نظر استاد محمدطاهر الجبلاوی درباره سید جمال الدین اسدآبادی
فارسی 3930 نمایش |استاد محمدطاهر الجبلاوی اینسان نوشته است:
همینکه خبر ورود سیدجمال الدین به مصر پراکنده گشت جویندگان علم و طلب کنندگان حریت و آزادی به سوی او شتافتند تا از چشمه سار دانش او بهره گیرند و تا در وجود او به یک رهبر شایسته دست یابند.
سیدجمال الدین هم به کوشش برخاست. به آنان در مورد امور دینیشان بینایی داد و آن مردم را برای مطالبه حقوق آزادی و استقلاب برشوراند. گروهی از علما و نویسندگان و سخنرانان و وعاظ را گردآورد و آنانرا واداشت تا از راه نوشتن و سخنرانی و تدریس آرمان ولای مبارزه با استعمار را تحقق بخشند... خود نیز به نوشتن مقاله برای روزنامه ها دست زد و در مجامع بزرگ سخنرانیها کرد و به تدریس معارف دینی و مبانی ملی پرداخت. فریاد سید در دلها اثری عظیم کرد تا جایی که استعمارگران یقین کردند که مصلح بزرگ راههای حیله گری آنان را روشن کرده است و اطمینان جاهلانه ای را که برخی مردم نادان به انان یافته بودند برباد داده است. زمامداران آن روز مصر نیز دانستند که سیدجمال الدین افکار را متوجه نکبتها و بدبختیها کرده است، نکبتها و بدبختیهایی که به علت اسرافکاری و فساد حکومت آنان همه جا را فراگرفته بود. از این رو این زمامنداران به برخی از عالم نمایان جیره خوار دستور دادند تا در باب عقیده دینی او القاء شبهه کنند و او را به بیدینی متهم سازند. چون سیدجمال الدین از طریق فکر دینی به اصلاحات خویش اقدام کرده بود و با این سلاح بران بود که مبارزه می کرد، دشمنان او نیز خواستند خود همین سلاح را علیه او به کار برند اما نتوانستند چون نهضت سید دامن گسترده بود و افکار او انتشاری وسیع یافته بود و شاگردان او دیگر جزو مردان بزرگ بودند. این بود که دشمنان در کاربرد سلاح دینی علیه این مصلح دینی پیروز نگشتند.
سیدجمال الدین از نشر دعوت خویش دست برنداشت با اینکه همه قدرتهای انگلیسی و مصری آنروز علیه او بسیج شده بود. کار به جایی رسید که خدیو توفیق* نسبت به او خیانت و حیله رواداشت و دستور داد او را از مصر تبعید کنند. شباهنگام هنگامی که سید به خانه می رفت قوای پلیس ریخت و او را به ایستگاه راه آهن قاهره برد و با قطار به سویس روانه کرد. سید در آن حال هیچ چیز با خود نداشت نه هزینه ای نه زاد و توشه ای. قنسول ایران در آن چگونگی او را دید و خواست مبلغی به او تقدیم دارد. سید نگرفت و گفت: برای خود نگاه دارید شما به آن نیازمندترید. شیر هر جا برود شکار خیوش بیابد...
سیدجمال الدین معتقد بود که روحیه صلیبی همواره در وجود رجال غرب کمین کرده است و استعمار پیوسته می کوشد تا روح دینی و اجتماعی و اقتصادی را در سرزمینهای اسلامی ناتوان کند تا خود بتواند پیروز گردد و حکم راند. سید به خاطر همین خطر مسلمانان را به اتحاد دعوت می کرد و به فرا گرفتن راه و رسم ترقی، همان راه و رسمی که غرب به وسیله آن پیش افتاده بود. سید می خواست مسلمانان از عوامل پیروزی غرب و امکانات غربیها آگاه شوند و خود آنها را به چنگ آرند. او دایم می کوشید و مبارزه می کرد تا کشورهای اسلامی را از چنگال بهره کشان و بیگانگان رها سازد و سطح این کشورها را از نظر داخلی و خارجی بالا آورد. سید مسلمانان را می خواند تا نظریات و مسائل خرافیی را که در روزگاران ضعف به دین اسلام بسته شده بود دور بریزند. سید نگران بود از اینکه می دید وضع کشورهای اسلامی روز بروز بدتر می شود و دولتهای استعماری همواره سر راه مسلمانان و کشورهایشان کمین کرده اند. می دید که کارها همه به دست حکام عامل استعمار است و حتی یک کار به دست خود مردم نیست و اصلا کسی اعتنایی به ملت و مردم ندارد.
اختلافهای دولتهای اسلامی و احزاب سیاسی گوناگون با عناصر و مقاصد مختلف نیز سید را سخت آشفته می ساخت. از این رو می کوشید تا اینهمه را متحد کند و یکی سازد و دولتهای اسلامی را با هم پیوند دهد و در یک صف آرد تا امتی بزرگ و یگانه به وجود آید که دل استعمارگران را آب کند.
سید یاران و مریدان خویش را جمع کرد و با صراحت درباره وضع اسفبار و فساد همه گیر کشورهایشان با آنان گفت و گو کرد. گفت پدران و نیاکان ما مسلمانان که به بلندترین قله شکوه و عظمت رسیدند تنها و تنها به این علت بود که به حقیقتهای دین چنگ در زدند و چونان بنایی یکپارچه و استوار، یگانه شدند و همه پشت هم بودند. همینکه مسلمانان از راه یگانگی منحرف گشتند لقمه استعمار شدند چرا چون: ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیوا ما بانفسهم، خداوند هیچ چیز را در هیچ ملتی تغییر نمی دهد تا اینکه آن ملت آنچه در خود دارد تغییر دهد.
این فریاد در دلها اثر کرد و همه برخاستند تا آن اصول و مبادی مترقی را که مصلح بزرگ پیشنهاد می کرد به عمل آورند. انگلیس نیز خطر این فریاد را برای مقاصد استعماری خویش دریافت و برای کوبیدن آن به وسایل گوناگون دست زد. در مبارزه با سید برخی از امرا و مزدوران استعمار نیز شرکت داشتند. سلاح سید مقاله نویسی سخنرانی و «تاثیر شخصی» بود. او به هر جا پا می نهاد آنجا را مشتمل می کرد. در مناسبتهای مختلف کلمات و اشاراتی داشت نفوذگر و باز هم نفوذگر. سید رساله ای نوشت در رد طبیعی مسلکان. آن را شیخ محمد عبده به عربی ترجمه کرد. رساله با کوچکیی که دارد شامل مطالبی است که در کتابهای بزرگ نیست. نویسنده در این رساله همه تکیه اش بر برهانهای عقلی و دلیلهای بدیهی است. سید چون دید مسلکی به نام نیچریه یا طبیعی گری (مادیگری) پدید آمده است به نوشتن این رساله پرداخت تا تباهی آن مسلک را روشن سازد، و اهمیت دین را در نشرتمدن و بالا بردن سطح شخصیت انسانی نشان دهد. او در این رساله نظریه داروین که بذر بیدینی می افشاند با اینکه خود داروین بیدین نبود و نظریه دیگر غربیها را رد کرد. می دید که نیچریها که خود را بدین نام خوانده اند زیر تاثیر برخی از فلاسفه مادی غرب قرار گرفته اند اصل عالم را ماده می دانند و هر شیئی را در برابر ماده خاضع می پندارند و منکر دین و روح و آغاز آفرینشند.
سید این مسلک را با روش خود که بر دلایل روشن و براهین عقلی و نظریات مبتنی بر روح دین استوار بود رد کرد و ثابت کرد که فلاسفه مادی مسلک غرب چیز تازه ای نیاورده اند بلکه مسلکی از مسلکهای یونان قدیم را از نو مطرح کرده اند، مسلکی که سابقه دراز داشته است و در دوران اسلامی نیز شناخته بوده است و زنادقه دارای همین مسلک بوده اند. سید فلاسفه را تقسیم می کند به فلاسفه مومن و فلاسفه ملحد، فلاسفه قدیم و فلاسفه جدید و مسلکهای همه را شرح می دهد و دلایل مادیون را با منطق عقلانی و بداهت منطقی رد می کند. او اهمیت دین را نیز در ترقی امتها و ملتها و پدید آمدن تمدن انسانی شرح می دهد و اثر الحاد و بیدینی را در سقوط انسانیت یاد می کند و بخصوص مزایای دین اسلام را در بر انگیختن عقلها و خردها و تطهیر و پاکیزه ساختن جانها و روانها بر می شمارد....
*(توفیق پاشا محمد توفیق بن اسماعیل پسر ارشد و جانشین اسماعیل پاشا. از سال 1879 تا 1892 خدیو مصر بود و همو بود که نظارت مشترک فرانسه و بریتانیا را بر مالیه ملت پذیرفت. این عمل باعث شورش ملیون شد و در این نهضت عرابی پاشا برجسته ترین شخصیت بود.... (دایره المعارف فارسی).)
منـابـع
محمدرضا حکیمی- شیخ آقا بزرگ- صفحه 100-105
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها