بی توجهی به عمل، یکی از علل آسیب دیدگی مسلمین

فارسی 4118 نمایش |

از جمله آسیبهای قرون اولیه اسلامی خوار شمردن تأثیر عمل در سعادت انسان است؛ یعنی رجوع از طرز تفکر واقع بینانه به خیال بافانه.
انسان اگر به قرآن کریم که سند و مرجع اول ماست، مراجعه کند و بعد از قرآن اگر به سنت قطعی نبوی و هم چنین سنن قطعی ای که از ناحیه ائمه معصومین علیهم السلام رسیده است، (مثل روایاتی که از ناحیه آنها رسیده است) مراجعه کند کاملا به این اصل پی می برد که اسلام دین عمل است. شما اگر می بینید در صدر اسلام مسلمین آنقدر جنبش و جوشش داشتند، چون یکی از اصول افکارشان همین بود. آنها این تعلیم را که از سرچشمه گرفته بودند، هنوز منحرف نکرده بودند. فکرشان این بود که هر چه من عمل و سعی می کنم و هر چه که می جنبم (البته عمل یک مسلمان اختصاص به عمل جوارح ندارد بلکه نیت او هم باید صحیح باشد، ایمانش هم باید صحیح باشد)، فقط همین است که به درد من می خورد و جز این، چیز دیگری نیست.
این چقدر به انسان اعتماد به نفس می دهد، چقدر انسان را متکی به نیروی خودش می کند؟ از جمله تعلیمات اسلام که در همان صدر اسلام کم و بیش آسیب دید و هر چه گذشت این آسیب زیادتر شد (نه تنها اصلاح نشد بلکه زیادتر شد) همین مسئله است.
نقش بنی امیه در پیدایش این آسیب:
کم کم افکاری پیدا شد که عمل را تحقیر و آن را بی ارزش تلقی می کرد. به عبارت دیگر طرز تفکر مسلمین در مسئله مبنای سعادت انسان از طرز واقع بینانه به طرز خیال بافانه گرایش یافت و به طوری که تاریخ نشان می دهد ریشه این فکر را اموی ها ایجاد کردند.
مسئله ای است که از قدیم در بین علمای کلام مطرح بوده و آن این است که آیا اساس، ایمان است و اصلا ایمان چیست؟ تاریخ نشان می دهد که خلفای بنی امیه از نظر اینکه خودشان در عمل فاسق و فاسد بودند و این را هم نمی توانستند از مردم کتمان کنند و مردم هم می دانستند که اینها از نظر عمل فاسدند، این فکر را ترویج می کردند که اساس این است که ما ایمان داشته باشیم، اگر ایمان درست باشد عمل اهمیتی ندارد.
چرا فکر تحقیر عمل پیدا شد؟
چون اینها حکومت داشتند و قدرت و ثروت در اختیارشان بود، قهرا می توانستند تبلیغات وسیعی در این زمینه بکنند، مزدورهایی هم از آن عالم نماها درست کنند و آنها هم مرتب بگویند اساس، ایمان است و ایمان که درست شد عمل هر چه بود، بود. برای اینکه خلفای بنی امیه را تبرئه کنند که مردم خیلی حساسیت نشان ندهند و نگویند که اینها چه جور خلفایی هستند که عملشان این چنین فاسد است!
علم کلام نشان می دهد که فرقه ای در قرن دوم اسلامی پیدا شد که آنها را مرجئه می گفتند. مرجئه یکی از اصول عقایدشان همین مطلب بود و خلفای اموی هم از اینها حمایت می کردند.
این یکی از آسیب هایی است که بر تفکر اسلامی از صدر اسلام وارد شد، اما این آسیب در صدر اسلام ضعیف بود و تشیع و اکثریت تسنن در مقابل این فکر بودند، اما به علل مختلفی این فکر توسعه پیدا کرد و مثل یک خوره که ما را بخورد، خورد.
بعد ببینید در این زمینه چه خواب ها و چه قضیه ها نقل می کنند. مقدس اردبیلی در میان علمای شیعه معروف به زهد و تقواست و واقعا هم اینجور بوده، مرد ملا و فقیه محققی است و شیخ انصاری از ایشان به محقق اردبیلی تعبیر می کند. مرد بسیار بسیار متقی و زاهدی است و برای او حتی کرامت ها هم نقل می کنند. در اینکه مرد عمل بوده است و آن جوری که خودش فکر می کرده و تشخیص می داده، اهل عمل بوده است، شکی نیست. این مردی که مجسمه عمل بود، بعد از مردنش کسی می گوید که من او را در خواب دیدم، از او پرسیدم خدا با تو چه کرد؟ گفت خدا به من محبت کرد، عنایت کرد. گفتم چه چیز تو را نجات داد؟ گفت: دیدم بازار عمل کساد است، تعبیر این است: "دیدیم بازار عمل کساد است" یعنی چه؟!
قرآن کریم می گوید: بازار عمل رواج است آن وقت یک خواب به ما می گوید بازار عمل کساد است؟ اگر بازار عمل کساد است پس بازار چه چیز رواج است؟! اینهاست که مثل خوره تا مغز استخوان ما را می خورد و ما را فاسد می کند.

منـابـع

مرتضی مطهری- حق و باطل- صفحه 95-97 و 96-112 و 111

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد