رفتار و موانع معاویه و سخن امام علی علیه السلام
فارسی 3038 نمایش |پس از شهادت امام علی بن ابیطالب (ع)، که خلافت اسلامی و جانشینی پیامبر اکرم (ص) و پایگاه عالی تربیت انسان و شعار قرآن، به دست کسانی چون معاویه بن ابی سفیان افتاد، و حیله های مشهور عمرو عاص و اموال معاویه (اموالی که از آن توده و بیت المال بود لیکن معاویه به ناحق آنها را در راه قتل حق و ترویج باطل صرف می کرد)، کارگر گشت، و خلقی بسیار را فریفت، تنها وظیفه این بود که با هر چگونگیی که شده است، حیله ها نمایانده گردد و خیانتها شناسانده شود، و سلطنت شوم اموی و دستگاه پلید و کذاب معاویه رسوا گردد. تا در نتیجه شهرهای اسلام و مرزهای قرآن و مصالح اهل قبله، از دست آنان درآید و از آن فتنه و تباهی بیاساید. و روح اسلام، چنان روزگار پیامبر، تجلی کند. تحریفها از میان برود، و حکمرانی فاسد حکومت شام از جای حکومت پاک اسلامی زدوده گردد.
وظیفه این بود، یعنی نشان دادن واقعیت امویان و بیرون آوردن اسلام و سرنوشت اسلام از چنگ آنان. اکنون باید دید، انجام دادن این وظیفه، در آن روزگار بخصوص (میان سالهای 40 تا 60 هجری قمری) چگونه می توانسته است صورت بگیرد: با شمشیر یا با تدبیر؟
امروز هر مسلمان آگاه از تاریخ، امویان را خوب می شناسد و از این میان معاویه را و یزید را خوبتر.
اما در نظر بیشتر مسلمانان آن روز، که از مرکز اسلام (مدینه) دور بودند و در سراسر جهان اسلامی، در شهرها و قصبه ها و روستاها و حتی بیابانها می زیستند و چه بسا درباره اسلام و رهبری در اسلام و جانشینی پیامبر چیزی نمی دانستند جز خلافها و باطلهایی که بنی امیه و ایادی آنان نشر کرده بودند، آیا در نظر آنان، معاویه و یزید در یک پایه بودند؟ درست است که یزید فرزند معاویه بود و معاویه خود، او را بر دوش ملت اسلام سوار کرد، اما یزید کعبه را به منجنیق بست، و مدینه را قتل عام کر، و پسر پیغمبر را به شهادت رسانید و خاندان پیامبر را در بیابانها و روستاها و شهرها به اسارت گردانید، و نیز این اندازه پیدا بود که یزید جوانی است زاده مادری مسیحی، دور از اسلام و تعلیمات اسلام، نه کسی که (به هر جهت) پیامبر را درک کرده باشد و از مردم صدر اسلام به شمار آید. معاویه، از نظر مردم اینچنین بود، اگرچه مسلمان شدن او تظاهر صرف بود، آن هم در سال فتح مکه و پس از مشاهده شکست و بروز ناچاری. با این همه خویشتن را در شعار مسلمانان صحابی می آورد و دوره خلفای راشدین را درک کرده بود.
معاویه با امام حق، علی بن ابیطالب، درافتاد و آشوب کرد و با حیله و خیانت، آنچه کرد. روزی که معاویه با امام درافتاد هیچگونه عذر شرعی نداشت. در آن روز بنابر هر مذهبی، پیشوای مفترض الطاعه علی بود. از نظر منطق عامه و معتقدین به خلافت، علی چهارمین خلیفه راشد بود، و از نظر شیعه، امام معصوم منصوص و پیشوای مسلم امت. معاویه چه دینی داشت و با چه دینی با علی جنگید؟ و آنهمه خون ریخت، و آنهمه فساد و تباهی کرد؟
یکی از دهها کاری که معاویه در اسلام کرد بس بود که او را از حوزه این دین خارج سازد: مسموم کردن امام حسن (پسر پیامبر)،به راه انداختن جنگهای داخلی و برادرکشی در اسلام، باعث ایجاد خوارج شدن، نشر اکاذیب از زبان پیامبر، سب علی بن ابیطالب، کشتن بزرگان و افاضل مسلمین، نشر سالوس و قتل فضیلت گذشته از جنگ با امام حق و در پایان چون یزید کسی را بر مسلمانان تحمیل کردن، و خلافت الاهی را به حکومت موروثی تبدیل نمودن.
این است که در اسلام به دهها سخن می رسیم که همه در باب دوری او از اسلام و بی اعتقادی او به قبله و قرآن ابراز شده است. از این جمله است سخنان بسیار امام علی بن ابیطالب (ع) درباره او، مانند این سخن: «آنگاه مردم به من روی آوردند در حالی که کاری به کارشان نداشتم. گفتند: بیعت مردم را بپذیر! تن زدم. گفتند بپذیر، زیرا که امت جز به تو رضا ندهد. می ترسیم اگر تو بیعت مردم را نپذیری تفرقه پدید آید. این بود که بیعت کردم. من تنها از دو چیز هراسناک بودم، یکی مخالفت و دشمنی دو مردی (طلحه و زبیر) که با من بیعت کرده بودند و دیگر مخالفت معاویه. کسی که نه سابقه ای در دین داشت و نه پیشینه راستینی در اسلام. اسیر جنگیی بود آزاد شده و یکی از دشمنان اسلام در جنگ احزاب. او و پدرش همواره دشمن خدا و پیامبر و مسلمانان بودند، تا روزی که از سر اضطرار و ناچاری و اکراه مسلمان شدند.»
مانند این سخن امام علی بن ابیطالب، هنگامی که لشگر شامی معاویه با نظر حیله آفرین عمرو عاص، قرآن بر نیزه کردند: «ای بندگان خدا! من از همه مردم نسبت به کتاب خدا مطیع ترم! اما معاویه و عمرو عاص و ابن ابی معیط و حبیب بن مسلمه و ابن ابی سرح، اهل دین و قرآن نیستند. من اینان را بهتر از شما می شناسم. از کودکی می شناختم تا حال که به جرگه مردان درآمده اند. اینان بدترین کودکان بودند و اکنون بدترین مردانند. به نام داور قرار دادن قرآن، حرف حق می زنند، اما نیت باطل دارند، قسم به خدا، اینان قرآن را بر فراز نداشته اند به این معنی که آن را می شناسند و به آن عمل می کنند، بلکه این خدعه است و سستی آفرینی در شما و کید. تنها یک ساعت دیگر بجنگید بس است ما اکنون درآستانه پیروزی قرارداریم. فقط باید آخرین ضربه را بر ستمکاران فرود آوریم.»
این سخن عبدالله بن عباس که در کتاب الغدیر آمده است هنگامی که سخنرانی می کرد تا مردم بصره را برای پیوستن به سپاه علی و جنگ با معاویه آماده سازد. «ای مردم! آماده شوید تا به سوی امام خویش روید. و در راه خدا، چه کم سلاح و چه پرسلاح، کوچ کنید! در این جهاد از مال و جان دریغ مدارید! زیرا شما در رکاب امیرالمؤمنین، با کسانی خواهید جنگید که احکام دین را برداشته اند و ستم پیشه کرده اند، کسانی که نه قرآن می خوانند، نه احکام کتاب خدا می دانند و نه دین دارند.»
یا سخن ام المؤمنین عایشه که معاویه را به فرعون و دیگر کافران تشبیه کرده است. لیکن با این همه نباید فراموش کرد که هزینه ای که معاویه برای جعل حدیث درباره خود و به نفع خود صرف می کرد، و دیگر تبلیغات و حیله هایی که معمول می داشت، بی اثر نبود. این بود که گروههای بسیاری از مردم بی اطلاع مسلمان به هر صورت گرد او جمع بودند. و همینها بود که حدود 240 سال پس از مرگ معاویه، هنگامی که مردم شام از حافظ و محدث معروف اهل سنت، احمد بن شعیب نسائی مؤلف یکی از شش کتاب «صحیح» در نزد اهل سنت درباره فضایل معاویه پرسیدند و او پاسخ موافق نداد و فضیلتی برای معاویه تقریر نکرد، به او اهانت کردند و او را از خویش راندند.
پس می نگریم که فضای سیاسی دوره معاویه، جو صریحی نیست که یک مصلح بتواند، از یک راه مشخص، امر را فیصله دهد و جامعه، با هوشیاری، جهت خویش را پیدا کند. اینچنین نیست بلکه جوی است که هر مصلحی در این جو همواره باید مراقب عمل رهبران فساد باشد و در هر فرصت (با توجه به امکانات خود و چگونگی اطرافیان خود و شکل مواجهه دشمن) عکسی العملی مناسب نشان دهد، تا بدین گونه بتواند «حقیقت مغلوب» را بر«فریب غالب» پیروز گرداند. این، مشکل عمده روزگار امام حسن بود.
در واقع شهادت نیز مانند بسیاری از پدیده ها زمینه مساعد می خواهد، تا بتواند از یک شهامت و اخلاص فردی درآید، و شکل یک پدیده اجتماعی مؤثر به خود گیرد، و خون شهید در دیگر مردم حیات بیافریند. مگر خود علی (ع) به صورتی شهید معاویه و اعمال معاویه نشد؟ آری قیام پیروزمندانه می توانست کار را سامان دهد. همانطور که امام حسن، در آغاز قیام کرد، اما سست عنصری سپاه و پراکندگی آنان، همان سپاه که اکثریت آنان در زمان علی نیز از جهاد تن می زدند و به بهانه سرما و گرما بسیج نمی شدند، و دل علی را نیز از درد مالامال کردند باعث شد تا امام از پیروزی نظامی مایوس گردد، و اقدام خود و چند تن از شیعیان جسور و بی پروا را در این جو مثمر ثمر نداند.
بنابراین منطق یزید و معاویه حیله و نیرنگ بود تا مقدمات را بکوبند، همانطور که امروز منطق دشمنان اسلام نیز همین است پس وظیفه ما دفاع از اسلام با حکمت و اندیشه و شجاعت و شهامت است.
منـابـع
محمدرضا حکیمی- امام در عینیت جامعه- صفحه 87- 91
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها