فال نیک و بد از نظر روایات اسلامی
فارسی 4709 نمایش | خداوند در آیه 130-131 سوره اعراف می فرماید: «و لقد أخذنا ءال فرعون بالسنین و نقص من الثمرت لعلهم یذکرون* فإذا جاءتهم الحسنة قالوا لنا هذه و إن تصبهم سیئة یطیروا بموسى و من معه ألا إنما طئرهم عند الله و لکن أکثرهم لا یعلمون؛ و ما نزدیکان فرعون (و قوم او) را به خشکسالى و کمبود میوه ها گرفتار کردیم شاید متذکر گردند* اما (آنها نه تنها پند نگرفتند بلکه) هنگامى که نیکى (و نعمت) به آنها مى رسید مى گفتند به خاطر خود ماست! ولى موقعى که بدى (و بلا) به آنها مى رسید مى گفتند از شومى موسى و کسان او است! بگو سرچشمه همه این فالهاى بد نزد خدا است (و شما را به خاطر اعمال بدتان کیفر مى دهد) اما اکثر آنها نمى دانند».
می گوید: آنها حوادث را به میل خود تفسیر مى کردند، هنگامى که اوضاع بر وفق مراد آنها بود، و در آرامش و راحتى بودند مى گفتند، این وضع به خاطر نیکى و پاکى و لیاقت ما است!. در حقیقت شایسته چنین موقعیتى بوده ایم اما هنگامى که گرفتار ناراحتى و مشکلى مى شدند، فورا به حضرت موسى (ع) و کسانى که با او بودند، مى بستند و مى گفتند: این از شر قدم اینها است!.
یطیروا از ماده تطیر به معنى فال بد زدن است، و ریشه اصلى آن کلمه طیر به معنى پرنده مى باشد، و از آنجا که عرب، فال بد را غالبا به وسیله پرندگان مى زد، گاهى صدا کردن کلاغ را به فال بد مى گرفت و گاهى پریدن پرنده اى را از دست چپ نشانه تیره روزى مى پنداشت کلمه تطیر به معنى فال بد زدن بطور مطلق آمده است. ولى قرآن در پاسخ آنها مى گوید: بدانید که سرچشمه شومیها و ناراحتى هائى که دامان آنها را مى گرفت، از ناحیه پروردگار بوده و خدا مى خواسته است که آنها را گرفتار نتیجه شوم اعمالشان بکند، ولى اکثر آنها نمى دانند. قابل توجه اینکه این طرز تفکر، مخصوص به فرعونیان نبود، هم اکنون در میان اقوام خودخواه و گمراه نیز این موضوع به وضوح دیده مى شود که براى قلب حقائق و گمراه ساختن وجدان خویش یا دیگران، هر زمان پیروزى نصیبشان شود آنرا مرهون لیاقت و کاردانى خویش مى دانند، هر چند لیاقت آنها کمترین اثرى در آن پیروزى نداشته باشد، و به عکس هر بدبختى دامنشان را مى گیرد فورا به بیگانگان و دستهاى مرموز و یا آشکار دشمن نسبت مى دهند هر چند خودشان عامل اصلى بدبختى بوده باشند.
قرآن مجید مى گوید دشمنان پیامبر اکرم (ص) نیز در برابر او چنین منطقى داشتند: «أینما تکونوا یدرککم الموت ولو کنتم فی بروج مشیدة وإن تصبهم حسنة یقولوا هذه من عند الله وإن تصبهم سیئة یقولوا هذه من عندک قل کل من عند الله فما لهؤلاء القوم لا یکادون یفقهون حدیثا؛ هر کجا باشید شما را مرگ درمى یابد هر چند در برجهاى استوار باشید و اگر (پیشامد) خوبى به آنان برسد مى گویند این از جانب خداست و چون صدمه اى به ایشان برسد مى گویند این از طرف توست بگو همه از جانب خداست (آخر) این قوم را چه شده است که نمى خواهند سخنى را (درست) دریابند» (نساء/ 78) و در جاى دیگر مى گوید انسانهاى منحرف این چنین هستند: «ولئن أذقناه رحمة منا من بعد ضراء مسته لیقولن هذا لی وما أظن الساعة قائمة ولئن رجعت إلى ربی إن لی عنده للحسنى فلننبئن الذین کفروا بما عملوا ولنذیقنهم من عذاب غلیظ؛ و اگر از جانب خود رحمتى پس از زیانى که به او رسیده است بچشانیم قطعا خواهد گفت من سزاوار آنم و گمان ندارم که رستاخیز برپا شود و اگر هم به سوى پروردگارم بازگردانیده شوم قطعا نزد او برایم خوبى خواهد بود پس بدون شک کسانى را که کفران کرده اند به آنچه انجام داده اند آگاه خواهیم کرد و مسلما از عذابى سخت به آنان خواهیم چشانید» (فصلت/ 50) و این در حقیقت یکى از مظاهر بارز روح خودخواهى و لجاجت است. فال نیک و بد شاید همیشه در میان انسانها و اقوام مختلف، رواج داشته است، امورى را به فال نیک مى گرفتند و دلیل بر پیروزى و پیشرفت کار مى دانستند، و امورى را به فال بد مى گرفتند و دلیل بر شکست و ناکامى و عدم پیروزى مى پنداشتند، در حالى که هیچگونه رابطه منطقى در میان پیروزى و شکست با اینگونه امور وجود نداشت، و مخصوصا در قسمت فال بد، غالبا جنبه خرافى و نامعقول داشته و دارد.
این دو گرچه اثر طبیعى ندارند، ولى بدون تردید اثر روانى مى توانند داشته باشند، فال نیک غالبا مایه امیدوارى و حرکت است ولى فال بد موجب یاس و نومیدى و سستى و ناتوانى است. شاید به خاطر همین موضوع است که در روایات اسلامى از فال نیک نهى نشده، اما فال بد به شدت محکوم گردیده است. در حدیث معروفى از پیامبر (ص) نقل شده: «تفالوا بالخیر تجدوه؛ کارها را به فال نیک بگیرید و امیدوار باشید تا به آن برسید». جنبه اثباتى این موضوع منعکس است و در حالات خود پیغمبر (ص) و ائمه معصومین (ع) نیز دیده مى شود که گاهى مسائلى را به فال نیک مى گرفتند، مثلا در جریان برخورد مسلمانان با کفار مکه در سرزمین حدیبیه مى خوانیم هنگامى که سهیل بن عمرو به عنوان نماینده کفار مکه به سراغ پیامبر (ص) آمد و حضرت (ص) از نام او آگاه گردید، فرمود: «قد سهل علیکم و امرکم؛ از نام سهیل من تفال مى زنم که کار بر شما سهل و آسان مى گردد».
دانشمند معروف دمیرى که از نویسندگان قرن هشتم هجرى است، در یکى از نوشته هاى خود اشاره به همین مطلب کرده و مى گوید اینکه پیامبر (ص) فال نیک را دوست مى داشت، به خاطر آن بود که انسان هرگاه امیدوار به فضل پروردگار باشد در راه خیر گام برمى دارد و هنگامى که امید خود را از پروردگار قطع کند، در راه شر خواهد افتاد و فال بد زدن مایه سوء ظن و موجب انتظار بلا و بدبختى کشیدن است. اما در مورد فال بد که عرب آنرا تطیر و طیره مى نامد، در روایات اسلامى -همانطور که گفتیم- شدیدا مذمت شده، همانطور که در قرآن مجید نیز کرارا به آن اشاره گردیده و محکوم شده است.
از جمله در حدیثى مى خوانیم که پیغمبر (ص) فرمود: «الطیرة شرک؛ فال بد زدن (و آنرا مؤثر در سرنوشت آدمى دانستن) یک نوع شرک به خدا است» و نیز مى خوانیم: که اگر فال بد اثرى داشته باشد، همان اثر روانى است. امام صادق (ع) فرمود: «الطیرة على ما تجعلها ان هونتها تهونت و ان شددتها تشددت و ان لم تجعلها شیئا لم تکن شیئا؛ فال بد اثرش به همان اندازه است که آنرا مى پذیرى، اگر آن را سبک بگیرى کم اثر خواهد بود و اگر آنرا محکم بگیرى پر اثر، و اگر به آن اعتنا نکنى، هیچ اثرى نخواهد داشت».
در اخبار اسلامى از پیامبر (ص) نقل شده است که راه مبارزه با فال بد بى اعتنائى است، از پیغمبر اکرم (ص) نقل شده که فرمود :«ثلاث لا یسلم منها احد الطیرة و الحسد و الظن قیل فما نصنع قال: اذا تطیرت فامض و اذا حسدت فلا تبغ و اذا ظننت فلا تحقق؛ سه چیز است که هیچکس از آن سالم نمى ماند (و وسوسه هاى آن در درون قلب غالب اشخاص پیدا مى شود) فال بد و حسد و سوء ظن است، عرض کردند پس چکنیم؟ فرمود: هنگامى که فال بد زدى اعتنا مکن و بگذر و هنگامى که حسد در دلت پیدا شد عملا کارى بر طبق آن انجام مده و هنگامى که سوء ظن پیدا کردى آنرا نادیده بگیر».
پیغمبر اکرم نیز تفأل می زد ولی تطیر نمی زد، یعنی از رسم و سنتی که در میان مردم بود آن را که منشأ می شد که انسان در تصمیم خودش راسخ بشود امضا می کرد و به آن که منشأ می شد انسان از تصمیم خودش باز بماند توجه نمی کرد، یعنی به فال نیک می گرفت ولی به فال بد نمی گرفت. یک روح مصمم و متوکل این طور است. اگر مثلا کسی بیرون می آمد که اسمش حسن بود می فرمود: به به، حسن، نیک، ان شاء الله همه کارها نیک است، بروید. اما اگر کسی می آمد که اسمش اسم بدی بود ابدا اعتنا نمی کرد و مخصوصا می فرمود: «رفع عن امتی الطیره؛ فال بد گرفتن از امت من به کلی بر طرف شده است» (بحارالانوار، جلد 58، صفحه 325، حدیث 14)، «و اذا تطیرت فامض؛ اگر به چیزی فال بد گرفتی اعتنا نکن، برو، ترتیب اثر نده» (سفینة البحار، جلد 2، صفحه 102).
عجیب این است که موضوع فال نیک و بد حتى در کشورهاى پیشرفته صنعتى و در میان افراد به اصطلاح روشنفکر و حتى نوابغ معروف وجود داشته و دارد، از جمله در میان غربیها رد شدن از زیر نردبان و افتادن نمکدان و هدیه دادن چاقو به شدت به فال بد گرفته مى شود؟ البته وجود فال نیک همانطور که گفتیم مساله مهمى نیست بلکه غالبا اثر مثبت دارد، ولى با عوامل فال بد همیشه باید مبارزه کرد و آنها را از افکار دور ساخت و بهترین راه براى مبارزه با آن تقویت روح توکل و اعتماد بر خدا در دلها است، همانطور که در روایات اسلامى نیز به آن اشاره شده است.
منـابـع
مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن 5- صفحه 243-240
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 6- صفحه 320-317
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها