تبلیغ در قرآن

فارسی 3956 نمایش |

تبلیغ، کلمه ای است که در قرآن مجید زیاد استعمال شده است. در قرآن کریم، از پیغمبران خدا به عنوان مبلغان رسالات الهی یاد شده است. البته منحصر به پیغمبران نیست، غیر آنها هم هست. مثلا قرآن از زبان پیغمبران نقل می کند که: «یا قوم لقد ابلغتکم رسالة ربی و نصحت لکم و لکن لاتحبون الناصحین؛ ای قوم من! به راستی من پیام پروردگارم را به شما رساندم و شما را نصیحت کردم، ولیکن شما خیرخواهان را دوست نمی دارید.» (اعراف/ 79) یا درباره پیغمبران می گوید: «ما علی الرسول الا البلاغ؛ پیامبر جز ابلاغ تعهدی ندارد.» (مائده/ 99) غرض این است که کلمه "بلاغ"، "تبلیغ"، "یبلغون" و آنچه که مربوط به این ماده است، در قرآن مجید زیاد استعمال شده است.
معنی این کلمه چیست؟ بدبختانه این کلمه در عرف امروز، سرنوشت شوم یعنی معنی منحوس و منفوری پیدا کرده، به طوری که امروز در عرف ما فارسی زبانها تبلیغ یعنی راست و دروغ جور کردن، و در واقع فریبکاری و اغفال برای اینکه یک کالا را به خورد مردم بدهی. مفهوم اغفال به خودش گرفته است و لذا گاهی اوقات که کسی درباره موضوعی صحبت می کند، وقتی می خواهد بگوید اینها اساسی ندارد، می گوید آقا اینها همه تبلیغات است، همه، دروغ و فریبکاری است. بدین جهت، گاهی می بینیم بعضیها با استعمال این کلمه در مورد امور دینی موافق نیستند. اگر کلمه ای معنی صحیحی دارد و آن معنی صحیح در استعمالات قرآن مجید و "نهج البلاغه" آمده است، ما نباید به جرم اینکه معنی تحریفی پیدا کرده است آن کلمه را مجازات بکنیم، بلکه باید همیشه معنی صحیحش را به مردم بگوئیم.

تفاوت ایصال و ابلاغ
تبلیغ با وصول و با ایصال معنی نزدیک دارد. در زبان عربی در خیلی موارد، یک ظرافتها و لطافتهائی است که اینها را ما مثلا در زبان فارسی خودمان با اینکه زبان شیرین و وسیعی است، نمی بینیم. ما در زبان عربی کلمه "ایصال" داریم، کلمه "ابلاغ" هم داریم. معنی ایصال چیست؟ مثلا اگر بگوئیم پارچه ای را "ایصال" کردم، یعنی آن را رساندم. "ابلاغ" در فارسی یعنی چه؟ اگر بگوئیم فلان چیز را ابلاغ کردم، باز می گوئیم یعنی رساندم. در فارسی در مورد هر دوی اینها کلمه "رسیدن" و "رساندن" به کار برده می شود، ولی در زبان عربی "ایصال" را به جای "ابلاغ" نمی شود به کار برد و "ابلاغ" را هم به جای "ایصال" نمی توان به کار برد. "ایصال" معمولا در مورد رساندن چیزی به دست کسی یا در حوزه کسی است، یعنی در مورد امور جسمانی و مادی به کار می رود. اگر کسی بخواهد پاکتی را به شخص دیگری برساند، در اینجا کلمه "ایصال" را به کار می برند. یا اگر کسی پیش شما امانتی دارد (امانت مادی) و شما این امانت را به او برسانید، اینجا می گویند امانت را به صاحبش ایصال کرد. ولی ابلاغ، در مورد رساندن یک فکر و یا یک پیام است. یعنی در مورد رساندن چیزی به فکر و روح و ضمیر و قلب کسی به کار می رود. و لهذا محتوای ابلاغ نمی تواند یک امر مادی و جسمانی باشد، حتما یک امر معنوی و روحی است، یک فکر و یک احساس است، و به عبارت دیگر معمولا ابلاغ را در مورد پیامها و سلامها و امثال اینها به کار می برند. می گویند: ابلاغ پیام کرد، ابلاغ سلام کرد. وقتی که ابلاغ پیام می کند یعنی فکری را، پیغامی را به دیگران می رساند. و هنگامی که ابلاغ سلام می کند، ابلاغ احساسات می کند، ابلاغ عشق می کند. در مورد چنین چیزهایی، کلمه تبلیغ و "ابلاغ" به کار می رود و قرآن کریم این کلمه را در مورد رسالات که عبارت است از پیامها به کار برده است.
پس تبلیغ یعنی رساندن یک پیام از کسی به کس دیگر. کلمه پیامبر و پیغامبر که در زبان فارسی آمده است، ترجمه کلمه "رسول" است که به معنی مبلغ رسالت می باشد. کلمه "رسالت" از کلماتی است که سرنوشت خوبی پیدا کرده است. البته ما فارسی زبانها (و تا اندازه ای عربی زبانها) به چیزهایی رساله می گوئیم که با آن مفهومی که "رسالت" در قرآن دارد متفاوت است. معمولا جزوه های کوچک، نوشته های کوچک که حجمشان به اندازه یک کتاب نیست را رساله می گویند، و حال آنکه موضوع رساله به پیامی ارتباط ندارد.
مثلا فرض کنید کسی کتابچه ای می نویسد درباره ریشه فلان لغت، درباره دستور زبان فارسی یا دستور زبان عربی، می گویند فلانی در فلان موضوع رساله ای نوشته است، در حالی که این اسم با آن موضوع (مثلا ریشه لغت) جور در نمی آید. "رساله" در جایی باید به کار رود که پیامی در کار باشد، اما کسی که یک مسئله علمی یا ادبی را حل کرده است، پیامی برای کسی نیاورده است. در این مورد استعمال این کلمه درست نیست. ولی اخیرا کلمه "رسالت" را در لفظ فارسی به کار می برند و مثلا می گویند فلانی رسالتی در جامعه خودش دارد. یعنی امروز در مورد کسی که احساس می کند برای جامعه خودش و در جامعه خودش وظیفه ای دارد که باید آن را انجام بدهد، می گویند او رسالتی دارد، و این تعبیر، و آن تعبیری که در قرآن برای کلمه "رسالت" آمده است، اگر یکی نباشند خیلی به هم نزدیکند، و به عبارت دیگر، این مفهوم به مفهوم رسالت در قرآن بسیار نزدیک است. قرآن می فرماید: «الذین یبلغون رسالات الله و یخشونه و لا یخشون احدا الا الله؛ آنانکه پیامهای الهی را به مردم می رسانند و جز از خدا از احدی بیم ندارند.» (احزاب/ 39) این، شرط بزرگی برای پیام رسان است.

منـابـع

مرتضی مطهری- حماسه حسینی- جلد 1 صفحه 192-189

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد