ساختار حکمت متعالیه
فارسی 3116 نمایش |صدرالمتأهلین محمدبن ابراهیم شیرازی (م: 1050ق)، فیلسوف تحول آفرینی است که در فلسفه اسلامی تحولی بنیادین پدید آورد. او مبانی حکمت بحثی مشائی و اصول رواقی و اشراقی را با داده های کشف ذوفی و گونه ای وجود شناسی عرفانی داد، و «تنبیهات بحثی» را به «تلویحات عرشی» در پیوست، و کوشید اصول برهان قیاسی را در جهت تبیین مبانی شهودی بکار گیرد.
این فیلسوف فاضل، حجم گرانی از «مبانی عرفانی» را در «مقولات فلسفی» وارد کرد، و از این راه با تنظیم و تحریر چند اصل و تأکید بر آنها و تکرار بیان آنها چونان «اصالت وجود»، «وحدت تشکیلی وجود»، «حرکت جوهری»، قاعده «بسیط الحقیقه»، قاعده «وحدت نفس با قوای خود»، «اتحاد عاقل و معقول»، «تجرد برزخی خیال»، «عوالم سه گانه وجود (عالم ماده، عالم مثال و عالم عقل) و چگونگی ارتباط صعودی (تصاعدی) آنها با هم» فلسفه ای متفاوت را پی ریخت، و کتاب گرانسنگ «اسفار» را به یادگار گذارد، و در آثار بزرگ و کوچک و متوسط خویش، حتی تفاسیر آیات و روح احادیث، در بیان وجوه فلسفه خود اهتمام ورزید. و بدینگونه فلسفه او (حکمت متعالیه)، هم از فلسفه مشاء و هم فلسفه اشراق و تا حدودی عرفان نظری، جدا و متمایز گشت، در حالی که مایه در همان ها داشت و دارد، بخصوص عرفان، چنانکه همین اصول یازده گانه، شالوده اصلی ترین آنها، مانند «وحدت وجود» و «اصالت وجود» بر عرفان و کشف است. صدرالمتأهلین خود نیز در مقدمه «اسفار»، شرحی درباره ساختار «حکمت متعالیه» آورده است. برخی از مطالب کلیدی آن اینهاست:
«واقتفیت آثار الحکماء السالفین، و الفضلاء اللاحقین، مقتبسا من نتائج خواطرهم و أنظارهم... حصلت ما وجدته فی کتب الیونانیین،و الرؤساء المعلمین، تحصیلا یختار اللباب منکل باب. و یجتاز عن التطویل و الإطناب...»
من پا جای پای فیلسوفان گذشته و فاضلان بعدی گذاشتم. و از نتایج افکار و نظرهای آنان بهره گرفتم و هرچه در کتابهای یونانیان، رئیسان پیشین تعلیم فلسفه، بود بدست آوردم، و آنها را بطوری خلاصه کردم، که از طول و تفصیل زاید بدور باشد. سپس شرحی مفصل می آورد، که من به مطالب آنان بسنده نکردم، و به ریاضیات روی آوردم، و به خلوت نشینی اشتغال ورزیدم، و صاحب مکاشفات شدم... تا چندان دیدم که برای سالکان راه معرفه الله کتابی (اسفار) تألیف کنم.... و من معتقد نیستم که به نهایت مطالب رسیده ام، و آنچه من فهمیده ام آخرین درجه ی فهم و درک بشری است، نه، فهم ها و درک ها منحصر به فهم من نیست.
همچنین در زمینه های آرمان خویش در تألیف کتاب عظیم «اسفار» می فرماید:
أصنف کتابا جامعا لشتات ما وجدته فی کتب الأقدمین، مشتملا علی خلاصة أقوال المشائین، و نقاوة أذواق أهل الإشراق من الحکماء الرواقیین، مع زوائد لم توجد فی کتب أهل الفن من حکماء الاعصار.
مدتی در این می اندیشم که کتابی تصنیف کنم، جامع همه مسائل گوناگونی که در کتابهای پیشینیان (یونانیان، اسکندریان...) یافتم، و مشتمل بر خلاصه اقوال فلاسفه مساء، و چکیده ذوق اهل اشراق، یعنی حکمای رواقی، با مطالبی افزون بر آنها، که در کتابهای اهل فن فلسفه، فیلسوفان اعصار و ... نتوان یافت.
بدین سان تدوین حکمت متعالیه و تألیف «اسفار» بی گمان، یکی از کارهای سنگین فلسفی در طول تاریخ فلسفه بشری است، چه بسیار مدارک و منابعی گوناگون که برای پدید آوردن کتاب «اسفار» خوانده شده است و گاه چندین بار و چه بسیار اندیشه که در آن بکار رفته ست، و اصولی تمهید یافته است، و مطالبی قبول و مطالبی رد شده است، و مسائلی با اوج و حضیض های خاص تکاپوهای درگیرانه فلسفی تحریر یافته است؛ همچنین چه مایه از مبانی کشفی بهره گیری شده و به رسیدن به داده هایی از راه کشف اشاره بلکه تصریح گشته است، که بر اهل فن پوشیده نیست. و اینها همه بجز استنادها و استفاده هایی است که از «آیات کریمه» و «احادیث شریفه» شده است، که در برخی از آثار و فصول آنها بیشتر و در برخی کمتر به چشم می خورد، و در خلال این تکاپوهای گسترده فلسفی و فکری و استنباطی می توان حدس زد که امری بخصوص، چه بسا همواره یا بیشتر اوقات فکر این فیلسوف را مشغول می داشته است، و آن امر تمهید مقدماتی بوده است برای اثبات معاد جسمانی. و این پهنه پوی خستگی ناپذیر پهنه های «اسفار»، سرانجام به هدف فلسفی خویش می رسد، و اصولی را که باید با تنظیم و تحریر و تنسیق آنها به مقصود خود نزدیک گردد، می پردازد و فرا می نهد.
منـابـع
محمدرضا حکیمی- معاد جسمانی در حکمت متعالیه- صفحه 169-165
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها