قرآن سرچشمه حقایق و معارف اسلامی
فارسی 3030 نمایش |سرچشمه حقایق و معارف اسلامی، قرآن کریم است که کتاب آسمانی و سند نبوت پیغمبر اکرم (ص) و سخن خدای متعال می باشد و از همین جا، به اهمیت و عظمت این کتاب مقدس از نظر اسلام و مسلمانان می توان پی برد، گذشته از این که قرآن مجید، از زمان نزول خود تا کنون (که چهارده قرن می گذرد) پیوسته در جامعه های گوناگون بشری از جهات مختلف، مقام ارجمندی داشته و همیشه توجه جهانیان را به خود جلب کرده است.
تعلیمات قرآن و نسبت آنها با نبوت و امامت
قرآن کریم، در مدت بیست و سه سال، زمان دعوت پیغمبر اکرم (ص) تدریجا نازل شده و نیازمندی های جامعه بشری را پاسخ گفته است. قرآن، کتابی است که در بیانات خود، هدفی جز راهنمایی مردم به سوی سعادت ندارد، اعتقاد درست و خلق پسندیده و عمل شایسته را که پایه های سعادت فرد و جامعه انسانی است، با کلامی رسا تعلیم می کند: «و نزلنا علیک الکتاب تبینا لکل شیء؛ کتابی که هر چیز را روشن می کند، به سوی تو فرستادیم.» (نحل/ 89)
قرآن، معارف اسلامی را به اختصار بیان فرموده، برای تفصیلات آن معارف (مخصوصا برای توضیحات مسائل فقهی) مردم را به در خانه نبوت، هدایت می کند، چنانکه می فرماید:
«و انزلنا الیک الذکر لتبیان للناس ما نزل الیهم و لعلهم یتفکرون؛ قرآن را فرستادیم تا آنچه را که از جانب خدا برای مردم فرستاده شده است، برای آنان روشن سازی.» (نحل/ 44)
«وما انزلنا علیک الکتاب الا لتبیان لهم الذی اختلفوا فیه؛ این کتاب را بدین منظور به سوی تو فرستادیم که اختلافات مردم را حل کرده، حق را برای آنان روشن سازی.» (نحل/ 64)
باید دانست که پیغمبر اکرم (ص) در تفسیر کتاب خدا و توضیح معارف دین، گفتار اهل بیت خود را مانند سخن خود دانسته و فرمود است که: قرآن و اهل بیت من، تا دامنه قیامت از یکدیگر جدا نمی شوند و هر کس بخواهد از قرآن استفاده کند، باید دست به دامن اهل بیت من بزند. (وسایل الشیعه، 27:34، ج9)
دانش و نادانی از نظر قرآن
ستایشی که در قرآن کریم از علم و دانش شده و تشویقی که نسبت به تفکر و تعقل به عمل آمده، در هیچ یک از کتب آسمانی دیگر یافت نمی شود و همچنین نکوهشی که از جهل و نادانی گردیده، از مختصات قرآن است، به طوری که علم و دانش را زندگی و حیات، و نادانی را مرگ نامیده و برای معرفی کامل محیط پر از فساد قبل از اسلام، آن را «محیط جاهلیت» خوانده است.
در سوره زمر آیه 9 می فرماید: «هل یستوی الذین یعلمون و الذین لایعلمون؛ آیا مردم دانا با مردم نادان برابرند؟»
در سوره انعام آیه 122 می فرماید: «اومن کان میتا فاحیینه و جعلنا له نورا یمشی به ی فی الناس کمن مثله فی الظلمت لیس بخارج منها؛ آیا کسی که روان مرده ای داشت و ما او را زنده کردیم و برایش چراغی از معرفت و دانش ساختیم که با روشنایی آن، میان مردم زندگی می کند، مانند کسی است که با روانی مرده برای همیشه در تاریکی جهل و نادانی فرو رفته است؟!»
«فانها لا تعمی الابصار ولکن تعمی القلوب التی فی الصدور؛ در حقیقت، کور کسی است که از علم و فهم بی بهره است، نه ان کس که چشمش نمی بیند.» (حج/ 46)
«لهم قلوب لا یفقهون بها اعین لا یبصرون بها ولهم ءاذن لا یسمعون بها؛ آنان که از روی جهل و نادانی سخن حق را نمی پذیرند، دل هایشان آنچه را که یابد، نمی فهمد، چشم هایشان دیدنی ها را نمی بیند و گوش هایشان در برابر سخنان درست، کر است، آنان مانند ستوران و چهارپایان، بلکه گمراه تر از آن هایند.» (اعراف/ 179) زیرا چهارپایان از وسایل فهم خود بهره برداری می کنند ولی اینان از وسایل ادراک خود استفاده نمی نمایند. آنان هستند که زندگی خود را با غفلت و بی خبری می گذرانند.
«و ما یستوی الاعمی و البصیر* ولا الظلمت و لاالنور* ولا الظل و لاالحرور* و ما یستوی الاحیاء و لا الاموت؛ نابینا و بینا، تاریکی و روشنی، سایه خنک و باد گرم و سوزان، زندگان و مردگان، یکسان نیستند.» (فاطر/ 19 -22)
خدای متعال در آیات بسیاری از کلام خود، بشر را به تفکر و تدبر، ترغیب و تشویق می فرماید و بندگان خود را دستور می دهد که در آفرینش آسمان ها و زمین و پدیده های گوناگونی که در آنها هست، بیندیشند و مخصوصا در خلقت انسان، تفکر کنند.
و نیز توصیه می کند که در تاریخ ملت ها و امت های گذشته و آثار و رسوم و عادات و اطوار ایشان (که در واقع، علوم و فنون متفرقه انسانی است) مطالعه کنند و از نتایج این مطالعات، برای سعادت حقیقی خود استفاده نمایند. باید دانست که زیر و رو کردن نظرات فنی و مسائل علمی برای بهبود و ترقی زندگی چند روزه و محدود این جهان نیست، بلکه باید بر اساس مطالعات علمی، سعادت و آسایش حیات جاودانی بعدی را تامین کرد.
تعلیم قرآن نسبت به آفریدگار جهان
وجود آفریدگار: «افی الله شک فاطر السموات و الارض؛ آیا در وجود خدایی که آفریننده و پدید آورنده آسمان ها و زمین است،می شود شک کرد؟!» (ابراهیم/ 10)
توضیح: در روشنایی روز، همه چیز پیش چشم نمایان است، خودمان، دیگران، خانه، شهر، بیابان، کوه و جنگل و دریا را می بینیم اما وقتی که تاریکی شب، محیط را فرا گرفت، همه آن چیزهای روشن و پدیدار، روشنی خود را از دست می دهند، در آن وقت می فهمیم که آن روشنی از خودشان نبوده، بلکه مربوط به خورشید بوده که به واسطه نوعی ارتباط، آنها را روشن می کرده است. خورشید، خود روشن است و با تابش خود، زمین و آنچه که در آن است روشن و آشکار می کند. اگر روشنی از خود این اشیا بود، هرگز آن را از دست نمی دادند.
انسان و سایر حیوانات زنده، با چشم و گوش و حواس دیگر خود، اشیا را درک می کنند، با دست و پا و سایر اعضای درونی و بیرونی به فعالیت می پردازند ولی پس از چندی، از حس و حرکت افتاده، دیگر هیچ گونه جنبش و فعالیتی از خود بروز نمی دهند و به عبارت دیگر، می میرند.
ما با مشاهده این صحنه، قضاوت می کنیم که شعور و اراده و جنب و جوشی که از این جانداران به ظهور می رسد، از هیکل و کالبد آنها نیست، بلکه از روح و جانشان می باشد که با رفتن آن، زندگی و فعالیت خود را از دست می دهند.
اگر دیدن و شنیدن (مثلا) از چشم و گوش تنها بود، تا این دو عضو وجود داشت، لازم بود دیدن و شنیدن هم ادامه داشته باشد و حال این که این طور نیست.
همین طور جهان پهناور هستی (که ما خود، یکی از اجزای آن می باشیم و هرگز نمی توانیم در هستی و وجود آن تردید کنیم) این هستی و پیدایش غیر قابل تردید اگر از خودش و از آن خودش بود، هرگز آن را از دست نمی داد و حال آنکه به چشم می بینیم که اجزای آن، یکی پس از دیگری، وجود خود را از دست می دهند و پیوسته در حال دگرگونی و تغیر و تبدل بوده، حالی را از دست می دهند و صورتی دیگر به خود می گیرند.
پس باید قضاوت قطعی نمود که هستی و پیدایش تمام موجودات، از چیز دیگری سرچشمه می گیرد که آفریننده و پدید آورنده او است. و همین که رابطه آفرینش خود را با چیزی قطع کرد، در نهان خانه نیستی و نابودی فرو رفته، ناپیدا می شود. آنکه وجود نامتناهیش تکیه گاه جهان هستی و نگاه دارنده جهانیان است «خدا» نامیده می شود. او وجودی است که نیستی و نابودی را بدان راه نیست وگرنه چون سایر موجودات، وجودش از خودش نبود و محتاج به دیگری بود.
منـابـع
سيد محمدحسين طباطبایی- اصول عقاید و دستورات دینی- جلد 1- 4 صفحه 29- 33
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها