حکمت ازدواج پیامبر اکرم با زینب دختر جحش
فارسی 6786 نمایش | بخشی از سرگذشت زیدبن حارثه کلبی چنین است: زید در دوره جاهلیت به اسارت در آمد و در برخی بازارهای عرب به فروش رفت و برای خدیجه خریداری شد.
خدیجه، پیش از بعثت او را که هشت ساله بود به پیامبر بخشید، او نزد پیامبر بزرگ شد. خبر او به خویشاوندانش رسید. پدر و عمویش برای آزاد کردن او به مکه آمدند و بر پیامبر وارد شده و گفتند: ای فرزند عبدالمطلب، و ای زاده هاشم، ای کسی که فرزند آقای قوم خود هستی، ما برای بردن فرزندمان نزد تو آمده ایم، بر ما منت بگذار و در فدا گرفتن در حق ما نیکی کن! پیامبر فرمود: چه کسی را می گوئید؟ گفتند: زیدبن حارثه را، فرمود: چرا روش دیگری را پیش نگیریم؟ گفتند: چه کنیم؟ فرمود: او را صدا بزنید و به اختیار خودش بگذارید، اگر شما را برگزید از آن شما باشد، و اگر مرا برگزید، به خدا سوگند! من آنی نیستم تا دیگری را بر کسی که مرا برگزیده ترجیح دهم، به راستی که از مرز انصاف هم فراتر رفتی و بر ما بخشودی و نیکوئی نمودی، رسول خدا (ص) زید را فرا خواند و فرمود: اینان را می شناسی؟ گفت: آری، این پدرم و آن عمویم می باشند، فرمود: من نیز همانم که شناخته ای و مصاحبتم را دیده ای، هر یک از ما را می خواهی انتخاب کن. زید گفت: من آنان را نمی خواهم، من آنی نیستم که دیگری را بر تو گزینش کنم! تو برای من هم پدر و هم عمو هستی، گفتند: وای بر تو ای زید! آیا بردگی را و بر پدر و خویشاوندانت ترجیح می دهی؟ گفت: آری، من از این مرد چیزی دیده ام که هیچگاه کسی را بر او ترجیح نمی دهم، رسول خدا که چنین دید او را به سوی حجر – در بیت الله - برد و فرمود: ای کسانی که در اینجا حاضرید! گواه باشد که زید پسر من است، او از من ارث می برد و من از او! پدر و عموی زید که این را دیدند، دل آرام و شادمان شده و بازگشتند. زید پس از این واقعه به پیامبر منسوب شد، و به او زیدبن محمد می گفتند. پیامبر کنیز مربیه خود، ام ایمن را، به همسری او داد، وی در مکه اسامه بن زید را برای او به دنیا آورد. این داستان پسر خواندگی زید، از سوی رسول خدا (ص) بود، داستان ازدواج پیامبر با زینب چنان است که می آید:
ازدواج زید با زینب دخترعمه رسول خدا (ص)
پس از هجرت به مدینه، عده ای از صحابه از زینب، دختر عمه پیامبر خواستگاری نمودند، او برادرش را برای مشورت در این باره خدمت رسول خدا فرستاد، پیامبر فرمود: نظرش درباره آن کس که کتاب خدا و سنت پیامبرش را به وی بیاموزد چیست؟ زینب پرسید: آن شخص کیست؟ پاسخ شنید: زید! زینب خشمگین شد و گفت: آیا دخترعمه خود را به ازدواج غلامت می دهی؟! من با او ازدواج نمی کنم! من از نظر خاندان از او برترم! من بی شوهر قوم خود هستم! پس خدای متعال این آیه را فرستاد: «و ما کان لمومن و لا مؤمنه إذا قضی الله و رسوله أمرا أن یکون لهم الخیــرة من أمرهم و من یعص الله و رسوله فقد ضل ضلا مبینا؛ هیچ مرد و زن مؤمنی را نشاید -هنگامی که خدا و پیامبرش امری را لازم بدانند – از خود اختیاری نشان دهند، و هر کس خدا و پیامبرش را نافرمانی کند به گمراهی آشکاری درافتاده است» (احزاب/ 36)
زینب که آیه را شنید رضایت داد و پیامبر او را، پس از ام ایمن سیاه پوست حبشی، مادر اسامه بن زید، به ازدواج زید در آورد. زینب بر زید برتری می جست و درشتی می کرد و با زبان آزارش می داد، زید به پیامبر شکوه می کرد و سعی داشت او را طلاق گوید. خواست خدا نیز چنین بود که زینب پس از زید به ازدواج پیامبر در آید تا بدین وسیله پسرخواندگی را در میان مسلمانان الغاء نماید، و این را با وحی به اطلاع پیامبر رسانده بود، پیامبر هم از آن می ترسید که مردم بگویند با زن پسر خود ازدواج کرده است، بنابراین، سر وحی را در جان خود مخفی داشت و به زید فرمود: از خدا بترس و همسرت را نگاه دار! زید در نهایت از دست همسرش زینب به تنگ آمد و او را طلاق گفت و چون عده طلاق به سر آمد، مجموعه این آیات یکباره بر پیامبر فرود آمد و از واقعه خبر داد و حکم پسرخواندگی در شریعت اسلام را بدینگونه بیان داشت: «فلما قضی زید منها وطرا زوجناکها لکی لا یکون علی المومنین حرج فی أزواج أدعیائهم ...* ما کان محمد أبا أحد من رجالکم ولکن رسول الله و خاتم النبیین...؛ پس هنگامی که زید نیازش را از آن زن پایان داد، ما او را به ازدواج تو درآوردیم تا مشکلی برای مؤمنان در ازدواج با همسران، پسر خوانده شان نباشد. ..... محمد پدر هیچ یک از مردان شما نیست؛ ولی رسول خدا و خاتم پیامبران است...» (احزاب/ 40 -37)
خدای سبحان به دیگر مؤمنان هم می فرماید: «و ما جعل أدعیاءکم أبناءکم ذلکم قولکم بأفواهکم و الله یقول الحق و هو یهدی السبیل* أدعوهم لابآئهم هو أقسط عند الله فإن لم تعلموا آباءهم فإخوانکم فی الدین و موالیکم؛ خداوند فرزند خوانده های شما را فرزند حقیقی شما قرار نداده است؛ این سخن شماست که بر دهان می رانید، ولی خداوند حق را می گوید و همو به راه راست هدایت می کند. آنان را به نام پدرانشان بخوانید که این نزد خدا عادلانه تر است؛ و اگر پدرانشان را نمی شناسید، آنان برادران دینی و دوستان شما هستند» (احزاب/ 5-4) بدین گونه پیامبر خدا (ص) با زینب بنت جحش ازدواج کرد.
منـابـع
سید مرتضی عسگری- عقاید اسلام در قرآن کریم- صفحه 278-280
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها