اهل کتاب از نظر قرآن

فارسی 13776 نمایش |

اصطلاح اهل کتاب، سى و یک بار در قرآن کریم آمده و در بسیارى از آن موارد در مقابل «مشرکان‏» ذکر شده است، و این خود نشانه مغایرت مفهوم آن دو است. قرآن‏ در موارد بسیارى، احکام آن دو گروه را از هم تفکیک کرده است. این تفکیک را به روشنی مى ‏توان در آیات اول سوره توبه ملاحظه کرد. زیرا پس از آن‏که خداوند در 28 آیه ‏اول این سوره به بیان احکام مشرکان و بت‏ پرستان قریش می پردازد و به کشتار و قتل‏ آن‏ها فرمان می دهد (مگر آن‏گاه که به اسلام ایمان بیاورند) می فرماید: «فاقتلوا المشرکین حیث وجدتموهم و خذوهم و احصروهم واقعدوا لهم کل‏مرصد فان تابوا واقاموا الصلوة و اتوا الزکوة فخلوا سبیلهم ان الله غفوررحیم؛ (اما) وقتى ماه‏هاى حرام پایان گرفت، مشرکان را هر جا یافتید به قتل برسانید و آنها را اسیر سازید و محاصره کنید و در هر کمینگاه، بر سر راه آنها بنشینید! هر گاه توبه کنند، و نماز را برپا دارند، و زکات را بپردازند، آنها را رها سازید زیرا خداوند آمرزنده و مهربان است!» (توبه/ 5)
سپس حکم ویژه اهل کتاب را بیان می کند و تا زمانى که تسلیم شوند و حاضر به‏ پرداخت جزیه شوند، کشتار آنان را جایز می داند و در صورت تسلیم و پرداخت‏ جزیه در امان خواهند بود: «قاتلوا الذین لایؤمنون بالله ولابالیوم الاخر ولایحرمون ما حرم الله و رسوله ولایدینون دین الحق من الذین اوتوا الکتاب حتى یعطوا الجزیة عن ید و هم ‏صاغرون؛ با کسانى از اهل کتاب که نه به خدا، و نه به روز جزا ایمان دارند، و نه آنچه را خدا و رسولش تحریم کرده حرام می شمرند، و نه آیین حق را می پذیرند، پیکار کنید تا زمانى که با خضوع و تسلیم، جزیه را به دست خود بپردازند!» (توبه/ 29) همه غیر مسلمانان از نظر مأجور بودن در قبال اعمال خیر یکسان نیستند، میان غیر مسلمانی که‏ به خدا و قیامت معتقد نیست و غیر مسلمانی که به خدا و قیامت معتقد هست ولی از موهبت ایمان به نبوت محروم است تفاوت عظیم است.
برای‏ دسته اول امکان انجام یک عمل مقبول عندالله نیست ولی برای دسته دوم‏ هست. این دسته ممکن است با شرایطی به بهشت بروند، ولی برای دسته اول‏ ممکن نیست. به نظر می ‏رسد فلسفه اینکه اسلام میان مشرکان و اهل کتاب (پیروان ادیان الهی غیر از اسلام) در همزیستی تفاوت قائل است. مشرک را تحمل نمی‏ کند ولی اهل کتاب را تحمل‏ می‏ کند؛ مشرک را مجبور به ترک عقیده می‏ کند، ولی اهل کتاب را مجبور به‏ ترک عقیده نمی‏ کند. همین است که مشرک یا منکر خدا به واسطه شرک و انکار، باب نجات را برای ابد به روی خود بسته است و در شرایطی است که خود را از عبور از طبیعت مادی و صعود به ملکوت و بهشت جاویدان برای همیشه محروم کرده است؛ ولی اهل کتاب در شرایطی هستند که می‏ توانند ولو به‏ طور ناقص عمل صالح انجام دهند و با شرایطی نتیجه آن را بیابند.
قرآن کریم خطاب به اهل کتاب می‏ فرماید: «تعالوا الی کلمه سواء بیننا و بینکم ان لا نعبد الا الله و لا نشرک به‏ شیئا و لا یتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله؛ بیایید به سوی یک کلمه و یک عقیده مشترک میان ما و شما، و آن‏ اینکه جز خدا چیزی را نپرستیم و چیزی را شریک خداوند قرار ندهیم، و بعضی از ما بعضی دیگر را مطاع و ارباب خود نشمارد.» (آل عمران/ 64) قرآن کریم با اهل کتاب چنین صلائی داده است ولی هرگز با مشرکان و منکران، چنین صلائی نداده و نمی‏ دهد. و مقصود از «اهل کتاب‏» پیروان دیگر ادیان آسمانى هستند که پیامبر و کتاب آسمانی ندارند.
فقهاى اسلامى علاوه بر اهل کتاب، ادیان دیگرى را به عنوان «من له شبهة کتاب‏» مطرح کرده ‏اند. یعنى ادیانى که هر چند در آسمانى بودن آن‏ها و بعثت پیامبرى الهی و ارسال کتابى آسمانی براى آن‏ها تردید وجود دارد، چون پیروان آن ادیان ادعای آسمانى بودن دینشان را دارند، محتمل است که واقعا اهل کتاب باشند، بنابراین، آنان نیز داراى حکم اهل کتاب خواهند بود. در جهان، علاوه بر اسلام، فقط دو دین آسمانى وجود دارد که به طور مسلم و به ‏اتفاق آراى علماى اسلامى اهل کتاب‏ند: «یهود» و «مسیحیت‏». قرآن کریم به اهل ‏کتاب بودن پیروان این دو دین اشاره کرده، می فرماید: «ان تقولوا انما انزل الکتاب على طائفتین من قبلناو ان کنا عن دراستهم لغافلین‏؛ ما این کتاب را با این امتیازات نازل کردیم تا نگویید: کتاب آسمانى تنها بر دو طایفه پیش از ما [یهود و نصاری] نازل شده بود و ما از بحث و بررسى آنها بى خبر بودیم.» (انعام/ 156) گفتنى است که نباید هم‏چون برخى، این آیه را دلیلى بر اهل کتاب نبودن بقیه ‏ادیان عالم گرفت؛ زیرا اولا، این آیه متعرض ادیان دیگر نشده و از حکم درباره آن‏ها ساکت است و سکوت را نمی توان دلیل بر نظرى خاص دانست. ثانیا، چنان‏که شیخ‏ طوسى در تفسیر «التبیان‏» فرموده است، ذکر این دو دین در آیه شریفه، به علت ‏شهرت و وضوح کتابى بودن آن‏ها است، نه به انگیزه انحصار. ثالثا، همان‏طور که ‏رشید رضا در تفسیر «المنار» نقل می کند، قرآن کریم به دلیل این‏که این دو دین ‏به عربستان و مسلمانان نزدیک‏تر و مورد حاجت و نظر بیش‏تر بوده ‏اند، مطرح‏ فرموده است.
قرآن کریم مطلبی دارد درباره اهل‏ کتاب، یهودیها و مسیحیهایی که در آن زمان بودند که آنها اگر به خاتم‏ انبیاء ایمان بیاورند دارای دو اجر خواهند بود. قهری هم هست، باید هم‏ دارای دو اجر باشند، برای اینکه آنها در ابتدا و در آن وقت وظیفه و تکلیفش همین بود مثلا به حضرت مسیح ایمان آوردند چون ایمانشان ایمان‏ صحیح بوده اجری داشتند، بعد که پیغمبر اکرم ظهور می ‏فرماید و به ایشان‏ ایمان می‏ آورند این ایمان دومشان برای آنها اجر ثانوی ایجاد می‏ کند. در آیه ‏ای دارد که به اهل کتاب بگو که اگر ایمان بیاورند (دو اجر خواهند داشت) این سؤال برایشان بود که آیا برای ما مزید اجری هست؟ قرآن‏ فرمود: «اولئک یؤتون اجرهم مرتین؛ آنها کسانى هستند که به خاطر شکیباییشان، اجر و پاداششان را دو بار دریافت می دارند و به وسیله نیکیها بدیها را دفع می کنند و از آنچه به آنان روزى داده ‏ایم انفاق می نمایند.» (قصص/ 54) البته اینچنین است. این موضوع بعد مسأله ‏ای به وجود آورده بود. آن اهل کتابی که مسلمان‏ می ‏شدند به مسلمین می‏ گفتند ما بر شما برتری داریم برای اینکه ما مثل کسی‏ هستیم که دوبار تولد شده باشد، دوبار تشریف ایمان پیدا کرده ‏ایم: یک‏ بار ایمان به پیغمبر خودمان، بار دیگر به پیغمبر اسلام، ولی شما چون‏ مشرک بوده ‏اید و ایمان آورده ‏اید، یک بار وارد حوزه ایمان شده ‏اید، ما دارای دو اجر هستیم، شما صاحب یک اجر. این برای مسلمین سؤالی ایجاد کرده بود که آیا این فضیلتی است برای اهل کتاب نسبت به مسلمین اصلی یا نه؟
قرآن جواب می‏ دهد که شما از این نظر که دوبار وارد ایمان شده باشید (یک بار ایمان به پیغمبری، بعد به این پیغمبر) مانند آنها نیستید، ولی‏ ایمان در جهت قوس صعودی و در جهت اعتلاء، خودش درجات و مراتب دارد. شما از ایمانی وارد ایمان دیگر بشوید و از ایمانی وارد ایمان دیگر ولی‏ در طول ایمان، به پیغمبر آخرالزمان خودش یک امر صاحب درجات است. در واقع قرآن می‏ خواهد بگوید شما می ‏توانید اجر ده ایمان را پیدا کنید و اجر صد ایمان را پیدا کنید ولی به شرط اینکه‏ این مراحل و مراتب ایمان را یکی بعد از دیگری طی کنید و به هر مرحله‏ ای‏ بالا بروید، به فضلی و رحمتی جدید از پروردگار دست می‏ یابید. پس، از این جهت ناراحت نباشید که ما در وضعی قرار گرفته ‏ایم که فقط یک اجر و یک رحمت شامل حال ما می ‏شود، نه، شما درجات و مراحل و مراتب ایمان‏ را طی کنید تا دائما به فضلی بعد از فضلی و به رحمتی بعد از رحمتی برسید.
این است که می‏ فرماید: «لئلا یعلم اهل الکتاب الا یقدرون علی شی‏ء من فضل الله؛ تا اهل کتاب بدانند که قادر بر چیزى از فضل خدا نیستند، و تمام فضل (و رحمت) به دست اوست، به هر کس بخواهد آن را می بخشد و خداوند داراى فضل عظیم است!» (حدید/ 29) تا اهل کتاب گمان نبرند (علم در اینجا به معنی زعم‏ است)، اعتقاد نکنند و خیال نکنند (مخاطب خود پیغمبر اکرم است) که‏ مؤمنین و مسلمانان، دیگر بر فضل و رحمت پررودگار دست نمی ‏یابند، یعنی‏ یک بار که ایمان آوردند کار تمام شده، نه، بدانند که در جهت صعودی هر چه بالا بروند باز جا دارد. «و ان الفضل بید الله» و اینکه فضل‏ به دست خداست و به هر که بخواهد می ‏دهد، و خدا صاحب فضل عظیم است.

منـابـع

مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن- جلد 6 صفحه 146-144

مرتضی مطهری- عدل الهی- صفحه 382

محمد حسن زمانى- طهارت اهل كتاب و مشركان- فصل دوم

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد