قیام های دوران خلافت منصور

فارسی 5671 نمایش |

کشته شدن ابومسلم در ایرانیان بخصوص آنان که در شرق این کشور می زیستند اثری نامطلوب گذاشت و چند تن به ظاهر به نام خونخواهی وی ولی برای رسیدن به ریاست به مخالفت با منصور برخاستند.
به سال یکصد و سی و هفت مردی به نام سنباد (= سندباد) در خراسان قیام کرد. سنباد که او را اسپهبد فیروز می گفتند، مردی مجوسی بود. گویند پیش از ظهور ابومسلم در دهات نیشابور می زیست و مردی ثروتمند بود. یکی از عرب های آن ده که با او دشمنی داشت فرزند وی را نهانی کشت و سنباد را مهمان کرد و غذایی برای او از گوشت فرزندش آماده ساخت. سنباد کینه عرب ها را به دل گرفت و چون ابومسلم قیام کرد بدو پیوست. ابومسلم او را مقامی بالا بخشید و سپهسالاری داد. به هر حال سنباد پس از کشته شدن ابومسلم ری و قزوین و نیشابور و قومس را گرفت و در ری بر خزینه های ابومسلم دست یافت و مال ها را غارت و زنان را به اسیری گرفت، اما متعرض بازرگانان نشد. نوشته اند وی می گفت آهنگ رفتن به کعبه و ویران کردن آن را دارد.
منصور مردی را به نام جمهور بن مرار که از بنی عجل بود با ده هزار تن به جنگ او فرستاد و میان همدان و ری با یکدیگر درگیر شدند. در این جنگ لشگر سنباد شکست خورد و شصت هزار از آنان کشته شد. سنباد خود میان راه طبرستان و قومس به قتل رسید.
به سال یکصد و چهل و یک در مقر خلافت منصور، راوندیه به آشوب برخاستند. راوندیه که بودند و چه می گفتند؟ طبری و ابن اثیر آنان را تناسخی شناسانده اند و گویند معتقد بودند روح آدم در عثمان بن نهیک حلول کرد و پروردگارشان که آنان را روزی می دهد منصور است و هیثم بن معاویه جبرئیل اوست، حالی که دیگر تاریخ نویسان آنان را گونه ای دیگر معرفی کرده اند.
راوندیه خلافت را پس از پیغمبر از آل عباس عموی او و پس از عباس خاص فرزندان او می دانستند و امویان را سخت دشمن می داشتند و منصور را خدای خود می خواندند. به هر حال در این سال گروهی از آنان به قصر منصور روی آوردند و گفتند این کاخ خدای ماست. منصور رؤسای آنان را زندانی کرد. راوندیان خشمگین شدند و به زندان حمله بردند. معربن زائده شیبانی که منصور در طلب او بود، ناشناس بیامد و بر آنان حمله کرد و پراکنده شان نمود.
نوبختی در فرق الشیعه از آنان به گزافه گو تعبیر می کند.
دیگر از کسانی که در دوره خلافت منصور قیام کرد استاسیس یا استاذسیس است که به سال 150 برخاست و مردم بسیاری بر او گرد آمدند چنان که شمار پیروان او را سیصد هزار نوشته اند. در جنگی که میان سپاهیان او و سپاهیان منصور درگرفت هفتاد هزار تن از پیروان وی کشته شد. استاذسیس به کوهی پناه برد و سرانجام خازم بن خزیمه که به جنگ او رفته بود وی را اسیر کرد و به بغداد برد و در آن جا کشته شد.
ابن اثیر نوشته است: وی دعوی پیامبری کرد و پیروان او آشکارا فاسق بودند. او خود را موعود زردشت می گفته است. هم ابن اثیر نویسند: گفته شده است او پدر مادر مأمون خلیفه عباسی بود.

منـابـع

سیدجعفر شهیدی- تاریخ تحلیلی اسلام- صفحه 281-282

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها