قصیده فرزدق در ماجرای طواف امام سجاد علیه السلام
فارسی 2677 نمایش |سالی، هشام ابن عبدالملک به حج رفت و گروهی از بزرگان شام همراه او بودند. روزی در طواف بخاطر انبوهی مردم نتوانست دست خود را به حجرالاسود بمالد. در این هنگام امام سجاد (ع) به طواف آمد. چون نزدیک رکن رسید مردم به کنار رفتند تا او به آسانی دست خود را بر رکن بساید. حرمتی که مردم بدان حضرت نهادند در دیده شامیان بزرگ و شگفت آمد. از هشام پرسیدند: این مرد کیست که مردم این چنین او را رعایت می کنند؟ هشام گفت: نمیدانم!
فرزدق شاعر که در آن جمع بود گفت اما من او را می شناسم. و در همان حال بیت هایی را در شناساندن وی و ستایش او سرود، ما ترجمه این ابیات را در زیر می آوریم:
1- این کسی است که بطحا جای پایش را می شناسند و حرم و بیرون حرم بدو آشناست.
2- این پسر بهترین بندگان خداست. این پرهیزگار، گزیده، پاک و نشانه و راهنماست.
3- اگر او را نمی شناسی! او فرزند بتول است که جد او بر صحیفه پیمبران مهر قبولست.
4- اینکه گویی این کیست؟ بدو زیانی نمی رساند. آن را که تو نشناخته گرفتی عرب و عجم داند.
5- دو دست او باران ریزان است که به سود همگان است از آن بخشش خواهند و بخشش بی پایانست.
6- نرم خویی است که کسی از او نترسیده دو چیز زینت اوست خلق نیکو و خوی پسندیده.
7- مردم مصیبت دیده را یار و غمخوار است. نیکو سرشتی که آری گفتن نزد او شیرین ترین گفتار است.
8- لفظ (لا) بر زبان نیارد جز هنگام قعود. اگر برای تشهد نبود (لا) ی او (نعم) بود.
9- آفریدگان را مشمول عنایت فرمود تا تیرگی فقر و ناداری را از آنان زدود.
10- چون قریش او را بیند، گوید: جوانمردی تا درگاه او راه پوید.
11- دیده ها از هیبت او فرو خوابد و او دیده از شرم فرو خفته دارد، با او سخن نگویند، مگر گاهی که لبخند به لب آرد.
12- به دستش عصایی از خیزران است که بوی خوش آن دمانست. بیننده را به شگفت آرد، از زیبایی و تناسبی که در چهره دارد.
13- چون برای سودن رکن حطیم (حجرالاسود) آید با شناسایی که به او دارد خواهد که دست او را وانگذارد.
14- از دیر زمان خدا او را شریف و بزرگ آفریده و قلم در لوح، این شرف و بزرگی را نگاشته.
15- کدام آفریده ای است که طوق نعمت او با پدران او در گردنش نیست؟
16- کسی که خدا را سپاس می گوید پدران او را سپاس گزار است، که دین مردمان از این خاندان برقرار است.
17- به نقطه ای بلند از دین می پیوندد که دست ها بدان نتواند رسید و پای اندیشه آنرا نتواند سایید.
18- کسی است که پیمبران فضیلت جد او را گردن نهادند، و امت او از دیگر امتان پیش افتادند.
19- نهال او رسته از بوستان نبوت است، پاک نژادست و پاکیزه خوی و سیرت است.
20- پرده ظلمت، از نور جبین او می درد، چنان که درخشیدن خورشید تاریکی ها را می برد.
21- از خاندانی که دوستی آنان دین است و دشمنی ایشان گمراهی، و نزدیکی به آنها پناهگاه از افتادن در تباهی.
22- در آغاز و پایان هر سخنی که در دهانست، پس از نام خدا نام این خاندان است.
23- اگر پرهیزکاران را به شمار آرند آنان بر ایشان مهترانند، اگر بگویند بهترین زمینیان کیانند گویند آنانند.
24- هیچ بخشنده ای برابری با آنان نتواند، و هیچ کس را میسر نشود که خود را در بزرگی به آنان رساند.
25- در خشکسالی باران ریزنده اند و در میدان کارزار شیران درنده.
26- در تنگدستی با فراخ دستی می بخشند. برای آنان یکسان است، که بی نیاز باشند یا مستمند.
27- دوستی آنان بازدارنده شر و نقمت است و موجب زیادت احسان و نعمت.
منـابـع
سیدجعفر شهیدی- زندگانی علی ابن الحسین علیه السلام- صفحه 113-115
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها