بررسی موضوع بی اعتنایی به شخصیت کودکان قبل از اسلام
فارسی 3427 نمایش |دین اسلام به عنوان یک مکتب کامل، همه موارد تربیتی انسانها را بیان کرده است، اما پیش از ظهور اسلام، هیچ اعتنایی به وضع روانی و شخصیت کودک با روش منطقی دیده نمی شود. اما در عربستان که وضع کاملا روشنی دارد، و همان گونه که از تواریخ معتبر استفاده می شود، نه تنها به شخصیت کودکان اعتنایی نمی شد، بلکه بنا به نقل بعضی از تواریخ، در صورت دختر بودن، اولاد، پدران، خود را در دریایی از ننگ و عار غوطه ور می دیدند، تا آن جا که حاضر به زنده به گور کردن دختر می شدند.
خداوند متعال می فرماید: «و إذا بشر أحدهم بالأنثی ظل وجهه مسودا و هو کظیم یتواری من القوم من سوء ما بشر به أیمسکه علی هون أم یدسه فی التـــراب ألاساء ما یحکمون»؛ «هنگامی که یکی از آنان به تولد دختر بشارت داده می شد، از شدت غضب، رویش سیاه و غضب را به درون خود فرو می داد. از زشتی آن چه که به او بشارت داده شده بود، از مردم پنهان می شد او مضطرب بود. آیا با تحمل اهانت، دختر را نگه دارد یا زیر خاک برده، او را در خاک بپوشاند.». (نحل/ 58و59).
در غیر از شبه جزیره عربستان، اطلاعاتی در دست است که می گوید: اقوام و ملل دیگر هم به شخصیت کودک نه تنها بی اعتنا بودند، بلکه در بعضی از اقوام، پدران صاحب اختیار مرگ و زندگی اطفال خود به شمار می رفتند، خواه آن اطفال از صنف دختر یا از صنف پسر بودند.
منتسکیو چنین می گوید: «مقرراتی که رومی های قدیم در خصوص قتل اطفال وضع کرده بودند، قابل توجه است، به گونه ای که دنیس در کتاب روم باستانی می گوید: رومولوس مقرر داشته بود که رومی ها باید فرزندان ذکور و اناث خود را تربیت و بزرگ نمایند، و چنان چه اطفال ناقص الخلقه به وجود می آمدند و یا هیکل های عجیب داشتند، پدر و مادر می توانستند پس از نشان دادن نوزاد به پنج نفر از همسایگان نزدیک خود، آن را به قتل برسانند. باید این نکته را متذکر شد که: قوانین اولیه روم، پدران را صاحب اختیار مرگ و حیات فرزندان قرار داده بود، و بر این اساس، بعدها در زمان رومولوس، قانونی برای جلوگیری از قتل اطفال وضع شد، ولی برای این که میان این قانون و قانون پیشین موافقتی وجود داشته باشد، رومولوس مقررات زیر را وضع کرد:
1- هیچ پدری نمی تواند کودکی را که سنش کم تر از سه سال است، به قتل برساند.
2- پدران می توانند دختران صغیر را به قتل برسانند.
ولی در عین حال، بر اثر وضع و اجرای قانون مربوط به لزوم ازدواج و نگه داری و تربیت فرزندان که تا سال 277 رومی دارای قوت بود، اختیار پدران در خصوص قتل اطفال به نسبت زیاد تعدیل شد. می گویند: در قانون الواح دوازه گانه که در سال 301 رومی وضع شد، مقرراتی درباره قتل اطفال وجود داشته، ولی ما از این مقررات بی خبر هستیم، و تنها سیسرون خطیب معروف در کتاب خود نکته ای را ذکر می کند که به صورت خلاصه به این قانون اشاره می نماید و می گوید: دادگاه ملی که این همه مورد توجه عموم بود و همگی آرزوی تأسیس آن را داشتند، بعد از به وجود آمدن آن، قتل اطفال ناقص الخلقه بر طبق قانون الواح دوازده گاه معدوم شده... از طرف دیگر، جز قانون رومولوس که قتل اطفال را مقید به شرایطی نموده بود، در هیچ یک از ادوار روم به قانونی برنمی خوریم که قتل اطفال را مجاز کرده باشد. این است که تصور می رود قتل اطفال از رسوم بدی است که بعدا در روم پیدا شد، و هنگامی که تجمل پرستی سرانجام به فقر منتهی گردید، مردم از حیث فقر و دارایی، تفاوت بسیار با هم پیدا کردند و تربیت کودکان برای پدران خانواده گران تمام شد. تصور می کردند هر چه در راه بزرگ کردن مصرف کنند، از جیب آن ها رفته است؛ آن هنگام این رسم بد شایع شد. از این جریان و داستانی که منتسکیو نقل می کند، باز به خوبی روشن می شود که کودک مورد اهمیت پدران و سرپرستان نبوده است، ولی پس از آن که اسلام ظهور می کند، فرزندکشی و اهانت بر کودکان به کلی از بین می رود.»
منـابـع
محمدتقی جعفری- ارکان تعلیم و تربیت- صفحه 164-166
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها