مکتب تفکیک
فارسی 3192 نمایش |جریان مراجعه به متون، که ما آن را نهضت متن گرایی اصطلاح کرده ایم، در روزگاران فعلی اهمیت بیشتری می یابد، زیرا در این روزگاران، روزگاری دراز از صدر اسلام و هنگام نزول و صدور این متون گذشته است و به طبع افکار و برداشتها و تلقیها از اسلام با اصطلاحات و اندیشه ها مخلوط گشته است. این است که رجوع به اسلام اصل، و نشان دادن آن حقایق متبلور آسمانی، کاری بس عظیم است، و روشن کردن راه بشر با آن تعالیم ناب و سره، خدمتی بس بزرگ. نباید متون فراموش گردد، و نقل مستند متروک ماند. گاه ممکن است تصور شود که متون اصلی فراموش نشده است، و این علوم و اصطلاحات، عصاره همانها و مبتنی بر آنهاست، در صورتی که در غالب موارد و مسائل چنین نیست، و منحصر شدن تحصیلات دینی به علوم و اصطلاحات، به معنای فراموش کردن متون اسلامی است، یا غفلت از آن متون و نپرداختن به آنها به صورتی که شایسته بلکه لازم است.
کوشش عظیم عالمان مکتب تفکیک، در همین راه انجام یافته است. مکتب تفکیک که میان عقلی و فلسفی و عرفانی، و معارف اصیل وحی تفکیک قائل می شود، و این احتیاط علمی و عقلی را هیچگاه از دست نمی نهد، در صدد احیاء تعقل قرآنی و تفقه الاهی است، تا جهانشناسیی را پی ریزد و عرضه کند، فارغ از هر اندیشه غیرقرآنی، و خالص از هر التقاط فکری و نظری، که از سوی متفکران و اصحاب ریاضیات عرضه شده است. در نظر اصحاب این مکتب، هیچ معرفتی سره تر و ناب تر، از معرفت قرآنی و حدیثی خالص و اجتهادی و مستقل نیست.
تفکیک در لغت به معنای جداسازی است (چیزی را از چیزی دیگر جدا کردن)، و نابسازی چیزی و خالص کردن آن از مزج و خلط و التقاط. و مکتب تفکیک، مکتب جداسازی سه راه روش معرفت، و سه مکتب شناختی است در تاریخ شناختها و تأملات بشری و تفکرات انسانی، یعنی:
- راه و روش قرآن،
- راه و روش فلسفه،
- و راه و روش عرفان.
و هدف این مکتب، نابسازی و خالص مانی شناختهای قرآنی و سره فهمی این شناختها و معارف است، به دور از هرگونه تأویل و مزج با افکار و نحله ها، بر کنار از تفسیر به رأی و تطبیقهای تحمیلی، تا حقایق وحی و اصول علم صحیح مصون ماند، و با داده های فکر انسانی و ذوق بشری در نیامیزد و مشوب نگردد، و التقاطی صورت نپذیرد، و استقلال معارف قرآن کریم و استغنای تعالیم مقدس فطرت پروران بزرگ و حقایق گستران سترک، یعنی أئمه معصومین (ع)، هماره پاس داشته شود.
بدینسان که اشاره شد، اقدام به تفکیک و نشر و تأیید این مکتب، یک حرکت علمی و یک تکلیف قرآنی و اسلامی است. این است که باید پیوسته عالمانی دانا و توانا، و قرآن شناسانی موید، و صاحبنظرانی حر و شجاع، در برابر سیل امتزاجها و التقاطها و تأویلها و تطبیقها بایستند، و به سره سازی معارف قرآنی و حقایق آسمانی و علوم و حیانی و معالم محمدی و تعالیم شیعی اهتمام ورزند، و به عنوان یک دقت ضروری علمی و یک تکلیف عقلانی شرعی و یک خدمت شناختی صحیح به تاریخ انسان، و یک ادای حق در برابر آستان شکوهند قرآن، و یک فریاد پر طنین برای رفع مظلومیت از مرجعیت علمی امامان، مرزها را پاس دارند، و حقایق مبدئی و معادی را از هرگونه هضم گشتن و تأویل شدن، و هویت دیگر یافتن، و هر سایش و فرسایشی مصونیت دهند، و حکمت آسمانی قرآنی را با فلسفه بشری یونانی و عرفان ریاضتی پدید آمده به وسیله شماری از عارفان هندی و فلسفه گویان اسکندرانی و امثال آنان در نیامیزند، و توحید ایجادی را که توحید الهی آسمانی و انبیایی است با توحید وجودی که ساخته تصورات خود بشر است (بدون هدایت انسان هادی)، یکی نکنند، و عظمت آن توحید را محو نسازند! تا موجودیت علم قرآنی و جوهر معارف قرآن کریم و حقایق تعالیم أئمه طاهرین (ع) دست نخورده و سره بماند، و با افکار و اظهارات این و آن آمیخته نگردد، و سطح تعالیم وحی و معصوم تا این اندازه پایین آورده نشود، و استقلال و استغنای مکتب شناختی قرآن پاس داشته شود، تا هرگاه کسانی بخواهند نظر قرآن کریم را (خالص و بدور از تحولها و تطورها، تطبیقها و تأویلها، و التقاطها و امتزاطها) به دست آورند بتوانند به دست آورد و بتوانند شناخت.
مثلا اگر کسی بپرسد (حتی کسانی از خارج دین اسلام)، که اصل نظر خالص خود قرآن کریم درباره معاد چیست، و آنچه از حاق خود قرآن درباره معاد و شئون آن استفاده می شود کدام است؟ پاسخ حاضر باشد و گفته شود، معاد قرآن این است. و به ویژه در برابر متفکران بیگانه نشان داده شود که قرآن کریم در معارف خود و مبانی حقیقت شناختی و جهانشناسی و انسان شناسی خویش در همه شعبه های آنها استقلال و تمامیت و غنای کامل دارد، و نیازی نداشته است که پس از 100 تا 200 و بلکه 300 سال بعد از نزول وحی قرآنی، مطالب و اصطلاحاتی وارد اسلام شوند و تدوین یابند (بلکه به عمد و با تلاش بسیار وارد اسلام کنند و اسلام را مورد تهاجم فرهنگی قرار دهند) و بر مبنای آن مطالب و اصطلاحات از یونانی گرفته تا هندی و گنوسی نظام معارفی اسلامی را بسازند، و قرآن کتاب مبین آسمانی را به اینهمه وادیهای اختلاف و کشمش و تأویل
و تفسیر به رأی بکشند؛ و از امامان معصوم (ع) که به نص حدیث متواتر ثقلین، همتا و عدل و جفت قرآنند، و عالم به علوم قرآن و گنجور علم آورنده قرآنند، در این باره (درباره این امر مهم) کمترین نظرخواهی نکنند، و بلکه به عکس، آنان را از جنبه علمی نیز مانند جنبه سیاسی منزوی سازند، و از حضور فعال در میان امت و پروردن افکار و نفوس مسلمانان با تعالیم علمی و عملی قرآنی بازدارند، و امت را در سراسر آبادیهای اسلام در مساجد و مدارس و کتابخانه ها و دارالعلمها به آن بحثها و مطالب کهنه و مغشوش و وارداتی و التقاطی سرگرم دارند، تا توده ها خود را نیازمند به رجوع به منابع علم و معارف ندانند، و قیم القرآن را فراموش کنند، و از تزکیه و تعلیم به وسیله معصوم (ع) (که ادامه دهنده حرکت یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه است) محروم مانند، و در برابر آنهمه ظلم و جور و جهل و سقوط تسلیم باشند، و کسانی از رده ولیدبن یزید مروانی و هارون الرشید و متوکل عباسی را، خلیفه پیامبر اکرم (ص) و امیرالمومنین بدانند!
آری، تاریخ اسلام در بعد علمی و معارفی نیز به دست سیاستمداران و با کمکها و تلاشهای مرموز بیگانگان شکل گرفت، و مطالب وارداتی را در خدمت فرهنگ سیاسی خلافت قرار دادند، و با وجود کسانی چون امام محمد باقر (ع) و امام جعفر صادق (ع) در میان امت، معتزله و صوفیه و امثال آنان، سردمداران و مربیان فکری و اعتقادی و اخلاقی امت قرآن گشتند، و در روزگاری که ولی خدا و تجسم حقایق قرآنی و معالم محمدی، حضرت امام موسی بن جعفر (ع)، در سیاهچالهای زندان هارونی به سر می برد، واعظ بزرگ صوفیه (محمد بن سماک) به حضور امیرالمومنین هارون! می رسید، و او را تکریم می کرد، و هارون از ابن سماک می خواست تا او را موعظه کند.
پس در حوزه های علوم دینی، در عین اینکه افراد مستعد و واجد شرایط (از جمله داشتن اطلاعات لازم از محکمات اسلامی و معارف خالص قرآنی پیش از شروع به خواندن فلسفه و ذهنیت یافتن)، به خواندن فلسفه و تحقیق در آن می پردازند و استادان محترم فن (با رعایت شرایط لازم و ترک القائات تقلیدی و پرهیز از تقلیدگرایی در عقلیات) صنعت فلسفه را تدریس می کنند، باید در مرز پاسداری از استقلال و استغنای حقایق وحیانی همواره حضور داشته باشند، و بدانند و بگویند و بر آن تأکید ورزند که قرآن کریم در هیچ بعدی از ابعاد و در هیچ مقوله ای از مقولات، نیازمند به هیچ کسی و مطلبی و اصطلاحی و روشی و تکمله ای و توجیهی و فلسفه ای و عرفانی و نحله ای (از پیش از اسلام و پس از اسلام) نبوده است و نیست، و بلکه سنخ مطالب قرآن کریم غیر از مطالب و اصطلاحات مواضعه ای دیگران است، آن هم با آن همه تضاد و تفاوت سطح. و اگر ما به تطبیق و تأویل دست یازیم، ماهیت معارف قرآنی و تعالیم معصومان (ع) را از اصالت خود انداخته ایم.
و از اینجا ضرورت و اهمیت علمی مکتب تفکیک بر خردمندان منصف، و حمیت ورزان غیور، و معارف شناسان استقلال گرا، و صاحبنظران بیطرف، و فاضلان معتدل الفکر، و قرآن پژوهان قرآنی اندیش، و اهل بیت گرایان تعالیم شناس، و نویسندگان حرمت گزار بخوبی و روشنی پدیدار می گردد، و هم دانسته می شود که اصحاب مکتب تفکیک، خدمتی بس بزرگ کرده اند، و با آزادگی و شجاعتی ویژه، مرزهای وحی الهی را، و معالم افراشته تعالیم معصومان (ع) را پاس داشته اند. پس بر محققان و عالمان و پژوهندگان و معالم جویان و معارف پویان راستین (در صورتی که دارای اخلاق علمی باشند و این قید مهم است)، لازم است که این مکتب را بدون پیشداوری، و به دور از مرعوبیت در برابر کسانی از متفکران و فیلسوفان و عارفان گذشته و اصطلاحات آنان، مورد تأمل قرار دهند، و به سخنان و نوشته های آنان به خوبی توجه کنند، و در همه محتوی و ابعاد آنها به ژرفی بنگرند، و 900 مسئله علمی و عقلی و تاریخی و قرآنی و شناختی و تبیینی و تربیتی و اجتماعی و سیاسی مهمی را که مکتب تفکیک مطرح کرده است، ساده نینگارند، و در پی یافتن پاسخ برای آنها باشند، و برای مکتب را از مکاتب علمی معارفی و شناختی بس مهم درجهان اسلام به شمار آورند. و تأثیر تربیتی آن را در خودی (که فهم خالص قرآنی و پرورش سره وحیانی فطرت است)، و افتخار آفرینی آن را، با اعلام استقلال و استغنای معارف قرآنی، در برابر متفکران بیگانه به دست فراموشی نسپارند.
منـابـع
محمدرضا حکیمی- شرف الدین- صفحه 154-160
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها