دیدگاه جهان بینی اسلامی در مورد انسان
فارسی 3181 نمایش |انسان ها به حسب خلقت مساوی آفریده شده اند. هیچ انسانی بر حسب خلقت امتیاز حقوقی بر انسان دیگر ندارد. کرامت و فضیلت به سه چیز است:
علم: «هل یستوی الذین یعلمون و الذین لایعلمون؛ آیا کسانی که می دانند با کسانی که نمی دانند برابرند؟» (زمر/ 9)
و جهاد در راه خدا: «فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجرا عظیما؛ خداوند مجاهدان را بر نشستگان به پاداشی بزرگ برتری داده است.» (نساء/ 95)
و سوم تقوا و پاکی: «ان اکرمکم عندالله اتقیکم؛ گرامی ترین شما در نزد خدا با تقواترین شماست.» (حجرات/ 13)
1- انسان بر حسب اصل خلقت دارای یک سلسله استعدادهای فطری و از آن جمله فطرت دینی و اخلاقی است. مایه اصلی وجدان انسان، فطرت خداداد اوست نه موضع طبقاتی یا زندگی جمعی، یا کار و مبارزه با طبیعت که همه اینها در وجدان اکتسابی انسان مؤثرند. انسان به حکم فطرت انسانی خود می تواند فرهنگ یگانه، ایدئولوژی یگانه داشته باشد، می تواند علیه محیط طبیعی و محیط اجتماعی، علیه عوامل تاریخی، علیه عوامل وراثتی خود قیام کند و خود را از اسارت همه اینها رها سازد.
2- به حکم اینکه هر فردی بالفطره انسان متولد می شود، در هر انسانی -ولو پلیدترین انسان ها- استعداد توبه و بازگشت و پند پذیری هست. لهذا پیامبران مأمورند حتی پلیدترین افراد و دشمن ترین دشمنان خود را در درجه اول پند و اندرز دهند و فطرت انسانی آنها را بیدار سازند و چنانچه سود نکرد، به نبرد با آنها برخیزند.
به حضرت موسی (ع) در اولین برخورد با فرعون توصیه می شود که: «فقل هل لک الی ان تزکی و اهدیک الی ربک فتخشی؛ پس بگو آیا خود را از این نا پاکی ها پاک می کنی؟ آیا تو را به سوی پروردگارت هدایت نمایم؟ باشد که از او بترسی.» (نازعات/ 18-19)
3- انسان در عین اینکه یک مرکب حقیقی و یک واحد حقیقی است، بر خلاف مرکبات طبیعی جمادی و نباتی که در حال ترکیب، اجزاء و عناصر ترکیب کننده هویت و استقلال خود را از دست می دهند و تضاد و تزاحم آنها یکسره تبدیل می شود به ملایمت و هماهنگی، عناصر متضادی که در خلقت او به کار رفته، هویت خود را به کلی از دست نمی دهند و همواره یک کشمکش درونی او را از این سو به آن سو می کشاند.
این تضاد درونی همان است که در زبان دینی، تضاد عقل و جهل یا عقل و نفس یا روح و بدن نامیده می شود.
4- انسان به حکم آنکه دارای جوهر روحانی مستقل است و اراده اش از حاق ذات روحانی اش سرچشمه می گیرد، مختار و آزاد است، هیچ جبری و ضرورتی آزادی و اختیار را از او سلب نمی کند، لهذا مسئول خویشتن و جامعه خویشتن است.
5- جامعه انسان نیز مانند فرد انسان، در عین اینکه یک مرکب حقیقی است، از خود قوانین و سنن و نظاماتی دارد و جامعه در کل خود در مجموع تاریخ تابع اراده فردی خاص از افراد انسان نیست. عناصر متضادی که در ساختمان آن به کار رفته است؛ یعنی گروه های فکری، صنفی، سیاسی و اقتصادی هویت خود را به کلی از دست نمی دهند.
جنگ و ستیز به صورت جنگ سیاسی، اقتصادی، فکری و اعتقادی و بالاخره جنگ میان گرایش های متعالی انسان های رشد یافته و به کمال انسانیت رسیده و میان گرایش های پست انسان های حیوان صفت، مادامی که جامعه به اوج انسانیت نرسیده است، ادامه دارد.
6- خداوند سرنوشت قوم و مردمی را تغییر نمی دهد مگر آنکه آن مردم خویشتن را تغییر دهند و عوض نمایند: «ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم» (رعد/ 11)
منـابـع
مرتضی مطهری- وحی و نبوت- صفحه 112-115
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها