مهلت توبه با توجه به آیات قرآن
فارسی 3419 نمایش |توبه اولین منزل اهل سلوک و اهل عبادت و عبودیت است. اگر کسی آهنگ تقرب نزد پروردگار را داشته باشد، برای اینکه خود را آماده کند باید از گذشته سیاه و تیره خود بازگردد و توبه کند. انسان تا در این دنیا هست و رشته حیاتش باقی است و تا وقتی که مرگ مستقیما به او روی نیاورده است، مهلت برای توبه کردن دارد. تنها در وقتی که انسان در چنگال مرگ گرفتار است و هیچ امیدی به نجات ندارد توبه مورد قبول واقع نمی شود، آن ساعات و لحظات آخر که در تعبیرات حدیثی، ساعت معاینه نامیده شده است، یعنی لحظه ای که انسان مرگ را و جهان دیگر را معاینه می کند، به چشم می بیند، در عین اینکه هنوز زنده است، دنیای دیگر را در مقابل خود حاضر می بیند. قبل از آن لحظه، توبه انسان قبول است ولی در آن لحظه دیگر توبه مقبول نیست، هم چنان که در عالم آخرت هم توبه معنی ندارد. نه انسان در آنجا حال توبه پیدا می کند و نه فرضا اگر بخواهد توبه کند، که قطعا توبه واقعی نخواهد بود و فقط یک عمل ظاهری است، توبه او پذیرفته است.
اما اینکه چرا توبه در لحظه معاینه قبول نیست قرآن تصریح می کند که: «فلما راوا بأسنا قالوا امنا بالله وحده وکفرنا بما کنا به مشرکین؛ پس چون سختی (عذاب) ما را دیدند، گفتند: تنها به خدا ایمان آوردیم و به آنچه با او شریک می کردیم کافر شدیم» (مؤمن/ 84)، یعنی همین که انتقام ما را دیدند می خواهند توبه کنند و توبه شان را نمی پذیریم. در ساعتی که آن انتقام ما رسید، اظهار ایمان کردن و اظهار توبه کردن فایده ندارد. چرا؟ برای اینکه توبه تنها پشیمانی و بازگشت نیست. یعنی اگر انسان تحت هر عاملی فقط از راه کج خود بازگردد این توبه شمرده نمی شود. توبه وقتی است که یک انقلاب درونی در وجود انسان پیدا می شود. یعنی نیروهای شهوانی و غضبی و شیطانی انسان علیه تبهکاری های او قیام بکنند و زمام مملکت وجود انسان را در دست بگیرند. این معنای توبه است. توبه یعنی انقلاب درونی انسان. انسان وقتی به مرحله ای میرسد که احساس می کند در چنگال مرگ گرفتار است و عذاب الهی را می بیند، بدیهی است که در آنجا اظهار ایمان می کند، اما این اظهار ایمان، انقلاب مقدس درونی نیست.
قرآن در مورد فرعون می گوید: «حتی اذا ادرکه الغرق قال آمنت انه لا اله الا الذی آمنت به بنوا اسرائیل؛ تا وقتى که در شرف غرق شدن قرار گرفت گفت ایمان آوردم که هیچ معبودى جز آنکه فرزندان اسرائیل به او گرویده اند نیست و من از تسلیم شدگانم» (یونس/ 90). فرعون تا در دنیاست و باد دنیا به تنش می خورد فرعونی می کند، با هیچ استدلالی قانع نمی شود، هیچ نصیحت و موعظه ای را نمی پذیرد، بین ساحران و موسی معارضه درست می کند، خود ساحران ایمان می آورند و او بیشتر طغیان می کند، در صدد کشتن موسی و قومش برمی آید، آنها را تعقیب می کند، هنگامی که در دریا غرق می شود، آب او را فرا می گیرد و خود را در لحظات آخر عمر می بیند و یقین می کند که دیگر راه نجات ندارد می گوید: «آمنت انه لا اله الا الذی آمنت به بنوا اسرائیل» نه، من دیگر به خدای موسی ایمان آوردم اینجا دیگر قبول نمی شود. خدا چرا قبول نمی کند؟ مگر خدا بخل میورزد؟ نه، توبه باشد قبول می کند، این توبه نیست، توبه یعنی انقلاب مقدس درونی. این انقلاب مقدس درونی نیست. آدمی که در قعر دریا، آب تمام اطرافش را گرفته و به هر طرف که نگاه می کند آب می بیند و در این حال اظهار توبه می کند، وجدانش منقلب نشده است، فطرتش زنده نشده است، خودش علیه خودش قیام نکرده است، بلکه حالا که خودش را مضطر و بیچاره می بیند، از روی اضطرار اظهار تسلیم می کند.
به این ترتیب به او می گویند: «آلئن و قد عصیت قبل؛ آیا حالا (ایمان می آوری؟) در حالی که پیش از این نافرمانی کردی» (یونس/ 91). چرا یک ساعت پیش که آزاد بودی این حرف را نزدی؟ اگر یک ساعت پیش در حالی که آزاد بودی این حرف را می گفتی معلوم بود که در درون تو انقلاب مقدس پیدا شده، اما حالا که این حرف را میزنی، این، انقلاب مقدس نیست، اضطرار و بیچارگی است. کدام جانی از جانی های دنیاست که در آن لحظه ای که گرفتار عدالت می شود اظهار پشیمانی نکند؟ ولی این پشیمانی نیست، اصلاح نیست، علامت به صلاح آمدن نیست. اگر جانی، قبل از گرفتار شدن، خودش از درون منقلب شد و در حالی که امکان جنایت برایش بود دست از جنایت برداشت، این اسمش توبه و بازگشت واقعی است. پس علت اینکه در لحظات آخر، در حال معاینه آن دنیا، توبه انسان مقبول نیست، این است که توبه نیست نه اینکه توبه هست و مقبول نیست. اصلا توبه نیست.
اما این که چرا توبه انسان در دنیای دیگر قبول نیست چون در آن دنیا هم انسان همه چیز را معاینه کرده و می بیند. در آنجا هم وقتی که ادعای کال بود این امکان وجود داشت که رسیده شود، یک مرحله جلو بیاید، رنگش تغییر کند، حجمش بیشتر شود، طعمش مطبوع تر بشود، شیرین تر بشود، معطرتر بشود، ولی همین که از درخت افتاد، تمام امکانات از بین می رود، یعنی آخرین فعلیتش، آخرین حالتش، در همان لحظه ای است که از درخت می افتد. انسان میوه درخت طبیعت است، میوه درخت دنیا است. تمام امکاناتی که برای ما انسانها موجود است، در طبیعت و در دنیا موجود است، برای ما خوب شدن در دنیا امکان دارد، وسایل بد شدن و بدتر شدن هم باز در دنیا موجود است. ما که در این دنیا هستیم، روی درخت طبیعت و دنیا هستیم، میوه این درخت هستیم.
این جهان همچون درخت است ای گرام *** ما بر آن، چون میوه های نیم خام
تا ما روی درخت طبیعت هستیم، همه امکانات برایمان هست، اگر عبادت کنیم، مثل میوه ای که می رسد، رسیده می شویم. اگر گناه بکنیم، مانند میوه ای که آفت زده می شود، آفت زده می شویم مثل اینکه کرمی یا شته ای از راه درخت به این میوه برسد. توبه هم یکی از امکانات است، مثل آب و غذایی است که از راه درخت طبیعت باید به ما برسد. لذا وقتی مردیم دیگر به ما نمی رسد. چرا؟ چون عرض کردم توبه یک انقلاب مقدس است و همه تغییرها و انقلاب ها و حرکت ها مال این دنیا است، همه تغییر مسیر دادن ها و تغییر جهت دادن ها مال این دنیا است، بالا رفتن و پایین رفتن در این دنیا است. همین که پا به آن دنیا گذاشتیم، در هر حد و درجه ای که هستیم، در هر مسیری که هستیم، به سوی هر چیزی که هستیم، در همانجا متوقف می شویم. آخرین حد فعلیت تمام شده است. انسان پس از آنکه از این دنیا رفت، نظام زندگیش به کلی تغییر می کند و عوض می شود و امکان ندارد کوچکترین استفاده ای از نظاماتی که در دنیا هست، بکند.
عمل و توبه، پیشروی و پسروی، بالا رفتن و پایین رفتن و تغییر مسیر و جهت دادن، همه مال این دنیا است. این کلام امام علی (ع) است: «الیوم عمل و لاحساب و غدا حساب، و لاعمل؛ امروز روز عمل است و حسابی در کار نیست، و فردا روز حساب است و امکان عمل نیست» (نهج البلاغه، خطبه 42) دنیا محل مجازات و رسیدن به حساب نیست. نه اینکه بخواهد بگوید هیچ مکافاتی در دنیا نیست. بعضی از اعمال در دنیا مکافات است، و بعضی از بدبختی هایی که در دنیا به انسان می رسد، نتیجه عمل انسان است. اما نه خیال کنید که حساب هر عمل بدی را خدا در این دنیا می رسد و نه خیال کنید که هر حالت بدی که انسان پیدا می کند، در نتیجه یک عمل گذشته او است، اینجور نیست. بنابراین آیا اگر انسانی در این دنیا هیچ گونه مجازاتی نشد، دلیل بر این نیست که حسابش پاک بوده است؟ نه آیا اگر کسی در دنیا سختی دید، دلیل بر بدی عمل اوست؟ نه، اینجور نیست.
درس اسلام به ما این است: «الیوم عمل و لاحساب و غدا حساب و لاعمل.» دنیا دار عمل است، دار رسیدگی و حساب کردن نیست. بر عکس آخرت دار عمل نیست، منحصرا دار حساب است و بس. پس سر اینکه توبه انسان محدود است به قبل از معاینه موت و آثار آن، و پس از آنکه انسان موت را معاینه کرد نظیر فرعون، دیگر توبه او قبول نیست. از این ها چه نتیجه ای باید بگیریم؟ سخن علی (ع) «الیوم عمل» از فرصت باید استفاده کنیم، از آن کسانی نباشیم که توبه را تأخیر می اندازند به حساب اینکه وقت باقی است. خدا می گوید: «یعدهم و یمنیهم و ما یعدهم الشیطان الا غرورا؛ (آری) شیطان وعده شان می دهد و آنها را آرزومند می کند، لکن شیطان به آنها جز فریب وعده نمی دهد» (نساء/ 120). این وعده ها که: دیر نمی شود، هنوز از عمر ما خیلی باقی است، هنوز یک گل از صد گل ما باز نشده است، وعده های شیطانی است، فریب های نفس اماره است، انسان نباید توبه را تأخیر بیندازد.
منـابـع
مرتضی مطهری- آزادی معنوی- صفحه 67-63
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها