ذوالبعاد بودن جاذبه امام علی (ع)
فارسی 4636 نمایش | در مقدمه جلد اول خاتم پیامبران درباره دعوتها چنین می خوانیم: دعوتهائی که در میان بشر پدید آمده همه یکسان نبوده و شعاع تأثیر آنها یکنواخت نیست. بعضی از دعوتها و سیستمهای فکری یک بعدی است و در یک سو پیش رفته است. در زمان پیدایشش قشر وسیعی را فرا گرفته، میلیونها جمعیت پیرو پیدا کرده است اما بعد از زمان خویش دیگر بساط هستیش برچیده شده و به دست فراموشی سپرده شده است و بعضی دو بعدی است. شعاعشان در دو سو پیش رفته است. همچنانکه قشر وسیعی را فرا گرفته، در زمانها نیز پیشروی کرده. برد آن تنها در بعد مکانی نبوده است، بعد زمان را نیز فرا گرفته است و بعضی دیگر در ابعاد گوناگون پیشروی کرده اند. هم سطح وسیعی از جمعیتهای بشر را فرا گرفته و تحت نفوذ خویش قرار داده اند و در هر قاره ای از قاره ها اثر نفوذ آنها را می بینیم و هم بعد زمان را فرا گرفته یعنی مخصوص یک زمان و یک عصر نبوده، قرنهای متمادی در کمال اقتدار حکومت کرده اند، و هم تا اعماق روح بشر ریشه دوانده و سر ضمیر افراد را در اختیار قرار داده و بر عمق قلبها حکومت کرده و زمام احساسها را در دست گرفته اند. اینگونه دعوتهای سه بعدی مخصوص سلسله پیامبران است.
کدام مکتب فکری و فلسفی را می توان پیدا کرد که مانند ادیان بزرگ جهان، بر صدها میلیون نفر، در مدت سی قرن و بیست قرن و حداقل چهارده قرن حکومت کند و به سر ضمائر افراد چنگ بیندازد؟! جاذبه ها نیز اینچنین اند، گاهی یک بعدی و گاهی دو بعدی و گاهی سه بعدی هستند. جاذبه علی از قسم اخیر است. هم سطح وسیعی از جمعیت را مجذوب خویش ساخته و هم به یک قرن و دو قرن پیوسته نیست بلکه در طول زمان ادامه یافته و گسترش پیدا کرده است. حقیقتی است که بر گونه قرون و اعصار می درخشد و تا عمق و ژرفای دلها و باطنها پیش رفته است، آنچنانکه بعد از قرنها که به یادش می افتند و سجایای اخلاقیش را می شنوند اشک شوق می ریزند و به یاد مصائبش می گریند تا جائی که دشمن را نیز تحت نفوذ قرار داده است و اشکش را جاری ساخته است و این قدرتمندترین جاذبه هاست.
از اینجا می توان دریافت که پیوند انسان با دین از سبک پیوندهای مادی نیست بلکه پیوند دیگری است که هیچ چیز دیگر چنین پیوندی با روح بشر ندارد. علی اگر رنگ خدا نمی داشت و مردی الهی نمی بود فراموش شده بود. تاریخ بشر قهرمانهای بسیار سراغ دارد: قهرمانهای سخن، قهرمانهای علم و فلسفه، قهرمانهای قدرت و سلطنت، قهرمان میدان جنگ، ولی همه را بشر از یاد برده است و یا اصلا نشناخته است. اما علی نه تنها با کشته شدنش نمرد بلکه زنده تر شد. خود می گوید: «هلک خزان الاموال و هم احیاء و العلماء باقون ما بقی الدهر، اعیانهم مفقوده و امثالهم فی القلوب موجوده؛ مال اندوزان مرده اند گرچه به ظاهر زنده اند، و عالمان ماندگارند، تا روزگار باقی است. اجسادشان از دست می رود و یاد و آثارشان در دل ها بر جای می ماند» (نهج البلاغه/ حکمت 147).
درباره شخص خودش می فرماید: «غدا ترون ایامی و یکشف لکم عن سرائری و تعرفوننی بعد خلو مکانی و قیام غیری مقامی؛ فردا (که مرا از دست دهید) ارزش حیات مرا خواهید دید، و رازهای درونم برای شما آشکار خواهد شد، و پس از آنکه جایم را خالی دیدید، و دیگری در جای من ایستاد تازه (قدر و قیمت) مرا خواهید شناخت» (نهج البلاغه/ 149).
عصر من، داننده اسرار نیست *** یوسف من بهر این بازار نیست
نا امید استم زیاران قدیم *** طور من سوزد که می آید کلیم
قلزم یاران چو شبنم بی خروش *** شبنم من مثل یم طوفان به دوش
نغمه من از جهان دیگر است *** این جرس را کاروان دیگر است
ای بسا شاعر که بعد از مرگ زاد *** چشم خود بربست و چشم ما گشاد
رخت ناز از نیستی بیرون کشید *** چون گل از خاک مزار خود دمید
در نمی گنجد به جو عمان من *** بحرها باید پی طوفان من
برقها خوابیده در جان من است *** کوه و صحرا باب جولان من است
چشمه حیوان براتم کرده اند *** محرم راز حیاتم کرده اند
هیچکس رازی که می گویم نگفت *** همچو فکر من در معنی نسفت
پیر گردون با من این اسرار گفت *** از ندیمان رازها نتوان نهفت
و در حقیقت علی همچون قوانین فطرت است که جاودانه می مانند. او منبع فیاضی است که تمام نمی گردد بلکه روزبروز زیادتر می شود و به قول جبران خلیل جبران از شخصیتهائی است که در عصر پیش از عصر خود به دنیا آمده اند. بعضی از مردم فقط در زمان خودشان رهبرند و بعضی اندکی بعد از زمان خویش نیز رهبرند و به تدریج رهبریشان رو به فراموشی می رود. اما علی و معدودی از بشر همیشه هادی و رهبرند.
منـابـع
مرتضی مطهری- جاذبه و دافعه- صفحه 35-37
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها