بررسی داستان فتح دمشق در افسانه های سیف
فارسی 2093 نمایش |سیف در مورد فتح شهر دمشق میگوید: سرکرده پاسداران شهر دمشق را فرزندی بدنیا آمد، مردم و نگهبانان ولیمه ای ترتیب دادند و پاسداران به خوردن و نوشیدن پرداختند، و موقعیت خود را پاک از خاطر برده از حافاظت نقاط حساس که برعهده داشتند غفلت ورزیدند و بر این امر هیچیک از مسلمانان جز خالد بن ولید واقف نگشت، چه او به هوش بود، و هیچ امری از امور ساکنین شهر و پاسداران محل از وی پوشیده نبود! چون شب در آمد، خالد از مستی و بیخبری ساکنان قلعه استفاده کرد و با تنی چند از نزدیکانش طنابهائی را که قبلا بشکل نردبان ساخته و تهیه دیده بودند برداشته و روی به دیوار قلعه دشمن نهادند. پیشاپیش همه، خالد بن ولید و قعقاع بن عمرو، و مذعور بن عدی به پای دیوار قلعه رسیدند و طنابهای نردبانی شکل خود را به کنگره قلعه پرتاب کردند. از طنابها دو تای آنها به کنگره گیر کرد که قعقاع و مذعور از آن بالا رفتند. آنگاه آن دو تن، بقیه طنابها را بر کنگره محکم کردند تا سایرین نیز خود را از دیوار بالا کشیدند، و سپس با نگهبانان بی خبر و مست آنجا به زدو خورد پرداختند، و چون به سادگی آنها را از میان برداشتند، در قلعه دمشق را به روی سپاهیان اسلام گشودند...».
ابن عساکر نیز پس از اینکه تمامی این داستان را از قول سیف روایت میکند، در آخر آن اضافه میکند: و قعقاع بن عمرو به این مناسبت و فتح دمشق چنین سروده است: «در کنار دو شهر سلیمان (دمشق و تدمر) ماه ها به نبرد ایستادیم، و با رومیانی که به شمشیر خود پناه برده بودند جنگیدیم. و چون عراقی، دمشق را در پناه قدرت نیروی خود گشودیم، همه رزمندگان ایشان تسلیم گردیدند و زمانیکه آسیاب ما در شهر و خانه ایشان بگردش افتاد فرمان دادم که سرهایشان را ببرند و گلوهایشان را بدرند. و چون چنگال ما را در دمشق و تدمر در گلوی خویش فرو رفته دیدند، از بیم و وحشت، انگشت خود را بدندان گزیدند.»
ولی طبری غلباً اشعار را در تاریخ خود از آخر احادیث سیف حذف کرده است، و به همین مناسبت اشعار فوق را در روایت خویش نیاورده است. داستان فتح دمشق را طبری و ابن عساکر هر دو از سیف گرفته اند، و دیگران، چون ابن اثیر، و ابن کثیر همانها را از طبری گرفته و در کتابهای خود نقل کرده اند بخصوص ابن کثیر این خبر را چنین شروع میکند، سیف میگوید: و سپس داستان را تا به آخر آن نوشته است.
سنجش روایت سیف با روایت دیگران
بلاذری در شرح بر فتح دمشق در کتاب فتوح البلدان چنین مینویسد: خالد بن ولید با ساکنان دیری بنام دیر خالد، شرط کرد در صورتیکه نردبانی به او بدهند تا بتواند بوسیله ان از دیوار قلعه دمشق بالا رود، در خراج آنان تخفیف قائل خواهد شد، که سرانجام ابوعبیده خواسته خالد را برآورده ساخت.
بررسی سند
داستان فتح دمشق را سیف بن عمر یکجا و در یک حدیث از قول راویانی بنام ابو عثمان و خالد و عباده روایت کرده است که دانستیم ابوعثمان راوای است که سیف در خیالات خود آفریده است. اما خالد و عباده را که سیف در تاریخ طبری و ابن عساکر شانزده حدیث از آنها روایت کرده است، نتوانستیم شرح حال ایشان را در فهرست و طبقات رجال و روایان بیابیم.
منـابـع
علامه سیدمرتضی عسکری- یکصد و پنجاه صحابی ساختگی– از صفحه 174 تا 176
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها