مسأله غیبت و علم غیب در قرآن

فارسی 2012 نمایش |

معنای غیبت که مفهومی در مقابل شهادت است، عبارت است از حقایق دور از دیدگاه یک انسان که دارای دو مفهوم عام و خاص می باشد:
مفهوم عام- عبارت است از هر حقیقتی که از دیدگاه انسانی غایب است. یعنی میان انسان و آن حقیقت، موانعی وجود دارد که از رابطه ی درکی میان انسان و آن حقیقت، فاصله و حجاب انداخته است. لذا، می توان گفت: هر حقیقت و واقعیتی که ماورای درک انسان جاهل قرار گرفته برای او نوعی غیبت است.
مفهوم خاص- عبارت است از حقایق پشت پرده ی واقعیات و رویدادهای عالم طبیعت که حواس و ذهن و دیگر ابزار شناخت معمولی، راهی به آن ها ندارد. آن چه که در قرآن مجید آمده و در میان دانشمندان و متفکران اسلامی مطرح شده این است که چه کسی می تواند عالم به غیب باشد و معنای علم غیب چیست، همین مفهوم خاص است.

آیات مربوط به غیب و علم به آن
این آیات به گروه های مختلف تقسیم می شود:
گروه یکم- غیب به معنای واقعیات پشت پرده ی طبیعت محسوس و ملموس که باید به آن ها ایمان آورد. از جمله آیات این گروه:
1- «الذین یؤمنون بالغیب و یقیمون الصلوة...؛ [مردم پرهیزکار] کسانی هستند که ایمان به غیب می آورند و نماز را بر پای می دارند.» (بقره/ 3)
2- «انما تنذر من اتبع الذکر و خشی الرحمن بالغیب؛ جز این نیست که تو کسی را انذار و تبلیغ می کنی که از قرآن تبعیت کند و از خداوند رحمن که ذاتش بر انسان ها غایب است [یا به وسیله ی حقایقی که مربوط به خدا و امور غیبی است]، خشیت دارند.» (یس/ 11)
این گروه از آیات که با کلمات مختلفی در قرآن آمده است، شامل ذات خداوندی، حقیقت صفات او، فرشتگان، روز معاد، عوالم پس از مرگ، روز قیامت و مسؤولیت در آن روز، بهشت و دوزخ و دیگر حقایق غیبی می باشد.
علم به این حقایق غیبی، پس از ایمان به وجود خدا به وسیله ی عقل و فطرت سلیم و ایمان به معاد و ابدیت که آن هم  قابل درک و پذیرش به وسیله ی دلایل عقلی و وجدانی است –ولو به طور اجمال- در امکان همه ی مغزهای معتدل می باشد.
گروه دوم- آیات مربوط به غیبت آسمان ها و زمین که «پشت پرده ی طبیعت» نامیده می شود:
1- «انی اعلم غیب السماوات و الارض؛ من غیب آسمان ها و زمین را می دانم» (بقره/ 33)
2- «ولله غیب السماوات و الارض و الیه یرجع الامر کله؛ و غیب آسمان ها و زمین از آن خداست و همه ی امور به سوی او بر می گردد.» (هود/ 123)
این مطلب در سوره های زیر نیز آمده است: نحل آیه ی 77، کهف آیه ی 26، نمل آیه ی 65، فاطر آیه ی 38، حجرات آیه ی 18، مائده آیات 109 و 116، توبه آیه ی 78.
از امثال این آیات روشن می شود که جهان طبیعت روبنایی دارد که ما انسان ها به وسیله ی حواس، ذهن، ابزار و وسایل شناخت، می توانیم با آن ها ارتباط برقرار نموده و به سود خود در آن ها تصرف کنیم. هم چنین، جهان طبیعت زیربنایی دارد که ما انسان ها با وسایل مزبور نمی توانیم با آن تماس پیدا کنیم، ولی دانش های ما در موقع تحلیل ها و ترکیب های نهایی نوعی روشنایی های اجمالی به ما می دهند که موجب اعتقاد به دخالت مبانی و اصول زیربنای طبیعت در سطح روبنایی آن می باشد. این روشنایی ها عوامل فراوانی دارند، از آن جمله: وقتی که ما پدیده های طبیعت را به طور کامل تحلیل می کنیم، به این نتیجه می رسیم که یک واحد حقیقی به نام هیولی یا ماده یا حرکت به عنوان یک حقیقت عینی وجود ندارد که این همه صور، اشکال، روابط، کمیت ها و کیفیت ها در آن واحد حقیقی در جریان قرار بگیرند، بلکه آنچه که می بینیم، امور مزبور را در حال حرکت، تحول، کون و فساد مشاهده می کنیم و اگر آن ها را به دانه های تسبیح تشبیه کنیم، نخی وجود ندارد که آن ها را یکی پس از دیگری یا یکی در کنار دیگری قرار داده و به جریان بیندازد.
با این مشاهدات عینی است که می گوییم: جهان طبیعت شکاف هایی دارد که پشت پرده خود را نشان می دهند و جریان طبیعت همان است که گروه های فراوانی از جهان بینان و حتی کسانی که دنیا را از دیدگاه علمی محض می نگرد، می گویند همه ی امور جهان طبیعت از یک جهان مافوق سرازیر می شوند. هم چنین وقتی رابطه ی علیت را میان حوادث، مورد توجه و تحلیلی دقیق قرار می دهیم، یک نخ عینی که پیوند دهنده ی معلول به علت باشد، وجود ندارد، بلکه این حوادث که در روبنای طبیعت و یا مشاهدات ابتدایی مورد توجه قرار می گیرند، با رابطه ی علت و معلول جلوه می کنند، و واقعیت آن نیست که برای ما جلوه می کند، بلکه همه ی حوادث با یک استمرار دقیق از جهانی مافوق طبیعت سرازیر می شوند و در موقعیت هایی خاص به شکل علت و معلول ظهور می کنند.
گروه سوم- آیات فراوانی که علم غیب را در انحصار خداوندی قرار می دهد، از آن جمله:
1- «و عنده مفاتح الغیب لا یعلمها الا هو؛ و نزد اوست کلیدهای غیب، آن ها را نمی داند، مگر آن ذات اقدس» (انعام/ 59)
2- «و لله غیب السماوات و الارض؛ و از آن خداست غیب آسمان ها و زمین» (هود/ 123)
3- «قل لا یعلم من فی السماوات و الارض الغیب الا الله؛ بگو کسی در آسمان ها و زمین غیب نمی داند، مگر خدا» (نمل/ 65)
گروه چهارم- آیاتی که بدون اختصاص و انحصار، علم غیب را به خداوند نسبت می دهد، از جمله:
1- «عالم الغیب و الشهاده انت تحکم بین عبادک؛ خداوند عالم غیب و شهادت؛ تو [ای خدا]، حکم می کنی میان بندگانت.» (زمر/ 46)
2- «ثم تردون الی عالم الغیب و الشهادة؛ سپس بر می گردید به سوی خداوندی که عالم غیب و شهادت است.» (جمعه/ 8، توبه/ 94)
همان گونه که ملاحظه می شود، گروه سوم از آیات قرآنی علم غیب را در انحصار و اختصاص خداوندی قرار می دهد. با نظربه این آیات است که بعضی از اشخاص، نسبت علم غیبت به غیر خدا را تجویز نمی کنند و می گویند: این آیات، علم غیب را از انسان ها –هرکسی که باشد- نفی می کند. پاسخ این مسأله آیه ای است در قرآن مجید که صریحاً اطلاع از غیب را به غیر خدا با اذن خداوندی امکان پذیر بیان می کند. آیه ی مزبور چنین است:
«عالم الغیب فلا یظهر علی غیبه احدا الا من ارتضی من رسول فانه یسلک من بین یدیه و من خلفه رصدا؛ [خداوند] عالم غیب است، و هیچ کسی را به غیب خود مطلع نمی کند، مگر با رضایت خداوندی که غیب را به پیامبری (فرستاده ای) عطا فرماید؛ خداوند ناظر و نگهبانی از دو طرف (طرف رو به خدا و طرف رو به مردم) برای آن پیامبر موکل می سازد.» (جن/ 26-27)
با ملاحظه ی آیات قبلی با این آیه، ثابت می شود که دانای مطلق غیب، خداست و بس، و اگر بخواهد از این دانش کسی را آگاه کند، مانعی وجود نخواهد داشت. نسبت آیات مذکور با آیه ی مورد بحث، نسبت همه ی آیات فراوانی است که همه ی جریانات خلقت را به خدا نسبت می دهد، خدا را خالق مطلق معرفی می کند، با آن آیاتی که جرانات خلقت را به علل و عوامل طبیعی مستند می سازد، مانند:
«فلینظر الانسان مم خلق خلق من ماء دافق؛ بنگرد انسان در آن چه از آن خلق شده است. او از آبی جهنده خلق شده است.» (طارق/ 6-7)
هم چنین، نظیر آیاتی که میراندن مردم را به خدا اختصاص می دهد، مانند:
«الله یتوفی الانفس حین موتها؛ خداست که نفوس انسان ها را در موقع مرگشان می گیرد.» (زمر/ 42)
با این حال در آیه ی دیگر می فرماید:
«قل یتوفاکم ملک الموت الذی و کل بکم...؛ به آنان بگو ارواح شما را فرشته ی مرگی که به شما موکل است، می گیرد.» (سجده/ 11)
«حتی اذا جاء احدکم الموت توفقه رسلنا؛ آن گاه که مرگ به یکی از شما وارد شود، فرستادگان ما [روح] او را می گیرند.» (انعام/ 61)
با توجه به آیه ی «عالم الغیب فلا یظهر علی غیبة احدا الا من..» که امکان تعلیم غیب را از خدا به رسول گوشزد می کند، بعید دانستن یا امکان پذیر بودن علم غیب برای غیر خدا –به اصطلاح معروف- اجتهاد در مقابل نص صریح است.

منـابـع

محمدتقی جعفری- قرآن نماد حیات معقول- صفحه 166-171

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها