نقش جهالت عامه در وقوع حادثه کربلا
فارسی 6956 نمایش | یکی از علل و یا مهم ترین علت شهادت امام حسین (ع) و یا مهم ترین علت گرویدن مردم به امویان جهالت مردم بود. از طرفی هم می دانیم امام حسین با یزید مبارزه نمی کرد، او بالاتر از این بود که هدفش شخص و فرد باشد، هدف او اصولی و کلی بود. در حقیقت امام حسین با ظلم مبارزه می کرد و با جهل، چنان که در زیارت به ما تلقین و تعلیم کرده اند که هدف این مبارزه از بین بردن جهل و گمراهی است چنان که در زیارت اربعین است: «و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهالة و حیرة الضلالة؛ و خون قلب خویش را در راه تو نثار کرد تا بندگان تو را از نادانی و حیرت گمراهی نجات بخشد.»
اکنون توضیح می دهم که مقصود از جهالت مردم این نبود که چون مردم بی سواد بودند و درس نخوانده بودند مرتکب چنین عملی شدند و اگر درس خوانده و تحصیل کرده می بودند نمی کردند. نه، در اصطلاح دین جهالت، بیشتر در مقابل عقل گفته می شود و مقصود آن تنبه عقلی است که مردم باید داشته باشند. (و به عبارت دیگر قوه تجزیه و تحلیل قضایای مشهود و تطبیق کلیات بر جزئیات است و این چندان ربطی به سواد و بی سوادی ندارد. علم، حفظ و ضبط کلیات است و عقل قوه تحلیل است).
به عبارت دیگر امام حسین شهید فراموش کاری مردم شد زیرا مردم اگر در تاریخ پنجاه شصت ساله خودشان فکر می کردند و قوه تنبه و استنتاج و عبرت گیری در آنها می بود و به تعبیر سیدالشهدا که فرمود: «ارجعوا الی عقولکم»؛ اگر به عقل و تجربه پنجاه شصت ساله خود رجوع می کردند و جنایت های ابوسفیان و معاویه و زیاد در کوفه و خاندان اموی را اصولا فراموش نمی کردند و گول ظاهر فعلی معاویه را که دم زدن از دین به خاطر منافع شخصی است نمی خوردند و عمیق فکر می کردند و حساب می کردند آیا حسین (ع) برای دین و دنیای آنها بهتر بود یا یزید و معاویه و عبیدالله، هرگز چنین جنایتی واقع نمی شد.
پس در حقیقت علت عمده اینکه مردمی نسبتا معتقد به اسلام اینطور با خاندان پیغمبر رفتار کردند در صورتی که همان ها حاضر بودند قربة الی الله در جنگ کفار شرکت کنند فقط و فقط فراموشکاری مردم و گول ظاهر خوردن آنها بود یعنی نتوانستند پشت پرده نفاق را ببینند. ظواهر شعائر اسلامی را محفوظ می دیدند و توجه به اصول و معانی از بین رفته نداشتند. البته در این حادثه رعب و ترس و استسباع از یک طرف، و فساد اخلاق رؤسا و رشوه خواری آنها و طمع آنها و اطاعت کور کورانه -به حسب خوی قبیلی عربی- کوچکترها از رؤسای قبایل از طرف دیگر نیز از عوامل مهم وقوع این حادثه بود.
این حادثه صد در صد یک حادثه اسلامی است. امام حسین به قول آن مرد معاند، به سیف جدش کشته شد، اما به علت جهالت و ظاهر بینی و گول حفظ ظواهر و شعائر خوردن مردم.
از جمله عواملی که در این حادثه زیاد دخالت داشت این بود که به حسب تصادف، کارگردانان این حادثه یک عده مردمی بودند که جانی بالفطره بودند و به قول "عقاد": «المسخاء المشوهین اولئک الذین تمتلی صدورهم بالحقد علی ابناء آدم و لاسیما من کان منهم علی سواء الخلق و حسن الاحدوثة، فاذا بهم یفرغون حقدهم لعدائه و ان لم ینتفعوا بأجر أو غنیمه...؛ آنان مسخ شدگان زشت رویی بودند که سینه هاشان از کینه فرزندان آدم آکنده بود به ویژه از کسانی که اخلاقی استوار و آثاری نیکو داشته اند و به همین دلیل تمامی کینه های خود را از روی دشمنی با وی بر سر آنان ریختند هر چند که از این کار پاداش و غنیمتی نصیبشان نشد.»
خلاصه ای از عوامل دخیل در شهادت امام
از اینجا است که می توان مطلب را از نظر بحث تاریخی اینطور عنوان کرد که امام حسین را کی ها و چی ها شهید کردند؟ و همچنین کی ها و چی ها او را یاری کردند؟
اما اینکه کی ها شهید کردند یا کی ها یاری کردند معلوم است ولی اینکه چی ها شهید کردند یا یاری، باید گفت امام حسین را طمع ملک ری و طمع پول (که "خولی" گفت: «جئتک بغنا الدهر؛ بی نیازی همیشگی را برایت آورده ام») و رشوه رؤسا («اما رؤساؤهم فقد اعظمت رشوتهم و ملئت غرائرهم؛ اما سران آنان اندرونشان از رشوه پر شده است.») و جبن و مرعوبیت عامه و میل به جبران محبت یزید که ابن زیاد می خواست کدورت یزید را از پدرش که در ولایت عهدی یزید تعلل کرد جبران کند و خبث ذاتی امثال شمر و مستی و غرور و بدبختی و سبک سری شخص یزید و از همه بالاتر فراموش کاری عامه مردم که مسلمانان بودند و معتقد و سیری به تاریخ شصت ساله خود نمی کردند و سابقه ها را فراموش کردند و گول ظاهر را می خوردند «شهید کرد».
اینکه چی ها امام را یاری کردند، ایمان و توجه به تاریخ شصت ساله که از کلمات امثال زهیر پیدا است و حس فتوت و مردانگی و ایمان به غیب و امثال اینها بود.
قلوبهم معک و سیوفهم علیک
فرزدق به امام گفت: «قلوب الناس معک و سیوفهم مع بنی امیة، و القضاء ینزل من السماء، والله یفعل ما یشاء؛ مردم دل هاشان با توست و شمشیرهاشان با بنی امیه و سرنوشت از آسمان فرود می آید و خداوند هم هر کار بخواهد می کند.» (نفس المهموم، ص 91) مجمع بن عبید عامری (یا عامربن مجمع عبیدی، مجمع بن عامر) گفت: «أما أشراف الناس فقد اعظمت رشوتهم و ملئت غرائرهم، فهم الب واحد علیک، و أما سائر الناس بعدهم فان قلوبهم تهوی الیک و سیوفهم غدا مشهورة علیک؛ اما اشراف مردم که رشوه فراوان به آنان داده شده و خرجین هاشان پرشده است، لذا همه یکدست علیه تواند و سایر مردم نیز دل هاشان مایل به شماست و شمشیرهاشان فردا علیه شما کشیده خواهد شد. ایضا بشربن غالب در ذات عرق به نقل نفس المهموم.
فرزدق نظر عامه را گفت، عامه ای که محکوم روش کبراء و رؤساء بودند و از خود اراده ای نداشتند ولی مجمع بن عبید تجزیه کرد اشراف بی ایمان را از عامه مؤمن ضعیف تابع صفت مقلد مسلک که طبق منطق قرآن کریم هر دو در آتشند. در حقیقت معنای جمله فرزدق اینست که دل اینها با تو است ولی دلشان هیچ کاره است، حاکم معزول است ولی کمشان با دشمنان تو است و اینها هم بنده شکمند و به امر شکم با دل خودشان می جنگند، قبل از اینکه با تو بجنگند، با سپاه شکم به جنگ دل خودشان رفته اند و ضمیر خود را مجروح کرده اند.
اجمالا معلوم می شود که ممکن است بشر دلش حق را بخواهد و آرزو کند و در عین حال علی رغم عشق و علاقه اش قدم بر دارد و به روی محبوب خودش خنجر بکشد. می گویند مأمون شیعه امام کش بود. عموم مردم حق را دوست دارند یک نوع دوستی کاذبی یعنی دوستی بی ریشه ای. نظیر اشتهای کاذب و اشتهای صادق، و نظیر صبح کاذب و صبح صادق. «تعصی الاله و أنت تظهر حبه؛ معصیت خدا را می کنی در حالی که اظهار دوستی او را می نمایی...»
منـابـع
مرتضی مطهری- حماسه حسینی جلد 2- ص 32-34 و 92-93
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها