاغه» یاد کرده ایم، همان کتابی که برگزیده تمام سخنان آن سرور را در آن گرد آورده ایم.» و در ص 41 مجازات نبویه گوید: «این معنی را در کتابمان نهج البلاغه ایراد کرده ایم.» و در ص 161: این کلام را در کتاب نهج البلاغه، ایراد کرده ایم. و در ص 252: این موضوع را در کتابمان نهج البلاغه، ضمن سخنان آن سرور به کمیل بن زیاد نخعی آورده ایم. و در اواخر «نهج البلاغه» ضمن توضیح کلام آن حضرت «العین و کاء السته» می نویسد: شریف رضی گوید: درباره این استعاره در کتابمان مجازات آثار نبویه بحث کرده ایم. و در پیش گفتار کتاب «نهج البلاغه» گوید: «من در سالهای اول جوانی و شادابی زندگی، دست به تألیف کتابی زدم، به نام خصائص الائمه [ویژگیهای ائمه اطهار] مشتمل بر خبرهای ظریف و جالب و کلمات گهربار آنان... تا آخر» و کتاب خصائص الائمه، اینک موجود است، و حتی دو نفر با هم اختلاف نکرده اند که این کتاب تألیف شریف رضی است. در این صورت، سخن جاهلانه که برخی از نویسندگان اظهار داشته: یعنی کتاب را به برادرش علم الهدی نسبت داده، و بعدهم، او را متهم ساخته که «تمام کتاب و یا قسمتی از آن پرداخته خود اوست که به نام امیرالمؤمنین شهرت داده» و یا سخن آن نویسنده دیگر، که بدون دلیل ادعا کرده و گفته: «بیشتر مطالب این کتاب باطل و ساخته شریف رضی است» با آنکه عظمت مقام او از حیث دانش و جلالت و وثوق و اعتماد مانند خورشید آسمان درخشان است. و یا آن نویسنده دیگر که مردد مانده آیا این کتاب تألیف شریف رضی است یا برادرش شریف مرتضی، و بالاخره ساخته این یا آن، هیچ یک از این سخنان را در بازار حقیقت ارج و ارزشی نیست، و هیچ محملی برای آن نمی توان سراغ گرفت، جز اینکه بگوئیم تعصب چشم نویسنده را کور کرده است. ضمنا جهالت عمیق آنان را به رجال و بزرگان شیعه و تألیفات آنان می رساند.
شگفت تر سخنی که دیده ایم گفته ذهبی در «طبقات» ج 3 ص 289 می باشد که می نویسد: «در این سال یعنی سال 436، شیخ حنفیه! علامه محدث! ابوعبدالله حسین بن موسی حسینی: شریف رضی، سازنده کتاب «نهج البلاغه»، دار جهان را بدرود گفت.»
ابن ابی الحدید، در شرح نهج، ج 2 ص 546، بعد از اینکه خطبه ابن ابی الشحماء عسقلانی کاتب را می آورد می گوید: «این زیباترین خطبه است که این نویسنده ماهر القاء کرده، و چنانکه مشاهده می شود با زحمت هر چه بیشتر آن را ساخته و پرداخته و با مطالعه کافی از عیب و عوارض پیراسته، با وجود این از سستی و بی مایگی خود خبر می دهد. من از این رو خطبه او را آوردم، که بسیاری از کوته فکران، خودسرانه می گویند «قسمت بیشتر نهج البلاغه، کلام نوپرداخته است که جمعی از شیعیان فصیح ساخته و پرداخته اند» و چه بسا برخی از آن را به ابوالحسن رضی و یا غیر او نسبت داده اند. تعصب چشم آنان را کور کرده که از راه روشن دور افتاده و به کوره راه تاریک منحرف شده اند و علت آن جز سرگشتگی و بی معرفتی به سبک و اسلوب سخن نیست. من در اینجا با کلامی موجز و مختصر، اشتباه و مغالطه این اندیشه را روشن می سازم، می گویم: از دو حال خارج نیست یا تمام نهج البلاغه ساخته و پرداخته شده و به علی امیرالمؤمنین نسبت یافته یا اینکه تنها برخی از آن ساختگی است، و قسمت دیگر، واقعا از سخن آن بزرگوار است. احتمال اول قطعا یاوه و باطل است، چون یقین داریم که با تواتر، برخی از خطبه ها و نامه ها از آن حضرت روایت شده، و محدثین همگی یا اکثرشان و نیز مورخین اسلامی، بیشتر آن را نقل کرده اند، با اینکه شیعه نیستند تا بگوئیم از مذهب خود جانبداری کرده اند. احتمال دوم، گواه ادعای ماست، زیرا هر کس با سخن و خطابه انس یافته و در علم بیان از تحصیلات کافی برخوردار بوده و در باب فصاحت و بلاغت صاحب ذوق و تشخیص باشد، قهرا می تواند، کلام رکیک و بی پایه را از کلام فصیح جدا کرده و سخن عرب اصیل را از نوپرداز باز شناسد، و کسی که دارای چنین ذوق و ادراکی بوده و بر مجموعه دست یابد که گفته جمعی یا دو نفر از خطبا در آن مسطور باشد خواهد توانست بین این سخن و آن سخن، این سبک و آن سبک امتیاز دهد. ملاحظه نمی کنید که ما با همین دانش و معرفتی که به شعر و نقادی آن داریم اگر دیوان ابوتمام را ورق بزنیم، و مشاهده کنیم که در آن دیوان چند قصیده یا یک قصیده از دیگران ثبت شده، با ذوق و ادراک، تفاوت آن را با شعر ابی تمام و سبک و اسلوب او درک خواهیم کرد.
ملاحظه کنید، نقادان و شعر شناسان، از اشعار منسوب به ابی تمام، قصائد فراوانی را حذف و اسقاط کرده اند، چون با شیوه او در نظم سخن مباینت داشته است، و با همین روش در اشعار ابو نواس، مطالعه کرده چکامه های فراوانی را ساقط کرده اند، چون با سبک و شیوه او در پرداختن شعر آشنائی داشته اند. نقادان ادب، درباره شعر دیگران هم غیر از ابوتمام و ابونواس، با همین روش به تحقیق و بررسی برخاسته اند، و دلیل آنان، تنها ذوق ادبی و توجه به سبک ویژه هر یک از شعراء بوده است. شما با تأمل و دقت در کتاب «نهج البلاغه» نیز ملاحظه می کنید که تمام آن چون آب یکرنگ و یک طعم است با یک روح و یک روش، درست مانند جسم بسیطی که اجزاء آن هیچگونه تفاوتی با هم ندارند، و مانند قرآن کریم که اول آن با وسط و وسط آن با آخرش یکسان است، هر سوره یا هر آیه که مورد تأمل قرار گیرد با سایر سور و آیات، از حیث برداشت، روش، اسلوب، مسلک، نظم و ترتیب، متحد و برابر است، اگر نهج البلاغه، قسمتی از آن ساختگی و قسمت دیگر صحیح و مسلم بود، یک چنین اتحادی در سبک و اسلوب نداشت. با این برهان روشن، سرگشتگی و گمراهی آنانکه می گویند قسمتی از این کتاب جعلی و ساختگی است آشکار و هویداست.
ضمنا باید دانست که گوینده این سخن با طرح این احتمال، اشکالات فراوانی بر مسلمیات مذهب خودش وارد می کند که از عهده پاسخ بر نخواهد آمد، زیرا اگر پای این گونه احتمالات در میان بیاید، و تا این حد تسلیم وسوسه و تردید شویم به هیچ حدیث رسول خدا هم وثوق و اطمینان نخواهیم یافت، و رواست که کسی در صدد طعن و انکار برآمده و بگوید: این خبر جعلی است، این سخن ساختگی است، و همچنین، خطبه ها و مواعظ و سخنان دیگری که از ابو بکر و عمر نقل شده است. باری، منکر نهج البلاغه، هر شاهد و قرینه ای را که در روایات رسول خدا و پیشوایان بر حق و سخنان صحابه و تابعین و نوشته های دبیران و خطیبان، معتبر می شناسد، دوستان امیرالمؤمنین علی را می رسد که به همان شواهد و قرائن در اثبات نهج البلاغه و سایر فرمایشات آن سرور، استناد کنند، و این مطلب واضحی است.»
پایان سخن ابن ابی الحدید.

خطبه شقشقیه

همو درج 1 ص 69، آخر خطبه شقشقیه می گوید: «استاد من ابوالخیر مصدق بن شبیب واسطی در سال 603 می گفت: این خطبه یعنی خطبه شقشقیه، را بر استاد، ابومحمد عبدالله بن احمد، معروف به «ابن الخشاب» درگذشته 568، قرائت می کردم، موقعی که باین کلام رسیدم یعنی اظهار تأسف ابن عباس که گفته بود: «به خدا سوگند! آنقدر که از ناتمام ماندن سخن امیرالمؤمنین متأسف شدم از فوت هیچ سخنی متأسف نشده ام» ابن خشاب به من گفت: «اگر من حاضر بودم به ابن عباس می گفتم: «مگر، در دل پسرعمویت علی عقده باقی مانده که در این خطبه بر ملا نکرده باشد؟ تا بگوئی: کاش سخنش را تمام کرده بود! به خدا سوگند برای هیچکس از پیشقدمان و دنباله روان حرمتی به جا نگذاشته، و کسی نبوده که نام نبرد جز رسول خدا.» استادم مصدق گفت: ابن خشاب مردی شوخ طبع بود، بدو گفتم: «فکر می کنید که این خطبه ساختگی باشد؟» پاسخ داد: «نه به خدا سوگند، همانطور که یقین دارم تو مصدقی یقین دارم که این خطبه از سخنان علی است.» گفتم: «بسیاری از مردم گویند که این خطبه ساخته دست «رضی» است.» پاسخ داد: «کجا «رضی» و یا غیر او می توانند با این سبک و اسلوب بدیع خطبه ای بپرورانند؟ ما تمام رسائل و منشآت رضی را دیده ایم، راه و روش او را در پرداخت نثر فهمیده و شناخته ایم، میان ماه من تا ماه گردون، تفاوت از زمین تا آسمان است. به خدا سوگند: من این خطبه را در کتابهائی دیده ام که دویست سال قبل از سید رضی تألیف شده، به خدا این خطبه را با خط کسانی از علماء ادب دیده و شناخته ام که پیش از ابو احمد نقیب پدر سید رضی نوشته اند و به یادگار نهاده اند؟»
شارح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید گوید: «من نیز قسمت های زیادی از این خطبه را در تألیفات استادمان ابوالقاسم بلخی پیشوای معتزله بغداد، دیده ام که سالها پیش از تولد رضی زندگی داشته، و قسمت های دیگری از آن را در کتاب «ابوجعفر ابن قبه» از متکلمین امامیه دیده ام، و آن، کتاب مشهوری است که به نام «الانصاف» خوانده می شود و «ابن قبه» از شاگردان شیخ ابوالقاسم بلخی است و در همان دوران قبل از حیات سید رضی زندگانی را بدرود گفته است.» سخن ابن ابی الحدید پایان پذیرفت.
علامه شیخ هادی آل کاشف الغطاء کتابی پرداخته در 66 صفحه که تنها پیرامون کتاب نهج البلاغه، و شبهات وارده بر آن بحث می کند، کتاب به طور جامع، و کامل تهیه شده و نیکو از عهده مطلب برآمده است. شیخ محمد عبده نیز، در مقدمه شرح خود پیرامون کتاب نهج، سخنان جالبی آورده، و استاد حسین بستانه، استاد سابق ادبیات عرب در دبیرستان مرکزی زیر عنوان: «ادب الامام علی و نهج البلاغه» متعرض تمام اشکالات شده، و با بحث و تنقیب و جوابگوئی از توهمات یاد شده، اعتبار آن را تأیید و تثبیت کرده است، این مقاله در شماره چهارم از سال پنجم مجله «الاعتدال» در نجف اشرف به چاپ رسیده است. علامه سید هبة الدین شهرستانی، رساله پیرامون اعتبار و صحت کتاب نهج تألیف نموده و موقعیت علمی و جهانی آن را روشن ساخته است، این رساله تحت عنوان «ما هو نهج البلاغه» در صیدا چاپ شده و بعد به وسیله یکی از فضلاء ایران، در تهران به فارسی ترجمه شده و برخی فوائد و اطلاعات بر آن افزوده شده است.

از جمله تألیفات سید رضی

2- خصائص الائمه. مؤلف، نام کتاب را در دیباچه نهج البلاغه یاد کرده و کتاب را ستوده است، در این کتاب، برخی از کلمات امیرالمؤمنین را شرح و توضیح داده و در بسیاری از مواضع کتاب نام خود را برده است. با این حال، شگفت است که علامه حلی گفته: «در عراق نسخه هائی به اسم «خصائص الائمه» یافت می شود که از حیث اسلوب و روش با نام کتاب «ویژگیهای پیشوایان» تناسب دارد، ولی نسبت آن به مؤلف قطعی نیست.»
3- مجازات آثار نبویه، در بغداد سال 1328 چاپ شده.
4- تلخیص البیان عن مجاز القرآن. در چند موضع از کتاب مجازات نبویه از آن نام برده است. صفحات 2، 3: 9، 145 را ملاحظه کنید.
5- حقائق التأویل فی متشابه التنزیل نام تفسیر اوست که در کتاب «مجازات نبویه» از آن یاد کرده، گاهی نام آن را حقائق التأویل نهاده و گاهی به عنوان کتاب مفصل در متشابه قرآن. نجاشی از آن با نام «حقائق التنزیل» یاد کرده و صاحب عمدة الطالب با نام «المتشابه فی القرآن».
6- معانی القرآن، و این کتاب سومی است که در پیرامون قرآن نگاشته است ابن شهر آشوب در «معالم العلماء» ص 44 از آن یاد کرده و می گوید مانند آن کمیاب است، و نسابه عمری در کتاب «المجدی» گوید: «قسمتی از این تفسیر را ضمن یک جلد مشاهده کردم، بسیار نمکین و پسندیده است.» اگر بخواهیم مقیاسی به دست دهیم، باید بگوئیم مانند تفسیر ابوجعفر طبری و یا مفصل تر از آن خواهد بود، ابن خلکان هم می گوید: «مشکل است که مانند آن یافت شود، گواه است بر سعه اطلاعات او در نحو و لغت.» ولی احتمال می رود که این کتاب مورد ستایش همان تفسیر نامبرده قبلی باشد.
7- حاشیه پیرامون اختلاف فقهاء.
8- حاشیه بر ایضاح ابوعلی فارسی.
9- الحسن من شعر الحسین، قسمتی از زبده اشعار ابن الحجاج را گرد آورده که شرح حال او را ضمن شعراء قرن چهارم یاد کردیم.
10- «الزیادات» در شعر ابن الحجاج نامبرده.
11- «الزیادات» در شعر ابوتمام که ضمن شعراء قرن سوم به شرح حال او پرداختیم.
12- گزیده شعر ابواسحاق صابی.
13- نامه هائی که میان او و ابواسحاق به صورت شعر مبادله شده.
و در عمدة الطالب این چند کتاب را هم نام می برد:
14- رسائل و منشآت، در سه جلد. و چنانکه در فهرست ابن ندیم ص 194 یاد شده، ابواسحاق صابی درگذشته قبل از سال 380، مراسلات شریف رضی را به صورت کتاب در یکجا گرد آورده است.
15- اخبار قضاة بغداد.
16- شرح حال پدر بزرگوارش «طاهر» که در سال 379، بیست و یکسال پیش از درگذشت پدر به رشته تحریر کشیده است.
و در کتاب تاریخ آداب اللغه، این چند کتاب را هم افزون یاد کرده:
17- «انشراح الصدر» یا اشعار برگزیده. و ما گوییم: این کتاب، تألیف یکی از ادباست که از دیوان شریف رضی گزین ساخته است، چنانکه در «کشف الظنون» ج 1 ص 513 آمده.
18- طیف الخیال. مجموعه است که به نام شریف رضی ثبت شده. و من (علامه امینی) گویم: «این کتاب از تألیفات برادرش سید مرتضی است.»
19- دیوان شعر، که چاپ شده و آوازه اش در همه جا پیچیده است. ابن خلکان گوید: «جماعتی به گرد آوردن اشعار رضی همت گماشتند.» آخرین گرد آورده را ابوحکیم خبری عرضه کرده است.
صاحب ابن عباد که شرح حالش در شمار شعراء قرن چهارم گذشت، پیکی به بغداد گسیل داشت که دیوان شریف رضی را برای او رونویس کند، ضمنا نامه همراه آن برای شریف رضی فرستاد، و آن در سال 385 سال وفات صاحب بود، شریف رضی که از ماجرا مطلع شد، دیوان خود را برای او ارسال نموده و هم قصیده در ثنای او سرود که از آن جمله است:
بینی و بینک حرمتان تلاقتا *** نثری الذی بک یقتدی و قصیدی
و وصائل الأدب التی تصل الفتی *** لا باتصال قبائل و جدود
إن أهد أشعاری إلیک فإنها *** کالسرد أعرضه علی داود
ترجمه: «میان من و تو دو حرمت دست به هم داده: نثر من که اقتدایش به توست و شعرم. با پیوست علم و ادب که جوانمردان را بهم پیوند دهد، نه چون پیوند عشیره و تبار. اگر اشعار خود را به تو هدیه سازم، بسان بافته آهنی است که بر داود عرضه گردد.»
«تقیه دخت سیف الدوله» درگذشته سال 399، از مصر کسی را گسیل داشت که دیوان شریف رضی را برای او رونویس کند، روزی که دیوان به دستش رسید، گفت «هدیه گرانبهاتر از آن سراغ ندارم.» این موضوع، شاهد این است که شریف رضی، توجه تامی به شعر خود داشته و آن را در دوران زندگی خود جمع آوری کرده که برای رونویس آن خدمت شریف رضی می آمده اند. و چه بسا ترتیب دیوانش مانند دیوان برادرش سید مرتضی بر اساس تاریخ و سالهای نظم اشعار بوده است.

منـابـع

عبدالحسین امینی نجفی- الغدیر- جلد 4 صفحه 265، جلد 7 صفحه 305

ابوالعباس نجاشی- رجال النجاشی- صفحه 398 رقم 1065

علی بن عبیدالله بن حسن بن بابویه قمی- فهرست منتجب الدین- صفحه 176 رقم 437

شیخ عبداللّه مامقانی- تنقیح المقال- جلد 3 صفحه 107

شریف رضی- حقائق التأویل- صفحه 287

سید رضی- المجازات النبویّة- صفحه 39 رقم 20، 67 رقم 39، 199 رقم 155، 251 رقم 200

شمس الدين ذهبی- میزان الاعتدال- جلد 2 صفحه 223[3/ 124 رقم 5827]

بستانی- دائرة المعارف للبستانی- جلد 10 صفحه 459

ابن ابی الحدید- شرح نهج البلاغة- جلد 10 صفحه 127 خطبة 184

ابوالعباس نجاشی- رجال النجاشی- صفحه 398 رقم 1065

ابن‌شهرآشوب- معالم العلماء- صفحه 51 رقم 336

علی بن محمد علوی عمری- المجدی فی الأنساب- صفحه 126

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد