اقسام سلوک
فارسی 4231 نمایش | کشف نیازمند آزمون است، مانند برهان زیرا در کشف، پس از صحت شرایط و استواری در آداب سلوک و.... ممکن است خطاهایی بزرگ پیش آید، که محیی الدین از آنها به خواطر شیطانی، و علاءالدوله سمنانی به اغلاط المکاشفین تعبیر کرده اند. و از اینجاست که سلوک را دو قسم کرده اند: سلوک الهی و سلوک صناعی. سلوک الهی آن است که بطور کامل با پیروی از معصوم (ع) انجام پذیرد، نه صرف اظهار ارادت به معصوم، بلکه حتی پیروی از جزئیات احکام رسیده از معصوم (مثلا وضو)؛ زیرا -چنانکه در زیارت بسیار معتبر جامعه آمده است: «من أراد الله بدأ بکم؛ هر کس اراده کند به خدا برسد، از شما (اهل بیت) شروع می کند.»- سالک راستین، نخست باید همه آداب را از طریق معصوم (ع) بگیرد. سلوکی که بخواهد به نتایج مهم برسد، فوق العاده ظریف است. دانایان این راه فقط معصومانند، و باب الله فقط معصوم است. نمی شود از غیر راه رفت، و از غیر باب وارد شد و به مقصد رسید. این است که سلوک الهی منحصر است به پیروی از معصوم (ع)، بدون کمترین التقاط، نه در عقاید و نه در عمل. و این سلوکی است که انسان را به قرب جبروتی می رساند، و از قرب ملکوتی می گذراند، و سپس به قرب ولائی نایل می سازد. و ما می دانیم که ولایت غیر از محبت و اظهار محبت است. لازمه ولایت پیروی است، حتی در امور جزئی. و کسی که فقهش فقه معصوم نباشد. و جزئیات اعمالش را طبق احکام معصوم (که متخذ از لوح محفوظ و سر اسماء علمیه و مصالح خفیه است)، انجام نداده باشد، به خواص اعمال نرسیده است. و خواص اعمال از ارکان سلوک و صعود است. گذشته از این، چگونه ممکن است کسی به قرب ولائی نرسید و به قرب الله برسد «من أراد الله بدأ بکم». و چطور ممکن است طاعات کسی قبول نباشد و به قرب الله نایل گردد: «و بموالاتکم تقبل الطاعه المفترضه؛ با ولایت شما اهل بیت اطاعت (واجب) مورد قبول خدا قرار می گیرد». و آیا کسی که از فقه آنان پیروی نکرده باشد، و آنان را میان خود و خدا -در تلقی احکام الله- واسطه قرار نداده باشد، ملازم آنان به شمار می آید، یا مقصر در حق آنان: «واللازم لکم لا حق والمقصر فی حقکم زاهق؛ آن کس که با شما ملازمت و همراهی داشته باشد به شما می پیوندد و آن کس که در حق شما کوتاهی کند نابود خواهد شد». و شاید به همین ملاحظات است که علامه طباطبائی درباره شیخ اکبر می فرماید: چطور می شود محیی الدین را اهل طریق دانست؟.... و آیا می توان سخن کسی چون علامه طباطبائی را، در اینگونه موارد کلیدی، ساده پنداشت، و به آن گوش نداد و در آن تأمل نکرد؟ و معذلک خود را فلسفه دان و عرفان شناس نامید؟
و اما سلوک صناعی، همان است که از اسرار اورفئوسی و سریناگاری و بین النهرینی -از قبل از اسلام- منشأ گرفته و با برخی آداب و عبادات اسلامی ممزوج شده است. و از همه مذاهب اسلامی به این طریق سلوک کرده اند، و قید به قبول ولایت کلیه (تکوینیه و تشریعیه) معصوم (ع) نبوده اند. در شیعه نیز کسانی اهل اینگونه سلوک -یعنی سلوک صناعی- و آداب آن بوده اند و هستند، بخصوص در صوفیه شیعه. این سلوک نیز اگر درست و با شرایط و ریاضات لازم انجام شود، برخی از قدرتهای مکمون در نفس را آزاد می کند، و نهایت سیر در آن و سالها مداومت بر آن، تا مراحلی از عالم ملکوت است نه بیشتر. و آنچه اصحاب این سلوک گفته اند و مطالب جاذبه داری که در کتابهای عرفانی -به نظم و نثر- آورده اند، و خوارقی که از برخی از آنان صادر شده است و می شود، بطور عمده و اغلب مربوط به این سلوک است، که هم برای اهل سنت و هم شیعه میسر است، و به سلوک بزرگانی که به حکم عقل و نقل، تابع صرف معصوم بوده اند، مثل مرحوم میرزای اصفهانی، یا سید موسی زرآبادی، یا شیخ مجتبی قزوینی، یا سید محمدتقی اشکوری، و یا شیخ علی اکبر الهیان تنکابنی ربطی ندارد، و آنچه را آن سالکان به آن می رسند، با آنچه نصیب این سالکان می شود، فاصله اش فاصله پیروی از غیرمعصوم و پیروی از معصوم است، یعنی از «ماه من تا ماه گردون».
منـابـع
محمدرضا حکیمی- عقل سرخ- صفحه 73-75
کلیــد واژه هــا
1 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها