نظرات برخی از اندیشمندان درباره سیدجمال الدین اسدآبادی
فارسی 1899 نمایش |می دانیم که سیدجمال الدین را اهل تحقیق و اطلاع مصلح عالم اسلام خوانده اند. سیدجمال الدین مسئله ای را مطرح کرد که هر روز ملتهای مسلمان بخواهند از این بدبختی و استعمارزدگی رهایی یابند جز از همان راه که سید پیشنهاد کرده بود و در راه آن همه هستی خود را داد نمی توانند رهایی یافت و آن اتحاد اسلامی است. استعمار از آغاز خوب به هدف سید و نتیجه آن پی برد. و هنگامی که سید چوب را برداشت گربه ی دزد به جای اینکه فرار کند مقاومت کرد تا چوپ را بشکند. نخست خود سید را به دهها مهلکه سیاسی و اجتماعی افکند آنگاه به دست ناصرالدین شاه در زمستانی مهیب، از آستانه حضرت عبدالعظیم به کرمانشاه تبعیدش کرد و سرانجام در مقر سلطان عثمانی سر به نیستش نمود. بعد نیز همواره کوشید تا سکوتی را که درباره سید به دست عمال خود با رعب به وجود آورده بود ادامه یابد. سپس یارانش را یک پس از دیگری از میان برد. اما چون نگریست که به گفته خود سید: انعدام صاحب نیت اسباب انعدام نیت می شود، کوشید تا آنچه را سید رشته بود پنبه کند. از این رو از جمله کارهایی که کرد کسانی را واداشت تا دهها کتاب آکنده از تهمت و دروغ علیه شیعه بنویسند و باز روابط ایندو فرقه بزرگ قرآنی را تیره سازند. روابطی که اقامت 8 ساله سیدجمال الدین در مصر و تماس ممتد او با شیخ محمد عبده و دیگر افاضل آن سرزمین و سایر سرزمینهای اسلام تا حدود زیادی به بهبود آن کمک رسانیده بود، و شاید به همین منظور شیخ محمد عبده نهج البلاغه را حتی با خطبه شقشقیه شرح و چاپ کرد و در سراسر ممالک اسلامی عرب منتشر ساخت.
کار دیگری که استعمار در برابر این دشمن کم مانند خویش کرد واداشتن گروهی بود تا او را به هر عنوانی شده با جعل و افترا بدنام کنند و مثلا در صدد برآیند تا سید حسینی فرزند علی و فاطمه و بزرگترین مدافع مرزهای قرآن و به تعبیر خودش امت محمدیه و سرآمدترین فیلسوف مسلمان در قرون اخیر را به ارمنی بودن یا نامختونی شهره سازند (زهی جلافت و بی آبرویی زهی) چرا برای اینکه قدست این مصلح بزرگ اسلامی در نظر جوانان یا بی اطلاعان لکه دار گردد و در نتیجه فکر حماسی او نیز از زنده بودن و پیرو داشتن بیفتد.
در این سده اخیر کدام فیلسوف در اسلام و ایران عظیم القدرتر از سیدجمال الدین داشته ایم. فیلسوفی که از دیدگاه ویژه فلسفی نیز می توان او را یکی از بهترین اخلاف فارابی و ابن سینا و ابوالحسن عامری و امثال اینان در فلسفه سیاسی و ابن خلدون در فلسفه اجتماعی دانست آنهم نه صرفا نظری بلکه عملی و نه صرفا متفکر بلکه فعال فیلسوفی که فلسفه اجتماعی و سیاسی او از وحی قرآنی و سنت اسلامی کاملا سیراب است، فیلسوفی که باید او را پس از ابونصر فارابی بزرگترین فیلسوف سیاسی اسلام دانست و خلاصه فیلسوفی که نوع محققان و آگاهان از مسائل تاریخ و سیاست و جوانب آن وی را به عظمت و اخلاص ستوده اند و در او جز فداکاری و خویشتن را فراموش کردن و بر سر هدف گذاشتن چیزی ندیده اند و او را با اوصاف حکیم مجدد، پیشوای مصلح، قطب دایره علوم، نادره دوران، آیتی از آیات خدا (آیات الله) نام برده اند. شیخ محمد عبده عالم بزرگ مصر او را پس از پیغامبران فرزانه ترین اولاد آدم دانسته است: فانی لوقلت ان ما آتاه الله من قوه الذهن وسعه العقل و نفو البصیره هی من اقصی ما قد لغیر الانبیاء لکنت غیر مبالغ
محمدعلی فروغی چنین گفته است: او را دریایی از علم و فضل دیدم.... عالمی مانند سید قبل آن (دیدار) و بعد از آن ندیدم.
خیرالدین زرکلی چنین معرفیش کرده است: فیلسوف الاسلام فی عصره ... واحد الرجال الافذاذ الذین قامت علی سواعدهم نهضه الشرق الحاضره.... فقصد مصر و نفخ فیها روح النهضه الاصلاحیه فی الدین و السیاسه.
ملک الشعرا بهار او را ژنی، فیلسوف بزرگ و فیلسوف شرق خوانده است. چنانکه گوید:
مردم سید مرحوم را از بزرگترین فلاسفه و از نابغ و بزرگان شمرده اند. و شک نیست که سید در مسائل سیاسی و اجتماعی دارای غریزه کامل و افکار عالی و اطلاعات رسایی بوده... ما سید را مردی بسیار عالیمقام و عالم و خدمتگزار بشر (به اعتبار امروز) می شماریم... چه عیب دارد که سید جمال الدین فیلسوف شرق....
دکتر حمید عنایت اینگونه گفته است: گسترش نهضت ضد استعماری و حس وطن دوستی در مصر قرن سیزدهم به رهبری او و مریدانش روی داد. و در قرن حاضر نیز سعد زغلول موسس حزب وفد که زمانی ابتکار مبارزات ضد استعماری مردم مصر را بر عهده داشت از شاگردان او بود. در ترکیه ظهور فکر مشروطه خواهی و ترقی خواهی خاصه در مبانی آموزش و تربیت با ذکر مکرر نام او همراه است و در ایران مورخان انقلاب مشروطیت در شناخت قدر و مقام او در بروز انقلاب همداستانند... سید انگلستان را نه تنها قدرتی استعماری بلکه دشمن صلبی مسلمانان می دانست و معتقد بود که هدف انگلستان نابودی اسلام است چنانکه یکبار نوشت که انگلستان از آن رو دشمن مسلمانان است که اینان از دین اسلام پیروی می کنند. انگلستان همیشه به نیرنگهای گوناگون می کوشد تا بخشی از سرزمینهای اسلامی را بگیرد و به قومی دیگر بدهد گویی شکست و دشمنکامی اهل دین را خوش دارد و سعادت خویش را در زبونی آنان و نابودی دار و ندارشان می جوید....
منـابـع
محمدرضا حکیمی- شیخ آقا بزرگ- صفحه 94-100
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها