آقا محمدرضا حکیم قمشه ای
فارسی 16070 نمایش |آقا محمدرضا حکیم قمشه ای، از اعاظم حکما و اساطین عرفای قرون اخیره است. آقا محمدرضا که شاگردان و دوستانش نام او را به صورت مخفف، «آمرضا»، تلفظ می کردند اهل قمشه (شهرضا) اصفهان است، در جوانی برای تحصیل به اصفهان مهاجرت کرد و از محضر میرزا حسن نوری (مقدمه رساله ولایت حکیم قمشه ای صفحه 2) و ملا محمدجعفر لنگرودی (مقدمه آقای همائی بر کتاب برگزیده دیوان سه شاعر اصفهان صفحه 21) بهره مند شد، سال ها در اصفهان عهده دار تدریس فنون حکمت بود. حدود ده سال پایان عمر خود را در تهران به سر برد و در حجره مدرسه صدر مسکن گزید و فضلا از محضر پر فیضش استفاده کردند. پر شورترین دوره زندگانی حکیم قمشه ای ده سال آخر است. وی مردی به تمام معنی وارسته و عارف مشرب بود، با خلوت و تنهایی مأنوس بود و از جمع تا حدودی گریزان. در جوانی ثروتمند بود، در خشکسالی 1288 تمام مایملک منقول و غیر منقول خود را صرف نیازمندان کرد و تا پایان عمر درویشانه زیست.
حکیم قمشه ای در اوج شهرت آقاعلی حکیم مدرس زنوزی و میرزا ابوالحسن جلوه به تهران آمد و با آنکه مشرب اصلیش صدرایی بود، کتب بوعلی را تدریس کرد و بازار میرزای جلوه را که تخصصش در فلسفه بوعلی بود شکست به طوری که معروف شد (جلوه از جلوه افتاد). حکیم قمشه ای هرگز جامه روستایی را از تن دور نکرد و درزی و جامه علما در نیامد. مرحوم جهانگیرخان قشقائی که سالها شاگرد او بوده است نقل کرده که به شوق استفاده از محضر حکیم قمشه ای به تهران رفتم، همان شب اول خود را به محضر او رساندم، وضع لباسهای او علمایی نبود، به کرباس فروش های سده می مانست. حاجت خود را بدو گفتم، گفت میعاد من و تو فردا در خرابات. خرابات محلی بود در خارج خندق قدیم تهران و در آنجا قهوه خانه ای بود که درویشی آنرا اداره می کرد، روز بعد اسفار ملاصدرا را با خود بردم، او را در خلوتگاهی دیدم که بر حصیری نشسته بود. اسفار را گشودم او آن را از بر می خواند سپس به تحقیق مطلب پرداخت، مرا آن چنان به وجد آورد که از خود بی خود شدم، می خواستم دیوانه شوم. حکیم حالت مرا دریافت گفت: آری قوت می بشکند ابریق را. (مقدمه رساله ولایت حکیم قمشه ای ص 14).
حکیم قمشه ای از ذوق شعری عالی، برخوردار بود و به «صهبا» تخلص می کرده است. او در سال 1306، در کنج حجره مدرسه، در تنهایی و خلوت و سکوتی عارفانه از دنیا رفت. قضا را آن روز مصادف بود با فوت مفتی بزرگ شهر مرحوم حاج ملاعلی کنی و در شهر غوغایی برپا بود. دوستان و ارادتمندانش ساعت ها پس از فوت او از درگذشتش آگاه شدند، آن گروه معدود او را در سر قبر آقا به خاک سپردند (مقدمه آقای همایی بر کتاب برگزیده دیوان سه شاعر اصفهان) حکیم قمشه ای آنچنان مرد که زیست و آنچنان زیست که خود در بیتی از یک غزل سروده و آرزو کرده بود:
کاخ زرین به شهان خوش که من دیوانه *** گوشه ای خواهم و ویرانه به عالم کم نیست
حکیم قمشه ای شاگردان بسیاری تربیت کرد. آقا میرزاهاشم اشکوری اشتی، آقا میرزا حسن کرمانشاهی، آقا میرزا شهاب نیریزی، جهانگیرخان قشقائی، آخوند ملامحمد کاشی اصفهانی،میرزا علی اکبر یزدی مقیم قم، شیخ علی نوری مدرس مدرسه مروی معروف به شیخ علی شوارق، میرزا محمدباقر حکیم و مجتهد اصطهباناتی مقیم نجف و مقتول در مشروطیت و مدفون در اصطهبانات، حکیم صفای اصفهانی شاعر عارف معروف، شیخ عبدالله رشتی ریاضی، شیخ حیدرخان نهاوندی قاجار، میرزا ابوالفضل کلانتر تهرانی، میرزا سید حسین رضوی قمی، شیخ محمود بروجردی، میرزا محمود قمی از آن جمله اند. (رجوع شود به نقباءالبشر صفحه 733 و 690 و 1185 و به مقدمه رساله مرحوم حکیم قمشه ای درباب ولایت و خلافت کبری که حاشیه ای بر فص شیئی فصوص الحکم محیی الدین است ص 2).
منـابـع
مرتضی مطهری- خدمات متقابل ایران و اسلام- صفحه 530-529
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها