مطالبی درباره زیاد بن حنظله تمیمی، صحابی ساختگی پیامبر(ص)
فارسی 5438 نمایش |ابو عمر، ابن عبدالبر، در «کتاب استیعاب» زیاد بن حنظله را چنین معرفی کرده است: او-زیاد بن حنظله – از اصحاب رسول خدا بوده، ولی من از او روایتی سراغ ندارم. رسول خدا او را به همراهی «قیس بن عاصم و «زبرقان بن بدر» مأموریت داده است تا آشوب مسیلمه کذاب و طلیحه، اسود» را فرو نشاند. زیاد، از عمال و کارگزاران رسول خدا، و از پیروان خاص امام علی بوده و در تمام جنگهای آن حضرت شرکت داشته است. ابن اثیر، در کتاب «اسد الغابه» خود، عین عبارات ابن عبدالبر را در ترجمه زیاد آورده و در پایان آن می نویسد: این مطالب را ابوعمر، نویسنده کتاب «استیعاب» در شرح حال «زیاد بن حنظله» ذهبی، نویسنده «کتاب تجرید» نیز شرح حال زیاد را بطور اختصار از کتاب اسدالغابه ابن اثیر نقل نموده است. ابن حجر در «الاصابه» بخشی از مطالب خود را مستقیما از کتاب سیف، و قسمتی را هم از «استیعاب» گرفته است. او در شرح حال زیاد، چنین می نویسد: «زیاد بن حنظله» تمیمی، و هم پیمان با بنی عدی که ابو عمر- نویسنده کتاب «استیعاب» - درباره اش چنین آورده است... و پس از ذکر مطالب استیعاب، خود اضافه کرده می نویسد: و سیف بن عمر در کتاب فتوح خود درباره زیاد می گوید....و داستان زیاد را بلاواسطه از کتاب فتوح سیف نقل می کند. ابن عساکر در « «کتاب تاریخ دمشق» درباره زیاد چنین می نویسد: او- زیاد – با «بنی عبد قصی» هم پیمان، و از اصحاب رسول خدا بوده است. زیاد، در جنگ یرموک و در خدمت رسول خدا شرکت جسته و بر گردانی از سواران اسلام فرماندهی داشته است. فرزندش بنام «حنظله بن زیاد» و نیز «عاص بن تمام» از او روایت کرده اند. پس از این مطالب، ابن عساکر به شرح حال زیاد از خلال روایتهای سیف با ذکر سند و مأخذ آنها، که تنها منشأ پیدایش صحابی می باشد پرداخته است. با این ترتیب سخن پیرامون زیاد بن حنظله، اشعار و حماسه هایش همه از سیف بن عمر سر چشمه می گیرد، و اینک ما نیز از نخستین قدم به تحقیق در این مورد می پردازیم.
زیاد، در زمان رسول خدا
طبری ضمن حوادث سال یازدهم از هجرت، از قول سیف چنین می نویسد: رسول خدا با اعزام گروه هائی، به دفع مدعیان پیامبری و مرتدین پرداخت. سپس طبری به معرفی اصحابی می پردازد که از جانب رسول خدا به این مهم نامبزده شده بودند، و در آن میان می گوید: و زیاد بن حنظله تمیمی از خاندان بنی عمرو را به همراهی قیس بن عاصم، و زبرقان بن بدر، ماموریت داد تا.... و به یاری یکدیگر در دفع غائله مدعیان پیامبری چون «مسیلمه، و طلیحه و اسود» اقدام کنند... به همین خبر، ابن عبدالبر نویسنده «استیعاب»، و دیگر نویسندگان که از سیف مطلب گرفته اند و نامشان گذشت، استناد کرده زیاد را از جمله کارگزاران و عمال پیغمبر خدا به حساب آورده اند. ما به کتابهائی که در سیره و روش رسول خدا نگاشته شده مانند «سیره» ابن هشام، «امتاع الاسماع» مقریزی، «عیون الاثر» ابن سیده، «جوامع السیر» ابن حزم، جلد اول «انساب الاشراف» بلاذری که اختصاص به سیره رسول خدا دارد، و جلد اول و دوم «طبقات» ابن سعد، که در آنها به شرح سیره رسول خدا پرداخته، حتی نام درازگوش، اسب، و شتر مخصوص پیغمبر را ذکر می نماید، نام آبگیرهائی را که پیامبر اسلام از آنها آب نوشیده، مسواکهای آن حضرت، و پای افزار و کفش او را با تمام جزئیاتشان توصیف می کند تا چه رسد به فرامین و اقدامات و عملیات آن حضرت، مراجعه کردیم، اما به هیچ روی در هیچیک از آنها، و دیگر کتابهائی نظیر آنها که مطلب از سیف بن عمر نگرفته اند نامی از صحابی به اسم زیاد بن حنظله تمیمی و مأموریتش از جانب رسول خدا، و کارگزاریش برای آن حضرت نیافتیم.
زیاد در دستگاه ابو بکر
طبری از قول سیف بن عمر در تاریخ خود چنین آورده است: قبایل قیس و ذبیان از جمله قبایلی بودند که مرتد شده در «ابرق ربذه» اجتماع کردند و «طلیحه» مدعی پیغمبری نیز افرادی از قبیله هوازن را به سرکردگی برادرش «حبال» به یاری ایشان فرستاد. ابوبکر برای جلوگیری از یورش آنها به مدینه دست بکار شد و افرادی را از جمله علی بن ابیطالب به پاسداری از گذرگاههای مدینه بگماشت و عده ای را هم به مقابله مرتدین فرستاد. گروه اخیر شکست خورده تا مدینه عقب نشستند. ابوبکر چون چنان دید شبانه به آراستن سپاه پرداخت و هنوز صبح چهره ننموده بود که سپاه آماده او با گروه مرتدها روبرو شد. مسلمانان مهلت نداده بر آنان تاختند و آفتاب سر نزده بود که سپاه کفر تار و مار شد و قوای اسلام به تعقیب آنها پرداخت. زیاد بن حنظله به همین مناسبت چنین سروده است: در آن روز، ابوبکر چنان به ایشان حمله برد که حیوان درنده بر شکارش! علی را بر قسمت سوارکاران بگماشت و «حبال» بر اثر حمله آنان کشته شد. جنگ را علیه آنان ساز کردیم و به خاکشان درانداختیم، آنچنان که مردان جنگی بر روی غنائم جنگی می ریزند. در آنوقت که ابوبکر مردان جنگی را به میدان آورد، مرتدها تاب مقاومت نیاوردند. از نزدیکترین تپه، بر قبیله «بنی عبس» شبیخون زدیم، و با شکستن پشت «ذبیانیان» جلوی، حمله ایشان را گرفتیم. و نیز سیف گفته است که زیاد بن حنظله در جنگ «ابرق ربذه» طی اشعارش چنین گفته است: ما در جنگ «ابرق» همان جنگی که «ذبیانیان» در آتش آن سوختند، حضور داشتیم، و به همراهی صدیق- ابوبکر- که حرف را کنار گذاشته بود، مرگ را به ایشان هدیه دادیم. یاقوت حموی بر این افسانه سیف اعتماد کرده است که به معرفی «ابرق ربذه» پرداخته و در «کتاب معجم البلدان» می نویسد: «ابرق ربذه» نام محلی است که در آنجا میان یاران ابوبکر صدیق و گروه مرتدها جنگی سخت درگرفته است. و بطوریکه در کتاب سیف آمده است آنجا محل سکونت قبایل ذبیان بوده و ابوبکر پس از ارتدادشان بر آنها حمله کرده و به سختی شکستشان داده، سرزمینشان را چراگاه ویژه اسبهای سپاهیان اسلام کرده است. و این همان جائی است که زیاد بن حنظله در اشعارش به آن اشاره کرده است که می گوید: ما در جنگ «ابرق» همان جنگی که ذبیانیان... تا آخر. حموی همین مطلب را در «کتاب المشترک» خود نیز بطور خلاصه آورده و گفته است نام ابرق ربذه طی حدیثی آمده، و زیاد بن حنظله ضمن اشعاری از آن یاد کرده است و... و به این ترتیب نام زیاد در جنگهای «رده» و از زبان سیف بن عمر در تاریخ طبری آمده، و ابن کثیر هم همین مطالب از طبری گرفته و در تاریخ خود نقل نموده است.
مقایسه ای بین روایت سیف و دیگران
اما دیگران چون بلاذری اخبار رده و جنگ با مرتدها را بگونه ای دیگر آورده اند. او – بلاذری- چنین می نویسد: ابوبکر به «ذی القصه» رفت تا از آنجا سپاهی به جنگ مرتدها گسیل دارد. در همین موقع «خارجة بن حصن و منظور بن سنان» که هر دو از قبیله فزاره بودند، به پشتگرمی جمعی از مشرکان به سپاه اسلام حمله برده جنگ سختی را آغاز نهادند، ولی سرانجام از قوای مسلمین شکست خورده فراری شدند. طلحة بن عبیدالله ایشان را تعقیب کرد و یکی از ایشان را از پای در آورد، اما بقیه کافران موفق به فرار شدند، آنگاه ابوبکر خالد بن ولید را برگزید و فرماندهی کل سپاه را در عهده او گذاشت، و «ثابت بن قیس شماس» را به سرپرستی انصار نامزد کرد، و به ایشان فرمان داد به جنگ «طلیحه اسدی» که مدعی پیغمبری شده بود و افراد قبیله به یاریش برخاسته بودند، بپردازد. «ذهبی» نیز این داستان را نزدیک به همین معنی آورده، اما در هردو کتاب (ذهبی و بلاذری) نامی از «براق» و «زیاد بن حنظله» برده نشده است. به سایر کتابهای تاریخی که به شرح نبرد ابوبکر با مرتدها پرداخته، و سخن از سیف نگرفته اند نیز مراجعه کردیم، ولی نامی از ابرق ربذه، و ارتداد قبایل قیس و ذبیان و همچنین نشانی از زیاد بن حنظله و حماسه های او ندیدیم.
نتیجه این بحث و بررسی
نتیجه ای که از این بحث و بررسی و سرکشی به کتابها و پی جوئی مطلب برای یافتن نامی از ابرق ربذه، و جنگ ارتدادی قبایل قیس و ذبیان با ابوبکر، و صحابی به نام زیاد بن حنظله ما را بدست آمد این بود که: در کتاب «استیعاب» ابن عبدالبر، نام زیاد بن حنظله در ردیف نام اصحاب رسول خدا، و از جمله عمال و کارگزاران آن حضرت برده شده، و سخن از مأموریتش از طرف آن حضرت برای نبرد با مرتدان و مدعیان پیامبری رفته است، بدون اینکه به سند آن اشاره ای شده باشد، و چون نویسندگان کتابهای «اسدالغابه و تجرید» بدون اینکه مصدر خبر خود را به دست داده باشند، مطالب خود را از کتاب «استیعاب» گرفته اند، این امر موجب میشود تا شخص محقق چنین گمان کند این داستان بجز از طریق سیف، از طریق دیگری هم روایت شده باشد! با توجه به اینکه در «معجم البلدان» یاقوت حموی در واژه «ابرق ربذه» سند خبر، کتاب «فتوح» ذکر شده، چنین بنظر می آید که در زمان حموی انتساب کتاب فتوح به شخص سیف بن عمر از شهرت و معروفیتی خاص برخوردار بوده، اما از قرائن پیدا است که به قرنها پس از حموی آن کتاب از شهرت و معروفیت خود افتاده است، و چون ترجمه «ابرق ربذه» از «معجم البلدان» حموی به دیگر کتب جفرافیائی راه یافته، امکان دارد که محققین را چنین باور افتد که مگر چنان مکانی در صدر اسلام وجود داشته است!! در صورتیکه مصدر تمام این خبرها و افسانه ها شخص سیف است نه دیگری.
دست آورد افسانه های سیف
1- زیاد بن حنظله تمیمی را علاوه بر مقام هم صحبتی با رسول خدا، عامل و کارگزار آن حضرت نیز معرفی کرده است.
2- مکانی به اسم «ابرق ر بذه» آفریده تا نامش در کتابهای جغرافیا برود.
3- حماسه های آتشین بر زبان صحابی ساختگی خود نهاده، تا زینتبخش صفحات فرهنگ و ادب شود، و بر گنجینه آثار ادبی تازی بیفزاید.
4- نبردها، و آوردگاه های خیالی خلق کرده، تا برصفحات تاریخ اسلام نقش بندد و جامعه اسلامی را به خود مشغول دارد.
منـابـع
علامه سیدمرتضی عسکری- یکصد و پنجاه صحابی ساختگی– از صفحه 117 تا 122
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها