گفتار حنا الفاخوری درباره تمدن اسلامی
فارسی 2265 نمایش |در «کتاب تاریخ فلسفه در جهان اسلامی» چنین می خوانیم: اسلام به اعمال جادوگران و فالگیران، در معالجه بیماران، خاتمه داد و با آنکه پزشکان صدر اسلام، بیشتر خارج از دین بودند، ولی اسلام از این علم تمجید کرد و گفت «العلم علمان، علم الادیان و علم الابدان»....مسلمانان به فراگرفتن علوم پزشکی پرداختند و چنان سرآمد شدند که تا قرن هفدهم معلم اروپاییان بودند. پزشکان مسلمان تنها به علم طب نمی پرداختند، بلکه به علوم دیگری چون هندسه و نجوم و کیمیا و فلسفه و موسیقی نیز اشتغال می وزریدند، از این رو برخی نظریات ریاضی و طبیعی و منطقی در این علم داخل شده است.
با آنکه کتب بقراط و جالینوس نخستین مرجع متعلمان این فن بود، ولی پزشکان مسلمان بدین قانع نشدند، و به دیگر اطباء یونانی و سریانی و ایرانی و هندی نیز مراجعه کردند، و میان عقاید آنها مقارنه ای ایجاد کردند و به آزمایشها و تجارب شخصی نیز متکی شدند و در آن فن بـــراعت یافتند، چنانکه دایرة المعارف هایی از خود برجای نهادند که بعدها به زبان لاتینی ترجمه شد. و از آن جهت که این آثار شامل اندیشه های طبی اعراب و یونانیان و هندیان و ایرانیان و نبطیان بود، در مجامع علمی اروپا تدریس می شد.
مشهورترین این دایرة المعارفها، «قانون» ابن سینا و «حاوی» رازی است، «حاوی» در نزد غربیان از قانون مشهورتر است. پزشکان مسلمان، در جراحی و شکسته بندی بیشتر بر «کتاب التعریف لمن عجز عن التریف». تصنیف ابوالقاسم خلف بن عباس اعتماد می کردند.
حکمای اسلام را در کیمیا و داروگری سهم بسزایی است. دیدیم که نخستین کتابهایی که در عهد دولت فاطمی به زبان عربی ترجمه شد، در کیمیا بود و اول کسی که به این علم اشتغال جست خالد بن یزید ملقب به حکیم آل مروان بود، ولی مشهورترین کسی که کیمیا را به طور مطلق پیشه خود قرار داد، جابر ابن حیان است. برتلو صاحب «کتاب کیمیا در قرون وسطی» جابر را در کیمیا همطراز ارسطو در منطق می داند. او از اصحاب خاص امام جعفرصادق (ع) بود. معروف است که او کاشف اسید سولفوریک (جوهر گوگرد) معروف به «زیت الزاج» و اسید نیتریک ( جوهر شوره)، و تیزاب (مخلوط جوهر شوره و جوهر نمک)، و سود سوز آور، و سلیمانی، و یود و جیوه انتیمون و غیر آن است.
مسلمانان به گیاهشناسی، چون دیگر علوم رغبت وافر نشان دادند.... و در زمینه جانورشناسی نیز تحقیقات بسیاری صورت گرفت.... مبادی نظریه تطور را که داروین آورد، در کتاب جاحظ توان یافت. دمیری ( قرن هشتم هجری) نیز کتابی در حیوان شناسی دارد به نام «حیاة الحیوان الکبری» که بیش از نهصد نوع از حیوانات را با ذکر نامها و مزایا طبایع آنها توصیف کرده است. متفکران اسلام به ریاضیات و فروع آن، چون حساب و هندسه و نجوم و موسیقی، توجه خاص داشتند.
در مباحث «خواص اعداد» نیز غور کردند و به شناخت مبحث تصاعد در حساب و قوانین جمع آنها نایل آمدند. همچنین قواعدی برای جذر گیری و جمع مربعات اعداد متوالی و مکعبات کشف کردند و برای صحت این قواعد براهینی اقامه کردند.
محمد بن موسای خوارزمی، از مردم خوارزم است. در بغداد اقامت گزید و در عهد مأمون به اوج اشتهار رسید. مأمون او را به بغداد خواسته بود تا «کتاب الوصایا فی الجبر والمقابله» را تصنیف کند. خوارزمی نخستین کسی است که واژه الجبر ( Algebre ) را بکار برده است. فرنگیان این کلمه را از او گرفته اند و تا امروز هم استعمال می کنند. خوارزمی در همه علوم، بخصوص نجوم و ریاضیات، برتری یافت چنانکه از همه علمای خویش پیش افتاد، او جبر را، مستقل از حساب، مورد توجه قرار داد، و برای آن قواعد ثابتی وضع کرد. برای حل معادلات درجه دوم جبری، از راههای هندسی ابتکاری خود استفاده کرد. خوارزمی در حساب کتابی تصنیف کرد که در نوع خود از حیث ترتیب و تبویت بیسابقه بود. این کتاب را ادلاردبایی، تحت عنوان الگوریتمی (Algoritmi = الخوارزمی) به لاتین ترجمه کرد و علم حساب تا چند قرن در اروپا بدین نام معروف بود، و از همین کلمه، لگاریتم (Logarithme ) به معنی علم نسبتهای عددی گرفته شده است.... از دلایل برتری ایشان در این علم (نجوم)، یکی واژه های نجومی عربی است که در قرون وسطی رواج داشت و امروز نیز متداول است. این واژه ها را منجمان مسلمان به قاموس نجومی اروپا افزوده اند. از قبیل Aldabaran (الدبران)، Altaref(الطرف) Caph(کف)، Arnab(ارنب) ، Vega(نسر واقع) ، (ذنب) و بسیاری دیگر.
مسلمین علم جغرافیا را از کتب بطلمیوس فراگرفتند- همچنانکه در علم نجوم نیز «کتاب مجسطی» را در آغاز انجام کار دستور العمل خود ساختند – ولی به جغرافیا سخت دلبسته شدند و در آن اشتهار یافتند و بر آن مطالب بسیاری افزودند، و خود از طریق ارصاد فلکی و سیر و سفر دست به تحقیقات تازه ای زدند. ادریسی سرچشمه های نیل را کشف کرد. و بیرونی آراء با ارزشی در جغرافیا اظهار داشت.
مسیحیان روم ابتدا متفکران یونان را از طریق مترجمان و حکمای عرب و اسلام شناختند. معروف است که حکمای اسکندریه می خواستند میان افلاطون و ارسطو و رواقیان وفق دهند، حکمای دوره اسلامی نیز چنین اندیشه ای داشتند و این فکر را به فلسفه مسیحیت در قرون وسطی داخل کردند....
نظریه فارابی درمورد عقل، در فلسفه اسلامی و فلسفه مسیحیت در قرون وسطی تأثیر عمیقی داشته است. از آنچه تاکنون آوردیم برتری مسلمین در نشر علوم و معارف آشگار گردید. اگر همه کتبی که مسلمین در زمینه های مختلف علوم نوشته اند- علومی که بدون بحث در موضوع به ذکر نام آنها اکتفا کردیم- یکجا گرد آید، نیک روشن شود که آنچه دانشمندان اسلام در راه خدمت به بشریت انجام داده اند، بر آنچه دیگران – با وجود سابقه بیشتر تاریخی و امکانات فزونتر- انجام داده اند برتری دارد، حتی یونان، ولی متأسفانه هنوز آثار علمی مسلمین – چنانکه باید – مورد توجه واقع نشده و حتی قسمت زیادی از آنها نابود گشته، و بسیاری از آنها در کتابخانه های شرق و غرب، به اصطلاح، خاک می خورد، و اگر این کتابها به زبان لاتینی ترجمه نشده بود، و پیشوایان نهضت علمی اروپا اساس و مبادی کار خود را بر آنها بنا نمی نهادند، و دیگران دنباله تحقیقات آنان را تا به امروز نمی گرفتند، این نهضت علمی جهانی تا قرنها به عقب می افتاد.
علمای غرب دانش را از اسلاف خود که شاگردان مکتب مسلمین بودند فراگرفتند، ولی شاگردان را بلند نام ساختند و استادان را از یاد بردند. اگر خاور شناسانی چون: سارتن و مایرهوف ولکلر و کاجوری و سدیو و اسمیت و نلینو وغیر ایشان نبودند، شاید نام نوابغی چون بیرونی و ابن هیثم و خوارزمی و ابن بیطار و جابربن حیان و رازی و دیگرانی از این پایه برای ما مجهول می ماند، و شنیدن این نامها، در اعماق روحمان، هیچ شور و هیجانی بوجود نمی آورد. با آنکه ملل دیگر به دانشمندان خود افتخار می کنند- و باید افتخار کنند – هرگز در سرتا سر تاریخ طولانی خود، کسانی را بوجود نیاورده اند که از اینان به تقدیر و ستایش و نشر آثار و شناساندن افتخارات سزاوارتر باشند.
منـابـع
محمدرضا حکیمی- دانش مسلمین– از صفحه 116تا 120
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها