گوشه هایی از زندگی علمی و سلوک عملی علامه طباطبائی (1)
فارسی 7140 نمایش |و آتیناه الحکمة و فصل الخطاب
با اهدای تحیت و سلام از این کمترین خوشه چین خرمن اقبال بزرگان، حسن حسن زاده آملی، شرح زندگی سراسر سعادت بقیة الماضین و ثمال الباقین، آیت علم و دین، مفسر کبیر، فیلسوف الهی، عارف ربانی، فقیه صمدانی، فخر اسلام، استاد اکبر، حضرت آیت الله العظمی علامه حاج میرزا سید محمد حسین طباطبایی (متع الله الاسلام و المسلمین بطول بقائه الشریف) را خواسته اید. با اینکه انجام دادن چنین امر خطیر به شایستگی، از عهده این حقیر خارج است که نه به پارسی نغز یاراست و نه به عربی مبین توانا، باقل با قلم شکسته در فصاحت سحبان چه تواند بنگارد؟! مع الوصف عدم امتثال را مروت ندیدم و با بضاعت مزجات، شمه ای از آنچه که به سالیانی دراز در روضه رضوان محضر انس و قدس آن قدیس قدوسی، و محفل درس و بحث آن معلم ربانی، در دفتر خاطرات ضبط کرده ایم و گفتنی است، تقدیم می داریم، و بدون تصنع و تکلف در انشاء، کلک را به رفتار ساده اش واگذار، و به اختیارش رهسپار می کنیم، بسم الله مجریها و مرسیها.
یک دهان خواهم به پهنای فلک *** تا بگویم وصف آن رشک ملک
ور دهان یابم چنین و صد چنین *** تنگ آید در بیان آن امین
این قدر هم گر نگویم ای سند *** شیشه دل از ضعیفی بشکند
در پیرامون این گونه مردان بزرگ که فوق زمان و مکان و از نوابغ دهرند، از چندین بعد باید سخن به میان آورد که کوتاه ترین آن ابعاد، بعد زمان و مکان و شرح نحوه تعیش و معاش آنان است و در این بعد مادی سخن گفتن دور از شان آن ارواح عرشی است، در این قسمت به همین گفتار حافظ شیرین سخن اکتفا می کنیم:
فلک به مردم نادان دهد زمام مراد *** تو اهل دانش و فضلی همین گناهت بس
وقتی به آداب و اقتضای اوان تحصیل، به بوس بأسایی دچار شدم که تو را طاقت نباشد از شنیدن، دوست دانشمندی که با وی افتخار هم حجرگی داشتم به دیدارم آمد، خدایش ببخشاید، که به تشفی ام آمد و شفا بخشید و نویدم داد که یارا این سخنی گوارا بادت که به شهادت تذکره ها، نفوس مستعده از تحمل ساعاتی چنین در محنت زمانه، مردان نامدار و امائل روزگار شدند. آری:
نه در غنچه کامل شود پیکر گل *** نه در بوته ظاهر شود صورت زر
زأحداث چرح است تهذیب مردم *** چو از زخم خایسک تیزی خنجر
آثار هر کس نمودار دارایی اوست، بهترین معرف آن جناب سیر و سلوک انسانی، و آثار علمی از تدریس و تالیف اوست، افاضل حوزه علمیه قم که شاغل کرسی تدریس اصول معارف حقه جعفریه اند، از تلامذه اویند. و تفسیر عظیم الشان «المیزان» که عالم علم را مایه فخر و مباهات است، یکی از آثار نفیس قلمی و ام الکتاب مولفات اوست. امام الکل فی الکل امیرالمومنین علی (ع) در وصف قرآن فرمود: «کتاب الله ینطق بعضه ببعض و یشهد بعضه علی بعض». (خطبه 131/ نهج البلاغه) بلکه خود قرآن کریم در وصف خود می فرماید: «و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شیء». (نحل/90) «الله نزل احسن الحدیث کتابا متشابها مثانی» (زمر/26)، «ولقد آتیناک سبعا من المثانی و القرآن العظیم» (حجر/ 88). معنی مثانی همان است که امیر (ع) فرمود: « کتاب الله ینطق بعضه ببعض و یشهد بعضه علی بعض .» چه مثانی جمع مثنیه، اسم مفعول از ثنی به معنی عطف ولوی، یعنی پیچیدن و برگشتن است. مثلا رودخانه که در بعضی از جاهای مسیرش پیچ می خورد و دور می زند و برمی گردد، آن جاها مثانی اوست که به سبب این انعطاف، قسمت قبل از پیچ رودخانه و قسمت بعد از پیچ آن ناظر یکدیگرند، آیات قرآنی هم با هم این چنین اند که ناظر یکدیگرند، یعنی بیان و زبان یکدیگرند. در منتهی الارب گوید: «ثنی بالکسر: گشت وادی و گشت کوه». این خلاصه مضمونی از تحقیق رشیق جناب استاد روحی فداه در تفسیر کبیر «المیزان» در بیان مثانی است. به همین مبنی متین، قرآن کریم را به زبان قرآن کریم تفسیر فرموده است و در آغاز تفسیر به این نکته علیا اشارتی فرموده که خلاصه مفادش این است: حاشا که قرآن نور و تبیان کل شیء باشد و تبیان نفس خود نباشد. این تفسیر شهر حکمت و مدینه فاضله ای است که در آن از بهترین و بلندترین مباحث انسانی و شعب دینی، از عقلی و نقلی و عرفانی و فلسفی و حکمت متعالیه و اخلاقی و اجتماعی و اقتصادی و غیرها بحث شده است. مپنداری که این سخنم با نص خود آن جناب در دیباچه تفسیر تناقض دارد که فرمود: «قد اجتنبنا فیها عن ان نرکن الی حجة نظریه فلسفیة او الی فرضة علمیة، او الی مکاشفة عرفانیة.» که هر دو به حق سخن گفتیم، چنانکه باز خود معظم له در آخر دیباچه فرمود: «ثم وضعنا ابحاثا مختلفه فلسفیة و علمیة و تاریخیة و اجتماعیة و اخلاقیة الخ» فتبصر.
از زبان مبارک خود استاد
در صبح روز سه شنبه بیست و پنجم شعبان المعظم 1378 هـ. ق = 7 آذر 1346 هـ. ش در محضر مبارک جناب استاد علامه طباطبایی، تشرف حاصل کردم، سخن از زمان تحصیل و کارهای علمی معظم له به میان آمد، فرمودند: من انتظار آمدن بهار و تابستان را می بردم، چه در آن دو فصل چون شب ها کوتاه بود، شب را به مطالعه و نوشتن به روز می آوردم و در روز می خوابیدم. سپس درباره تفسیرش فرمودند: من اول در روایات بحار بسیار فحص و تتبع کردم که از این راه کاری کرده باشیم و درباره روایات، تالیفی در موضوعی خاص داشته باشیم، بعد در تلفیق آیات و روایات زحمت بسیار کشیدیم تا اینکه به فکر افتادیم بر قرآن تفسیری نویسیم، ولی چنین می پنداشتیم که چون قرآن بحر بی پایان است اگر به همه آن بپردازیم مبادا توفیق نیابیم. لذا آنچه از قرآن در اسماء و صفات الهی و آیات معاد و از این گونه امور بود جدا کردیم که هفت رساله مستقل در هفت موضوع تالیف کرده ایم، تا اینکه به تفسیر قرآن اشتغال ورزیدیم که اکنون چهارده جلد آن طبع و منتشر شده است. این سخن استاد در آن روز بود و امروز بحمدالله تعالی توفیق یافت که تفسیر المیزان را در بیست مجلد در مدت بیست سال به اتمام رسانید و در آخر تفسیر تاریخ اتمام را مرقوم فرمود به این عبارت:
تاریخ اتمام المیزان و توصیه به طلاب علوم
«ثم الکتاب و الحمدلله و اتفق الفراغ من تالیفه فی لیلة القدر المبارکة الثالثة و العشرین من لیالی شهر رمضان من شهور سنة اثنتین و تسعین و ثلاثمانة بعد الالف من الهجرة و الحمدلله علی الدوام و الصلوة علی سیدنا محمد وآله و السلام». طلاب عزیز ما سرمشق بگیرند که حضرت علامه طباطبایی، شب قدر را به بحث و تحقیق آیات قرآنی احیا می کرد و تفسیرش در این شب فرخنده به پایان رسید. آری این چنین باید بکار بود و به شعر رسا و شیوای شمس الدین محمدبن محمود آملی صاحب نفائس الفنون.
به هوس راست نیاید به تمنی نشود *** کاندرین راه بسی خون جگر باید خورد
شیخ المشایخ صاحب جواهر، در آخر کتاب دیات آن فرماید: «تم کتاب جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام فی اللیلة الثلاثاء الثلاث و العشرین من شهر رمضان المبارک لیلة القدر التی کان من تقدیرالله تعالی فیها ان یتفضل علینا باتمام الکتاب المزبور من سنة الالف و المأتین و الاربع و الخمسین من الهجرة النبویة الخ». از جناب صدوق ابن بابویه، در احیای شب های بیست و یکم و بیست و سوم ماه مبارک رمضان که لیالی قدرند، در مفاتیح محدث قمی چنین نقل شده است: «قال شیخنا الصدوق فیما املی علی المشایخ فی مجلس واحد من مذهب الامامیة و من احیی هاتین اللیلتین بمذاکرة العلم فهو افضل». یعنی افضل اعمال در احیای این دو شب قدر، مذاکره علم است.
جناب آقای سید حسین باد کومه ای از اساتید بزرگ علامه طباطبایی
روزی در محضر مبارکش در ولایت و امامت سوالاتی عنوان کردم تا اینکه سخن از آیه کریمه «واذ ابتلی ابراهیم ربه بکلمات فأتمهن قال انی جاعلک للناس اماما قال و من ذریتی قال لاینال عهدی الظالمین.» (بقره/ 125) به میان آمد، به حضورش عرض کردم جناب عالی در تفسیر در وجه استفاده آیه بر عصمت امام، بیانی از بعضی اساتید تان نام برده اید: «و قد سئل بعض اساتیدنا رحمة الله علیه: عن تقریب دلالة الآیه علی عصمة الامام، فأجاب الخ». این استاد کدام بزرگوار است؟ فرمود: مرحوم آقا سید حسین بادکوبه ای. (ص 277/ج1/ المیزان). راقم گوید: دیگر اساتید ما هم آیات عظام حاج شیخ محمدتقی آملی و آقا سید محمدحسن قاضی الهی طباطبایی، از استادشان جناب آقا سید حسین بادکوبه ای به تجلیل و تعظیم نام می بردند. آن جناب آقا سید حسین بن سید رضا بن سید موسی حسینی بادکوبی لاهیجی، است. در سال 1293 هـ.ق در قریه خود دلان بادکوبه متولد شده است. وی یکی از اعاظم تلامذه جناب آقا میرزا هاشم اشکوری و آقا میرزا ابوالحسن جلوه و آقا علی مدرس صاحب بدایع الحکم و آخوند خراسانی صاحب الکفایه و شیخ محمدحسن مامقانی و از مفاخر علمای متاخرین و متحلی به ملکات فاضله انسانی بود. در 28 شوال 1358 هـ. ق در نجف اشرف به جوار رحمت الهی پیوست و او را تالیفاتی در معقول و منقول است. در طبقات اعلام الشیعه علامه شیخ آقا بزرگ طهرانی، مذکور است. (ص 584 قسم ثانی جزء اول علمای قرن 14). در شب جمعه سیزدهم ذی الحجه 1389 هـ.ق = 1/2/1348 هـ. ق که با تنی چند از افاضل حوزه از محضر پر فیض استاد علامه طباطبایی استفاضه می کردیم، پس از اتمام جلسه در معیت آن جناب در اثنای راه بودم، اظهار داشتند که مرحوم استاد ما آقا سید حسین بادکوبه ای به طور منجز و قطع می فرمودند که شرح حکمت الاشراق قطب (شرح علامه قطب شیرازی بر حکمة الاشراق شیخ سهروردی) تقریرات درس خواجه نصیرالدین طوسی است. و خواجه مشرب اشراق داشت، در حکمت اشراقی بود، چنانکه در مبحث علم اشارات، به خلاف شرطش در اول کتاب با مبنای مشاء مخالفت کرده و علم را به طریق اشراق که فاعل بالرضا باشد تقریر کرده است.
تحصیلات ریاضی جناب استاد طباطبایی
و نیز در شب پنجشنبه بیستم ذی القعده 1397 هـ.ق = 12/8/1356 هـ.ش، بعد از انقضای جلسه، در اثنای راه، به مناسبتی سخن از ریاضیات به میان آمد، فرمودند: استاد ما آقا سید حسین بادکوبه ای در نجف به ما امر فرمود که تحریر اقلیدس را بخوانیم، مدت دو سال و خورده ای در محضر آقا سید ابوالقاسم خوانساری، تحریر مذکور و ریاضیات می خواندیم. سپس فرمودند: مرحوم آقا سید ابوالقاسم خوانساری در ریاضیات بسیار متبحر بود، از دانشگاه سوالاتی برای او می فرستادند، در معادلات جبر و مقابله نیز یکی از متبحرین بود، تثلیث زاویه می کرد، ولی به ما یاد نداد، و اخیرا در هند مرحوم شد. روزی جناب استاد علامه طباطبایی به این جانب فرمودند: در اوائل که از تبریز به قم آمدم، شرح چغمینی را تدریس می کردم. راقم گوید: شرح چغمینی از کتب هیات است. ما تن آن محمود بن محمدبن عمر چغمینی، مولف قانونچه در طب است، و شارح آن قاضی زاده رومی است. شارح از راصدین رصدخانه سمرقند است و در عمل زیج الغ بیکی سهمی به سزا دارد. این کتاب در تربیت تدریسی و کلاسیکی فن هیات از بدایات است.
نصب دائره هندیه در مدرسه حجتیه به عمل علامه طباطبایی
این جانب در دوشنبه بیست و پنجم ج ا سنه 1383 هـ ق، برابر با 22 مهر 1342 هـ ش، به قصد اقامت در ارض اقدس قم، از تهران مهاجرت کرده است. در همان اوان، محصلین مدرسه حجتیه قم برایم حکایت کردند که در یک گوشه حوض مدرسه نامبرده، جناب علامه طباطبایی، دایره هندیه برای تعیین سمت قبله و تشخیص خط نصف النهار که زوال ظهر از آن در هر روز معلوم می گردد، به افق قم، کار گذاشته اند که متاسفانه در حفظ آن کوتاهی شد و چنان اثر علمی عملی ضایع گشت.
ترک تبریز و اقامت در قم و استخاره با قرآن
استاد علامه طباطبایی پس از تحصیل مقدماتی و سطوح در تبریز، در 1344 هـ ق به نجف اشرف مهاجرت کردند و در محضر اساتید بزرگ چون آیات عظام: جاج سید علی آقای قاضی طباطبایی و آقا سید حسین بادکوبه ایی، و آقا سید ابوالحسن اصفهانی و آقا محمد حسین کمپانی و آقا میرزا حسین نایینی و آقا سید ابوالقاسم خوانساری، به مقامات بلند فنون علمی و عمیلی نائل آمدند و پس از ده سال اقامت در نجف در 1354 هـ ق= 1314 هـ ش به تبریز مراجعت فرمودند و چند سال در تبریز به تدریس و تالیف و تحقیق اشتغال داشتند، تا در سنه 1365 هـ ق به قصد عزیمت به قم، تبریز را ترک گفته اند و در قم اقامت فرمودند و تفسیر قرآن کریم و تدریس علوم عقلی و اصول معارف حقه الهیه را در قم تاسیس فرمودند و تاکنون که یکشنبه 25 شعبان المعظم 1401 هـ ق = 7 تیر ماه 1360 هـ ش است، محفل مبارکش معقل ارباب عقول و مجلس مقدسش مدرس اصحاب علوم است (ادامه الله تعالی اعوام افاضاته). هر چند بسیاری از افراد حوزه علمیه قم محضر انورش را ادراک کرده اند، ولی جمعی را فقط حظ توفیق حضور بود، و فریقی را نصب اطلاع به صورت اصطلاحات، و بعضی را نیل عروج به معارج علمی، و طایفه ای را میل به سیر و سلوک عملی، و قلیلی را وصول به منقبتین علم و عمل، و در حقیقت به همان مثابت است که حکیم الهی جناب میرزا ابوالحسن جلوه، در شرح حال خویشتن ترقیم فرموده است: «بالفعل اکثر طلاب از شهرهای مختلف که میل به معقول دارند، گرد من جمع اند، هر جمعی به خیالی: برخی محض آموختن اصطلاح و طایفه ای به جهت آراستن مجالس، و شر ذمه ای به جهت صداقت و ساده لوحی و اعتقاد به عالم تجرد، شرح این طایفه است: ثلة من الاولین و قلیل من الآخرین، باری.
هر کسی از ظن خود شد یار من *** وز درون من نجست اسرار من
روز جناب استاد علامه طباطبایی برای این داعی حکایت فرمود که چون از تبریز عزم مهاجرت به قم کردم با قرآن مجید استخاره نمودم، این آیه کریمه آمد: «هنا لک الولایة لله الحق هو خیر ثوابا و خیر عقبا» (کهف/ 44).
جناب حاج میرزا سید علی قاضی طباطبائی استاد بزرگ علامه
یکی از اساتید بزرگ جناب استاد علامه طباطبایی آیت الله العظمی، عارف عظیم الشان، فقیه عالی مقام، صاحب مکاشفات و کرامات، مرحوم حاج سید میرزا علی آقای قاضی تبریزی در نجف بود. علامه شیخ آقا بزرگ طهرانی، در طبقات اعلام الشیعه (ص 1565، قسم رابع از جزء اول در اعلام قرن رابع عشر) شرح حالش را ذکر کرده است و تنی چند از اساتیدش را نام برده و گفته است: «هوالسید المیرزا علی آغابن المیرزا حسین بن المیرزا احمدبن المیرزا رحیم الطباطبائی التبریزی القاضی عالم مجتهد تقی ورع اخلاقی فاضل.... و قد دامت المودة و الصحبة بیننا عشرت السنین فرأیته مستقیما فی سیرته کریما فی خلقه شریفا فی ذاته .... الخ، له تفسیر القرآن من اوله الی قوله تعالی: «قل الله ثم ذرهم فی خوضهم یلعبون» (انعام/ 92) و لوالده تفسیر ایضا، و بیتهم بیت فضل و تقی قدیم.» (انتهی ملخصا). او سید علی آقا پسر میرزا حسین، پسر میرزا احمد، پسر میرزا رحیم طباطبایی تبریزی قاضی است. دانشمند و مجتهدی است متقی و اخلاقی فاضلی است پرهیزگار. ده ها سال میان ما و آن جناب دوستی و معاشرت بود. در طول این مدت وی را در روش خویش استوار و در خوی و خصلت جوانمرد و در ذات و فطرت بزرگوار یافتم... او را تفسیری است که از اول قرآن شروع و به آیه 92 از سوره انعام آنجا که می فرماید: «قل لله ثم ذرهم فی خوضهم یلعبون» یعنی بگو خدا و سپس آنها را رها کن تا در عین غوطه وری در باطل یکسیره مشغول بازی باشند، ختم می گردد. و نیز پدر آن جناب را بر قرآن تفسیری است. خانه آنها از قدیم خانه علم و فضیلت و تقوا بوده است. قاضی مذکور از اعجوبه های دهر بود، از نجل جلیل او، مصداق الوالد، سرابیه، آقا سید مهدی قاضی طباطبایی، و مرحوم آیة الله شیخ محمد تقی آملی و جناب علامه طباطبائی و برادر ماجد آن جناب آیت الله آقا سید محمد حسن الهی قاضی طباطبایی، که هر یک را بر این بنده حقی عظیم است، درباره آن جناب وقایعی شگفت یاداشت داریم که نقل آنها را به زمان فرصت موکول می کنیم. یکی از کلمات دل نشین مرحوم حاج سید علی قاضی این است که اگر انسان نصف عمر خود را در پیدا کردن کامل صرف کند جا دارد. آنکه مرحوم شیخ آقا بزرگ در حق مغفور له قاضی فرمود: «فرأیته مستقیما فی سیرته» نکته ای بسیار ارزشمند است، چه عمل عمده در سلوک الی الله استقامت است، نزول برکات و فیض های الهی بر اثر استقامت است. «ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکه الا تخافوا و لا تحزنوا وأبشروا بالجنة التی کنتم توعدون نحن اولیاوکم فی الحیوة الدنیا و فی لاخرة و لکم فیها ما تشتهی انفسکم ولکم فیها ماتدعون نزلا من غفور رحیم» (فصلت/ 31-34).
ارزش آثار علامه طباطبایی
علامه طباطبایی این مرد بسیار بزرگ و ارزنده، مردی است که صد سال دیگر باید بنشینند و آثار او را تجزیه و تحلیل کنند و به ارزش او پی ببرند. این مرد واقعا یکی از خدمتگزاران بسیار بسیار بزرگ اسلام است؛ اولا مجسمه تقوی و مجسمه معنویت است، در تهذیب نفس و تقوی مقامات بسیار عالی را طی کرده است. کتاب تفسیر المیزان ایشان یکی از بهترین تفاسیری است که برای قرآن کریم نوشته شده است. البته قرآن مجید مقامی دارد که نمی شود هیچ تفسیری را گفت و ادعا کرد که حق قرآن را ادا کرده است؛ ولی مفسرین هر کدام از یک جنبه بالخصوص خدمتی به قرآن کرده اند. می توان گفت که این تفسیر از جنبه های خاصی بهترین تفسیری است که در میان شیعه و سنی از صدر اسلام تا امروز نوشته شده است. چرا از این مرد بزرگ به این عنوان در زندگیش تجلیل نشود؟! تجلیل از اینها تجلیل از علم است، تجلیل از اجتماع است. البته ایشان تنها در ایران شناخته نیستند بلکه در دنیای اسلام شناخته هستند. تفسیر المیزان را در بیروت همین جور بدون اطلاع چندین بار تجدید چاپ کرده اند و این خودش نشان می دهد که افکار و کتابهای ایشان در دنیای اسلام چقدر برای خودش جا باز کرده است. نه تنها در دنیای اسلام، بلکه در دنیای غیر اسلام هم مستشرقینی که با معارف اسلامی آشنا هستند، مانند اروپا یا آمریکا، یکی از کسانی که در دنیای اسلام او را به صورت یک مفکر بزرگ می شناسند، و می آیند سراغش، ایشان هستند. علال الفاسی که البته در دنیای اسلام مرد دانشمندی هم هست، وقتی که آمد ایران مخصوصا رفت قم و رفت در خانه ایشان برای اینکه یک ساعت از محضر این مرد بزرگ بهره مند شود و وقتی از منزل ایشان بیرون آمد، خیلی معجب بود به مقام این شخص بزرگ.
منـابـع
سید محمدحسین طباطبایی- معنویت تشیع- صفحه 20-13
مرتضی مطهری- حق و باطل- صفحه 88-85
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها