گروه بندی آیات مربوط به «سبیل» در قرآن

فارسی 2651 نمایش |

یکی از شگفتی های قرآن، موضوع راه است که با کلماتی گوناگون، آن را مطرح نموده و روی سه کلمه از آنها سخت تکیه شده است:
الف- «سبیل» در 138 آیه، ب- «صراط» در 45 آیه، ج- «طریق» در 3 آیه.
با ملاحظه ی مجموع آیاتی که کلمه ی «سبیل» در آن ها آمده است، این مطلب فوق العاده اساسی روشن می گردد که هر انسانی در هر حالی که هست، در حال حرکت در راهی است، چه بداند و چه نداند چه خواهد و چه نخواهد.
این مطلب، با نظر به واقعیت جهان هستی و نظم و قانونی که در آن حکمفرماست، و با نظر به یک هدف اعلا برای این جهان که بدون پذیرش آن هیچ گونه جهان بینی همه جانبه ای وجود نخواهد داشت، و با نظر به قانون عمل و عکس العمل واقعی ترین مطلبی است که هیچ فلسفه ای نمی تواند آن را نادیده بگیرد. بنابراین منطق قرآن، همه ی انسان ها در راه و مشغول حرکت، رو به مقصدی می باشند.

اکنون به گروه بندی آیات مربوط به «سبیل» می پردازیم:
گروه یکم- راهی که خدا به وسیله ی پیامبران و عقول سلیم و وجدان های پاک پیش پای بشر گسترده، راه رشد است:
«و قال الذی آمن یا قوم اتبعون اهدکم سبیل الرشاد؛ و آن شخصی که ایمان آورده بود، [به قوم خود در مصر] گفت: ای قوم من از من پیروی کنید. من شما را به راه رشد هدایت می کنم» (غافر/ 38)
«فمن اسلم فأولئک تحروا رشدا؛ هرکس که اسلام را پذیرفت، با کوشش و تکاپو، رشد را دریافته است.» (جن/ 14)
گروه دوم- کفر و انحراف از مسیر کمال، راه ضلالت است:
«و من یتبدل الکفر بالایمان فقد ضل سواء السبیل؛ هر کس که ایمان را به کفر مبدل کند، از راه معتدل گمراه و منحرف شده است» (بقره/ 108)
«فمن کفر بعدذلک منکم فقد ضل سواء السبیل؛ پس هر کسی از شما بعد از این کفر بورزد، از راه معتدل گمراه و معتدل کننده است.» (مائده/ 12)
«قل هل انبئکم بشر من ذلک مثوبه عندالله من لعنة الله و غضب علیه و جعل منهم القرده و الخنازیر و عبد الطاغوت اولئک شر مکانا و اصل عن سواء السبیل؛ به آنان بگو: آیا به بدتر از این (کتاب اهل) منحرف از نظر پاداش در نزد خدا، به شما خبر بدهم؟ کسانی هستند که خدا به آنان لعنت و غضب نموده و کسانی از آنان را میمون و خوک قرار داده است و کسی که طاغوت را می پرستد؛ آنان دارای بدترین موقعیت و گمراه ترین مردم از راه معتدلند.» (مائده/ 60)
گروه سوم- راهی که خداوند پیش پای بشر گسترده، از روی حکمت بالغه بوده و قابل اثبات با حکمت است: «ادع الی سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتی هی احسن؛ مردم را به راه پروردگارت با حکمت و موعظه ی نیکو دعوت کن و [اگر احتیاجی به مجادله باشد]، با آنان به بهترین وجه مجادله کن.» (نحل/ 125)
گروه چهارم- کسانی که به جهت تبهکاری و انحرافاتی که مرتکب شده اند و خداوند متعال آنان را گمراه ساخته است؛ راهی پیدا نخواهند کرد:
«و من یضلل الله فلن تجد له سبیلا؛ و کسی را که خدا گمراه کند، راهی برای او پیدا نخواهی کرد.» (نساء/ 88 و 143)
توضیح: گروه فراوانی از مردم جوامع نمی دانند که در حرکتند و می روند. [آنان نمی دانند که] اگر بنشینن، می روند؛ اگر بگریند می روند و در هر حال که باشند می روند ولی برای این رفتن، عنوان راه قایل نیستند، آری کسی که در زندگی مقصدی ندارد، راه هم ندارد زیرا:
فکر آن باشد که بگشاید رهی *** راه آن باشد که پیش آید شهی
چنان که:
بینی آن باشد که او بوی برد *** بوی او را جانب کویی برد
شما درباره ی شیوع و رواج تخدیر در سر تا سر تاریخ در همه ی جوامع چگونه می اندیشید؟ آیا احتمال نمی دهید که هر گاه هشیاری بشری در حال اعتدال به جریان بیفتند، این سؤال را مطرح خواهد کرد که: «کجا می روی و این را که در پیش گرفته ای، به کجا خواهد انجامید؟» اصلا چه معنی دارد که خود را به نفهمی زده و بگویی: «من می جنبم و در حرکتم، ولی نه از مقصد سر در می آورم و نه از راهش!؟» آدمیان از این گفتگوهای اسرار آمیز بسیار فراوان با خویشتن دارند و هنگامی که از پاسخ صحیح ناتوان بمانند، به این شعر منسوب به خیام اشاره کرده و می گویند: «میخور که از این فسانه ها کوته نیست».
جمله عالم ز اختیار و هست خود *** می گریزد در سر سرمست خود
می گریزند از خودی در بی خودی *** یا به هستی یا به شغل ای مهتدی
تا دمی از هوشیاری وارهند *** ننگ خمر و بنگ بر خود می نهند
گروه پنجم- چنان که مرکز حقیقی دایره بیش از یک نقطه ندارد، مقصد والای حیات معقول هم یک راه بیشتر ندارد:
«و ان هذا صراطی مستقیما فاتبعوه و لا تتبعوا السبل فتفرق بکم عن سبیله؛ و این است راه مستقیم من؛ از آن پیروی کنید و از راه های مختلف تبعیت نکنید که شما را از راه خداوندی پراکنده می کنند» (انعام/ 153)
این درست است که:
هر دل سوزان هزاران راه دارد سوی تو *** این همه ره را تو پایانی، ندانم کیسیتی
ولی به آن معنی نیست که هر یک از این هزاران راه، مانند راه های هندسی که در بعد هندسی کشیده شده است، با مقصدهای متضادی به یک حقیقت می رسند، بلکه منظور این است که سمت حرکت در مسیر «انا لله و انا الیه راجعون؛ ما همه از آن خداییم و به سوی او بر می گردیم»، یکی است و آن عبارت است از حرکت به سوی حق با حق، و اختلاف در راه ها ناشی از اختلاف زمان ها، محیط ها، درک، شعور و موضع گیری های ویژه ای است که دامنگیر همه ی افراد بشری است. مولوی گام را از این هم فراتر گذاشته و می گوید: اگر چه راه ها متضاد هم جلوه کند، ولی سمت و مقصد یکی است:
گه چنین بنماید و گه ضد این *** جز که حیران ینباشد کار دین
نه چنان حیران که پشتش سوی اوست *** بل چنین حیرت که محو و مست دوست
لذا آن دسته از آیات قرآنی که مشیت الهی را در تنوع قوانین و تکالیف متذکر می شود، به همین معنی است که مطرح کردیم.
«لکل امة جعلنا منسکا هم ناسکوه؛ برای هر امتی تکلیفی قرار داده ایم [که] آن را به جای می آورند.» (حج/ 67)
با همه ی این اختلافات درباره ی مبدأ و مقصد، حرکت عبارت است از:
«قل ان صلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین؛ به آنان بگو: نماز من و عبادت من و زندگی و مرگ من، همه از آن خدا، پرورنده ی عالمیان است.» (انعام/ 162)

منـابـع

محمدتقی جعفری- قرآن نماد حیات معقول- صفحه 60-64

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها