مسأله خمس از دیدگاه اهل تشیع و تسنن
فارسی 2301 نمایش |از جمله موارد اختلاف تشیع با اهل تسنن مسألهی خمس است. ما در همه چیز با آنها اختلاف داریم؛ هم در اصول دین هم در فروع دین. از اصل توحید گرفته تا برسد به مسائل فرعی. ولی در دو مسأله، اختلاف ما با اهل تسنن خیلی بارز و روشن است و اختلاف عمیقی است. یکی در اصول دین است و دیگری در فروع دین. در اصول عقاید، در مسألهی امامت با آنها اختلاف داریم که رکن اساسی مذهب ماست. باید گفت که از این جهت، ما از زمین تا آسمان با آنها اختلاف داریم. زیرا ما معتقدیم که اصل امامت تحقق بخش تمام اصول و معارف دینی ماست. یعنی اگر اعتقاد به توحید و نبوت و معاد باشد ولی اعتقاد به امامت در کار نباشد، همهاش هیچ است و پوچ است و بیاثر، این اعتقاد ماست. اعتقاد ما این است که اصل امامت رکن اصیل و پایه ی اساسی دین ماست و اگر نباشد، هیچ چیز ما درست نیست. نه تنها فروع دین باطل و از بین رفته است، بلکه معارف و اصول دین ما هم ارزشی نخواهد داشت. این دعا را همیشه میخوانیم:
اللهم عرفنی نفسک فانک ان لم تعرفنی نفسک لم اعراف رسولک اللهم عرفنی رسولک فانک ان لم تعرفنی رسولک لم اعراف حجتک اللهم عرفنی حجتک فانک ان لم تعرفنی حجتک ضللت عن دینی؛
اگر حجت را و امام معصوم را نشناسیم، دین نداریم. نه توحید داریم نه نبوت و نه چیز دیگر. اما اهل تسنن میگویند مسألهی امامت هیچ نقشی در دین ندارد و علی علیه السلام هیچ موقعیتی در مسائل دینی ندارد. دین همان اعتقاد به توحید و نبوت و معاد است و مسألهی حکومت هم به امت واگذار شده است. خود امت مسألهی حکومت را تدبیر میکنند. آنها تصور میکنند که امامت یعنی همان حکومت و زعامت اجتماعی و آن را خود مردم میتوانند اداره کنند. پس علی علیه السلام هیچ نقشی در دین ندارد. این اعتقاد درست نقطهی مقابل اعتقاد ماست. ما میگوییم علی علیه السلام نقش اساسی در دین دارد. رسالت پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم بستگی به امامت علی علیه السلام دارد؛ یعنی اگر امامت علی علیه السلام نباشد، اصلا رسالت نبی صلی الله علیه وآله وسلم تحقق نمییابد و این گفتهی خداوند حکیم است که: "یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک وإن لم تفعل فما بلغت رسالته" (مائده/67)، ای رسول، آنچه را ما به تو گفتهایم به مردم بگو؛ و اگر نگویی و او را خلیفهی بعد ازخود معرفی نکنی، اصلا ابااغ رسالت نکردهای....
پس معلوم شد که بین اعتقاد ما و اعتقاد آنها از زمین تا آسمان فاصله است. ما میگوییم اگر علی علیه السلام نباشد، اصلا اسلام نیست؛ آنها می گویند: خیر، اسلام بی علی علیه السلام هم اسلام است. ما میگوییم نسبت میان اسلام و علی علیه السلام نسبت پوست و مغز است؛ نسبت جسد و روح است. یعنی اگر علی علیه السلام نباشد، اسلام جسدی بیروح و پوستی بی مغز است. آنها میگویند: خیز، اسلام بی علی علیه السلام هم زنده است هم مغزدار است. لذا بین ما و آنها از لحاظ اعتقاد دینی خیلی فاصله است.
در فروع دین هم اختلاف ما با آنها در مسألهی خمس بارز است. ما معتقدیم که خمس همیشه هست و یک تکلیف مهم دینی است هر مسلمانی، در هر زمانی، هر کاری که دارد، باید از درآمد آن کارش خمس بدهد ولذا خمس در ردیف سایر فروع دین ماست. در ردیف نماز و روزه و حج و جهاد و زکات است. ما می گوییم فروع دین از نظر ما ده تاست: نماز، و روزه، زکوه، خمس، حج، جهاد، امر به معرف، نهی از منکر، تولی، تبری (که به غلط تولا و تبرا میگویند).
خمس از نظر ما یکی از فروع دین و مستقلا یک تکلیف دینی است. ولی از نظر اهل تسنن، خمس از توابع جهاد است و فقط در غنایم جنگی است. میگویند: اگر مسلمانها با کفار جنگیدند و اموالی به دستشان آمد، آن اموال خمس دارد. ولی ما میگوییم: منحصر به غنایم جنگی نیست، تمام درآمدها خمس دارد. هر مسلمانی، هر شغلی که دارد اعم از زراعت، تجارت، صناعت؛ یا کارمند است، کارگر است، یا هرچه هست، با شرایطی که فقها بیان فرمودهاند، وقتی درآمدش از موزنهی سالش اضافه آمد، به آن اضافه خمس تعلق میگیرد. مطلق درآمد از هر نوع کسب وکاری خمس دارد که یکی از آنها غنیمت جنگی است که به ندرت پیش میآید.
از نظر اهل تسنن، خمس فقط در جهاد ممکن است مورد تکلیف قرار بگیرد و جهاد هم که "النادر کالمعدوم" است و بسیار کم پیش میآید. چه بسا ده ها یا صدها سال بگذرد و جهادی بین مسلمین و کفار پیش نیاید، به گونهای که کفار مغلوب شوند و اموال آنها عاید مسلمانان شود. اما ما میگوییم: خمس تمام زندگی اقتصادی هر مسلمانی را فراگرفته است. همان طور که هر مسلمانی در هر شبانه روز پنج بار نماز میخواند و هر سال یک ماه روزه میگیرد، هر سال هم خمس میدهد. هرچه از مخارج سالش اضافه آمد، به آن خمس تعلق میگیرد. حال، این اختلاف بین شیعه و سنی در مسألهی خمس از کجا پیدا شده است؟
از آیهی چهل و یکم سورهی انفال پیدا شده است. چون تفسیر این آیه میان شیعه و سنی مختلف است. از جهت اختلاف در تفسیر، اختلاف در حکم خمس پیش آمده است. ما میگوییم، مفاد آیه این است: هر درآمدی و هر غنیمتی خمس دارد: "ما غنمتم من شی ء»"، کلمه ی شیء عمومیت دارد؛ یعنی هرچیزی. «ما» ی موصوله که هم اولش آمده، عام است و به مفهوم «هرچه» است. کلمه ی شیء هم بر آن تأکید میکند. در نتیجه هرچه غنیمت محسوب شود خمس دارد. اختلاف بر سر همین کلمهی «غنیمت» است. آنها میگویند: منظور از غنیمت، غنمیت جنگی است. اگر جنگی بین کفار و مسلمین پیش آمد و چیزی عاید مسلمین شد، آن غنیمت است و خمس دارد. ما میگوییم: شما این کلمهی «جنگ» را از کجا آوردید و به آیه اضافه کردید و میگویید: "انما غنمتم من شیء فی الحرب"؛ شما عبارت "فی الحرب" را به آیه تحمبل کردید و این خود تفسیر به رأی و گناه است.
منـابـع
سیدمحمد ضیاء آبادی- تفسیر سوره انفال - از صفحه 412 تا 414 و صفحه 416 تا 417
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها