پیوستن به محبت الهی از نظر شمس الدین مغربی و ابن فارض مصری
فارسی 13044 نمایش |امروزه ملاحظه کنید: تمام محبتها روی دنیا دور می زند. جلسات، کنفرانس ها، حزب ها و ملت ها، دانشگاه ها، کتاب ها و کتابخانه ها، همه بر اساس ماده و طبیعت و علم الاجتماع و الاقتصاد و نظایر این ها دور می زند. یک مکتبی که برای تربیت افراد خدا دوست و خدا شناس که در دو جناح علم و عمل حرکت کنند و با صفای سر ادراک معانی حقۀ حقیقیه را بنمایند کجاست؟ اگر کسی هم فی الجمله بخواهد خود را مهذب کند چنان او را متهم می کنند که دیگر نتواند سربلند کند. «اف لکم و لما تعبدون من دون الله؛ اف بر شما و بر آن چه غیر از خدا می پرستید.» (انبیاء/ 67)
اف بر شما و این افکار زشت و پلید و نیت ها و معبودهای پنداری که در دل خود ساخته اید و پرداخته اید! و این خداوند رحیم و رئوف و قادر و عظیم را جاهلانه و یا عالمانه به کنار زده اید! و از غیر پیروی می کنید!
آری! متحابین در جلال خدا مقصد و مقصودی، و هدف و منظوری، و غایت و معبودی جز خدا ندارند.
هر سو که دویدیم همه سوی، تو دیدیم *** هر جا که رسیدیم سر کوی تو دیدیم
هر قبله که بگزید دل از بهر عبادت *** آن قبلۀ دل را خم ابروی تو دیدیم
هر سرو روان را که در این گلشن دهر است ***بر رسته به بستان و لب جوی تو دیدیم
از باد صبا بوی خوشت دوش شنیدیم *** با باد صبا قافلۀ بوی تو دیدیم
روی همه خوبان جهان بهر تماشا *** دیدیم ولی آینۀ روی تو دیدیم
در دیدۀ شهلای بتان همه عالم *** کردیم نظر نرگس جادوی تو دیدیم
تا مهر رخت بر همه ذرات بتابید *** ذرات جهان را به تک و پوی تو دیدیم
در ظاهر و باطن، به مجاز و به حقیقت ** خلق دو جهان را همه رو سوی تو دیدیم
هر عاشق دیوانه که در جملگی توست *** بر پای دلش سلسلۀ موی تو دیدیم
سر حلقۀ رندان خرابات مغان را *** دل در شکن حلقۀ گیسوی تو دیدیم
از مغربی احوال مپرسید که او را *** سودا زدۀ طرۀ هندوی تو دیدیم
(دیوان مغربی)
و چه لطیف و عالی ابن فارض سروده است:
نسخت بحبی آیة العشق من قبلی *** فأهل الهوی جندی وحکمی علی الکل (1)
و کل فتی یهوی فإنی إمامه *** و إنی بریء من فتی سامع العذل (2)
ولی فی الهوی علم تجل صفاته *** و من لم یفقهه الهوی فهو فی جهل (3)
و من لم یکن فی عزة الحب تآئها *** بحب الذی یهوی فبشره بالذل(4)
إذا جاد أقوام بمال رأیتهم *** یجودون بالارواح منهم بلا بخل (5)
و إن اودعوا سرا رأیت صدورهم *** قبورا لاسرار تنزه عن نقل(6)
و إن هددوا بالهجر ماتوا مخافة *** و إن اوعدوا بالقتل حنوا إلی القتل (7)
لعمری هم العشاق عندی حقیقة *** علی الجد والباقون منهم علی الهزل (8)
(دیوان ابن فارض)
1ـ من با محبت و عشق خودم به ذات حضرت پروردگار، تمام علامات و نشانه های عشق را که قبل از پیدایش من بودند نسخ کردم؛ پس بنابر این تمام کسانی که اهل محبت و عشق هستند همگی زیر پرچم من هستند و حکم من بر تمام جاری و ساری است.
2ـ و هر جوان و جوانمردی که اهل محبت و عشق باشد، بنابر این من امام و پیشوای او هستم؛ و البته من بیزار و بری هستم از آن جوانی که سرزنش را گوش کند و سخنان مخالفین اهل هوا و محبت در او اثری بگذارد.
3ـ و درباره عشق و محبت خدا، من به پایه و درجهای از علم رسیده ام که صفات و خصایصش بزرگ است. و هر کسی را عشق و محبت نفهماند و فقیه نگرداند پس او پیوسته در جهل است.
4ـ و کسی که در مقام عزت و مناعت محبت، سرگردان و حیران نشود، و به محبت آنکه محب اوست پریشان نگردد؛ پس او را به ذلت و خواری و سر افکندگی بشارت بده!
5ـ و اگر اقوامی به مال های خود در راه محبوب انفاق کنند، اینان را می یابی که با جان های خود بدون بخل و دریغ انفاق می کنند.
6ـ و اگر به چنین عاشقان و محبانی، سری از اسرار به امانت سپرده شود، چنان در کتمان آن می کوشند که تو سینه های آنان را مقبره اسراری خواهی یافت که البته از نقل و بازگو کردن آن پاک تر و منزه تر است.
7ـ و اگر آنان را به دوری و مهجوری بیم دهند و از هجران بترسانند، از دهشت چنین تهدیدی می میرند؛ و اگر آنان را از کشتن بترسانند، با عشق و علاقۀ باطنی و با میل و گرایش درونی خود به سوی کشته شدن می شتابند.
8ـ سوگند به جان خودم که در عالم حقیقت و واقعیت، اینان فقط عاشقانند، و باقی افرادی که دم از عشق می زنند و یا به این پایه نرسیدهاند، عشق آنان از شوخی و هزل تجاوز نمیکند.
منـابـع
محمدحسین حسینی طهرانی- معاد شناسی- جلد 8 صفحه 173-177
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها