بررسی جایگاه و ارزش انفاق امیرالمومنین در حالت رکوع
فارسی 5064 نمایش |خداوند در شأن علی (ع) و انفاق او در حالت رکوع می فرماید: «انما ولیکم الله و رسوله و الذین ءامنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و هم رکعون؛ سرپرست و رهبر شما تنها خدا است، و پیامبر او، و آنها که ایمان آورده اند و نماز را بر پا مى دارند و در حال رکوع زکات مى پردازند» (مائده / 55).
شان نزول آیه
در تفسیر مجمع البیان و کتب دیگر از عبد الله بن عباس چنین نقل شده که روزى در کنار چاه زمزم نشسته بود و براى مردم از قول پیامبر حدیث نقل مى کرد ناگهان ابوذر غفارى بیان نمود، که پیامبر فرمود: «على قائد البررة و قاتل الکفرة منصور من نصره مخذول من خذله؛ على (ع) پیشواى نیکان است، و کشنده کافران، هر کس او را یارى کند، خدا یاریش خواهد کرد، و هر کس دست از یاریش بردارد، خدا دست از یارى او برخواهد داشت». سپس اضافه کرد: اى مردم روزى از روزها با رسول خدا در مسجد نماز مى خواندم، سائلى وارد مسجد شد و از مردم تقاضاى کمک کرد، ولى کسى چیزى به او نداد، او دست خود را به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا تو شاهد باش که من در مسجد رسول تو تقاضاى کمک کردم ولى کسى جواب مساعد به من نداد، در همین حال على (ع) که در حال رکوع بود با انگشت کوچک دست راست خود اشاره کرد. سائل نزدیک آمد و انگشتر را از دست آنحضرت بیرون آورد، پیامبر که در حال نماز بود این جریان را مشاهده کرد، هنگامى که از نماز فارغ شد، سر به سوى آسمان بلند کرد و چنین گفت: خداوندا برادرم موسى از تو تقاضا کرد که روح او را وسیع گردانى و کارها را بر او آسان سازى و گره از زبان او بگشائى تا مردم گفتارش را درک کنند، و نیز موسى درخواست کرد هارون را که برادرش بود وزیر و یاورش قرار دهى و بوسیله او نیرویش را زیاد کنى و در کارهایش شریک سازى. خداوندا! من محمد پیامبر و برگزیده توام، سینه مرا گشاده کن و کارها را بر من آسان ساز، از خاندانم على (ع) را وزیر من گردان تا بوسیله او، پشتم قوى و محکم گردد.
ابوذر مى گوید: هنوز دعاى پیامبر پایان نیافته بود که جبرئیل نازل شد و به پیامبر گفت: بخوان، پیامبر فرمود: چه بخوانم، گفت بخوان «انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا ...». البته این شان نزول از طرق مختلف نقل شده که گاهى در جزئیات و خصوصیات مطلب با هم تفاوتهائى دارند ولى اساس و عصاره همه یکى است. این آیه با کلمه انما که در لغت عرب به معنى انحصار مى آید شروع شده و مى گوید: ولى و سرپرست و متصرف در امور شما سه کس است: خدا و پیامبر و کسانى که ایمان آورده اند و نماز را برپا مى دارند و در حال رکوع زکات مى دهند. شک نیست که رکوع در این آیه به معنى رکوع نماز است، نه به معنى خضوع، زیرا در عرف شرع و اصطلاح قرآن، هنگامى که رکوع گفته مى شود به همان معنى معروف آن یعنى رکوع نماز است، و علاوه بر شان نزول آیه و روایات متعددى که در زمینه انگشتر بخشیدن على (ع) در حال رکوع وارد شده، ذکر جمله «یقیمون الصلاة» نیز شاهد بر این موضوع است، و ما در هیچ مورد در قرآن نداریم که تعبیر شده باشد زکات را با خضوع بدهید، بلکه باید با اخلاص نیت و عدم منت داد.
همچنین شک نیست که کلمه ولى در آیه به معنى دوست و یا ناصر و یاور نیست زیرا ولایت به معنى دوستى و یارى کردن مخصوص کسانى نیست که نماز مى خوانند، و در حال رکوع زکات مى دهند، بلکه یک حکم عمومى است که همه مسلمانان را دربر مى گیرد، همه مسلمین باید یکدیگر را دوست بدارند و یارى کنند حتى آنهائى که زکات بر آنها واجب نیست، و اصولا چیزى ندارند که زکات بدهند، تا چه رسد به اینکه بخواهند در حال رکوع زکاتى بپردازند، آنها هم باید دوست و یار و یاور یکدیگر باشند. از اینجا روشن مى شود که منظور از ولى در آیه فوق ولایت به معنى سرپرستى و تصرف و رهبرى مادى و معنوى است، بخصوص اینکه این ولایت در ردیف ولایت پیامبر و ولایت خدا قرار گرفته و هر سه با یک جمله ادا شده است و به این ترتیب، آیه از آیاتى است که به عنوان یک نص قرآنى دلالت بر ولایت و امامت على (ع) مى کند.
بررسی موضوع در روایات
در بسیارى از کتب اسلامى و منابع اهل تسنن، روایات متعددى دائر بر اینکه آیه فوق در شان على (ع) نازل شده نقل گردیده که در بعضى از آنها اشاره به مساله بخشیدن انگشتر در حال رکوع نیز شده و در بعضى نشده و تنها به نزول آیه درباره على (ع) قناعت گردیده است. این روایت را ابن عباس و عمار یاسر و عبدالله بن سلام و سلمة بن کهیل و انس بن مالک و عتبة بن حکیم و عبدالله ابى و عبدالله بن غالب و جابربن عبدالله انصارى و ابوذر غفارى نقل کرده اند. و علاوه بر ده نفر که در بالا ذکر شده از خود على (ع) نیز این روایت در کتب اهل تسنن نقل شده است. جالب اینکه در کتاب غایة المرام تعداد 24 حدیث در این باره از طرق اهل تسنن و 19 حدیث از طرق شیعه نقل کرده است.
کتابهاى معروفى که این حدیث در آن نقل شده از سى کتاب تجاوز مى کند که همه از منابع اهل تسنن است. این مساله به قدرى روشن و آشکار بوده که حسان بن ثابت شاعر معروف عصر پیامبر مضمون روایت فوق را در اشعار خود که درباره على (ع) سروده چنین آورده است: «فانت الذى اعطیت اذ کنت راکعا زکاتا فدتک النفس یا خیر راکع فانزل فیک الله خیر ولایة و بینها فى محکمات الشرایع؛ تو بودى که در حال رکوع زکات بخشیدى، جان بفداى تو باد اى بهترین رکوع کنندگان. و به دنبال آن خداوند بهترین ولایت را درباره تو نازل کرد و در ضمن قرآن مجید آنرا ثبت نمود».
پاسخ شبهات
جالب اینکه فخر رازى کار تعصب را بجائى رسانیده که اشاره على (ع) را به سائل براى اینکه بیاید و خودش انگشتر را از انگشت حضرت بیرون کند، مصداق فعل کثیر که منافات با نماز دارد، دانسته است در حالى که در نماز کارهائى جایز است انسان انجام بدهد که به مراتب از این اشاره بیشتر است و در عین حال ضررى براى نماز ندارد تا آنجا که کشتن حشراتى مانند مار و عقرب و یا برداشتن و گذاشتن کودک و حتى شیر دادن بچه شیر خوار را جزء فعل کثیر ندانسته اند، چگونه یک اشاره جزء فعل کثیر شد، ولى هنگامی که دانشمندى گرفتار طوفان تعصب مى شود اینگونه اشتباهات براى او جاى تعجب نیست!. و نیز مى گویند على (ع) چه زکات واجبى بر ذمه داشت با اینکه از مال دنیا چیزى براى خود فراهم نساخته بود و اگر منظور صدقه مستحب است که به آن زکات گفته نمى شود؟!
پاسخ: اولا به گواهى تواریخ على (ع) از دسترنج خود اموال فراوانى تحصیل کرد و در راه خدا داد تا آنجا که مى نویسند هزار برده را از دسترنج خود آزاد نمود، بعلاوه سهم او از غنائم جنگى نیز قابل ملاحظه بود، بنابراین اندوخته مختصرى که زکات به آن تعلق گیرد و یا نخلستان کوچکى که واجب باشد زکات آنرا بپردازد چیز مهمى نبوده است که على (ع) فاقد آن باشد، و اینرا نیز مى دانیم که فوریت وجوب پرداخت زکات فوریت عرفى است که با خواندن یک نماز منافات ندارد. ثانیا اطلاق زکات بر زکات مستحب در قرآن مجید فراوان است، در بسیارى از سوره هاى مکى کلمه زکات آمده که منظور از آن همان زکات مستحب است، زیرا وجوب زکات مسلما بعد از هجرت پیامبر به مدینه، بوده است (آیه 3 سوره نمل و آیه 39 سوره روم و 4 سوره لقمان و آیه 7 سوره فصلت و غیر اینها).
همچنین مى گویند: انگشترى با آن قیمت گزاف که در تاریخ نوشته اند، على (ع) از کجا آورده بود؟! به علاوه پوشیدن انگشترى با این قیمت فوق العاده سنگین اسراف محسوب نمى شود؟ آیا اینها دلیل بر عدم صحت تفسیر فوق نیست؟
پاسخ: مبالغه هائى که درباره قیمت آن انگشتر کرده اند بکلى بى اساس است و هیچگونه دلیل قابل قبولى بر گرانقیمت بودن آن انگشتر نداریم و اینکه در روایت ضعیفى قیمت آن معادل خراج شام ذکر شده به افسانه شبیه تر است تا واقعیت و شاید براى بى ارزش نشان دادن اصل مساله جعل شده است و در روایات صحیح و معتبر که در زمینه شان نزول آیه ذکر کرده اند اثرى از این افسانه نیست، بنابراین نمى توان یک واقعیت تاریخى را با اینگونه سخنان پرده پوشى کرد.
نتیجه
معلوم نیست این کوته فکران، درباره قرصه های جوینی که علی (ع) و خاندانش انفاق کردند و سوره هل اتی در شأن آنان نازل شد چه فکری کرده اند؟ لابد در آنجا هم می گویند آرد آن نانها از جو نبوده مثلا براده طلا بوده است! نه، چنین نیست. اهمیت عمل علی (ع) و خاندانش از جنبه مادی که نظرهای ما را جلب می کند نیست، اهمیت عمل آنان در این است که عملی پاک و صددرصد خالص برای خدا بوده است، در آن حد از اخلاص که برای ما قابل تصور هم نیست، اخلاصی که برای ما قابل تصور هم نیست، اخلاصی که در ملکوت اعلی انعکاس یافته و عکس العمل تمجید و تحسین به وجود آورده است. به قول شیخ فریدالدین عطار نیشابوری:
گذشته زین جهان وصف سنانش *** گذشته ز آنجهان وصف سه نانش
اهمیت عمل آنان در این بوده است که قرآن نقل کرده است: «انما نطعمکم لوجه الله لا نرید منکم جزاء و لا شکورا؛ ما فقط به خاطر روی خدا به شما انفاق می کنیم و پاداش یا تشکری از شما توقع نداریم» (دهر/ 9). این زبان دل ایشان است که خدای آگاه فاش نموده است، یعنی آنها با آن ایثار و آن گذشت، از خدا جز خدا نمی خواستند. اینکه قرآن کریم اعمال کافران را همچون سرابی پوچ و بی حقیقت دانسته است از این جهت است که اعمال آنان ظاهری آراسته و فریبنده دارد ولی چون برای هدفهای پست مادی فردی انجام شده نه برای خدا، چهره ملکوتی ندارد.
آنچه در حساب خدا مایه ارزش اعمال است کیفیت است نه کمیت. توجه نکردن به این نکته سبب شده گروهی از مردم در برخی از اعمال فوق العاده باارزش اولیاء خدا وقتی که حجم اجتماعی آنها را کوچک دیده اند افسانه سازی کنند. مثلا درباره انگشتری که امیرالمؤمنین علی (ع) در حال رکوع به فقیر دادند و آیه درباره اش نازل گشت گفته اند ارزش آن معادل خراج سوریه و شامات بوده است، و برای اینکه مردم باور کنند، شکل روایت به آن داده اند. به نظر اینان شگفت بوده است که درباره انفاق یک انگشتر حقیر، آیه ای عظیم از قرآن نازل شود، و چون نتوانسته اند این معنی را باور کنند افسانه سازی کرده بهای مادی آن را بالا برده اند، فکر نکرده اند انگشتری که معادل خراج سوریه و شام باشد، در مدینه فقیر و بیچاره، زینت بخش دست علی (ع) نخواهد بود. فرضا چنین انگشتری در دست علی (ع) می بود او آن را به یک گدا نمی داد بلکه با چنان انگشتری مدینه را آباد می کرد و همه بینوایان شهر را نجات می داد. عقل افسانه سازان درک نکرده است که عمل بزرگ در نزد خدا حسابی غیر از حسابهای مادی دارد، گویی ایشان پنداشته اند که گرانقیمت بودن انگشتر چشم خدا را معاذ الله خیره کرده و او را وادار به تحسین کرده است که آفرین به علی، چه کار بزرگی انجام داد!
فخر رازى و بعضى دیگر از متعصبان ایراد کرده اند که على (ع) با آن توجه خاصى که در حال نماز داشت و غرق در مناجات پروردگار بود تا آنجا که معروف است پیکان تیر از پایش بیرون آوردند و توجه پیدا نکرد چگونه ممکن است صداى سائلى را شنیده و به او توجه پیدا کند؟
پاسخ: آنها که این ایراد را میکنند از این نکته غفلت دارند که شنیدن صداى سائل و به کمک او پرداختن توجه به خویشتن نیست، بلکه عین توجه بخدا است، على (ع) در حال نماز از خود بیگانه بود نه از خدا و مى دانیم بیگانگى از خلق خدا بیگانگى از خدا است و به تعبیر روشنتر پرداختن زکات در نماز، انجام عبادت در ضمن عبادت است نه انجام یک عمل مباح در ضمن عبادت و باز به تعبیر دیگر آنچه با روح عبادت سازگار نیست، توجه به مسائل مربوط به زندگى مادى و شخصى است و اما توجه به آنچه در مسیر رضاى خدا است، کاملا با روح عبادت سازگار است و آن را تاکید میکند. ذکر این نکته نیز لازم است که معنى غرق شدن در توجه به خدا این نیست که انسان بى اختیار احساس خود را از دست بدهد بلکه با اراده خویش توجه خود را از آنچه در راه خدا و براى خدا نیست برمى گیرد.
منـابـع
مرتضی مطهری- عدل الهی- صفحه 366
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 4- صفحه 430-422
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها