معرفی اهل بیت(ع) با توجه به آیه تطهیر
فارسی 2203 نمایش |خداوند متعال در آیه 33 سوره مبارکه احزاب اهلبیت پیامبر (ص) را مخاطب ساخته می فرماید: «خداوند فقط می خواهد پلیدی و گناه را از شما اهلبیت دور کند و شما را کاملا پاک سازد»، «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ویطهرکم تطهیرا».
در «مقاییس اللغه» آمده است که اصل «رجس» به معنی «اختلاط» است، سپس به اشیاء آلوده رجس گفته شده به خاطر اینکه با چیز دیگری مخلوط می شود. ولی «راغب» در «مفردات» اصل رجس را به معنی «شیء ناپاک» تفسیر کرده، و برای آن چهار نوع مصداق بیان نموده است: ناپاک از نظر طبع آدمی، از نظر عقل، از نظر شرع، و از تمام جهات. بعضی برای «رجس» مصادیق یا معانی زیادی ذکر کرده اند مانند گناه و شرک و حسد و بخل، ناپاک، نجس، مخلوط، چرکین، صدای شدید خارج از حد اعتدال، شک، کفر، لعنت، بوی بد، و مانند آن. به نظر می رسد که «رجس» در آیه فوق به خاطر مطلق بودن، معنای وسیع و گسترده ای دارد، و هرگونه گناه و شرک و بخل و حسد و آلودگیهای ظاهری و باطنی و حالات و اخلاق نفرت انگیز را شامل می شود، و در واقع اهلبیت پیامبر(ص) از همه این امور به اراده پروردگار پاک بوده اند. بدون شک این آیه مسأله عصمت را در شخص پیامبر(ص) و خاندانش (در اینکه منظور از اهل بیت کیست؟ بعدا به خواست خدا سخن خواهیم گفت) روشن می کند، زیرا اراده خداوند تخلف ناپذیر است، وقتی او اراده کرده، پلیدی را از این خاندان دور کند مفهومش «تضمین عصمت» آنها است زیرا مسلما شرک و گناه در هر شکل و هر صورت، از واضحترین مصادیق رجس و پلیدی است، و نفی رجس و پلیدی به طور مطلق مسلما شامل گناهان می شود. آیا این اراده تشریعی است یا تکوینی؟ و به تعبیر دیگر: آیا خداوند فرمان داده اهلبیت گرد گناه و پلیدیها نگردند، یا اینکه پاکی را در وجود آنها ایجاد کرده است؟ مسلما منظور معنی اول نیست، زیرا اراده تشریعی (به معنی تکلیف نسبت به واجبات و ترک محرمات) منحصر به خاندان پیامبر نیست، درحالی که کلمه «انما» دلیل بر این است که موهبت مخصوص خاندان پیامبر(ص) است (دقت کنید). بنابراین «اراده» در اینجا منحصر به اراده تکوینی است ولی نه به آن معنی که موجب جبر گردد، و خاندان پیامبر (ص) مجبور به معصوم بودن باشند، زیرا انبیاء و امامان چنان هستند که در عین قدرت بر گناه به سراغ گناه نمی روند، زیرا خداوند یک سلسله آگاهیها و مبادی فطری به آنها بخشیده که آنها را دعوت به پاکی می کند، درست همانگونه که هیچ انسان عاقلی حاضر نیست لخت مادر زاد در کوچه و خیابان، به راه افتد، مسلما قدرت بر این کار را دارد، اما مبادی فطری و آگاهیها اجازه چنین عمل شرم آوری را به او نمی دهد.
اهل بیت کیانند؟
گرچه اهل البیت به صورت مطلق است اما به قرینه آیات قبل و بعد منظور از «بیت» همان خانه پیامبر می باشد و علمای اسلام و مفسران در این مسأله اتفاق نظر دارند. مسأله مهم در اینجا این است که آیا منظور از اهل بیت(ع) تنها پیغمبر اکرم و علی و فاطمه و حسن و حسین (این پنج نور مقدس) است، یا شامل همسران پیامبر(ص) و کسان نزدیک دیگر او نیز می شود؟ علمای شیعه عموما، و جمعی از علمای اهل سنت، قول اول را پذیرفته اند، بسیاری از علمای اهل تسنن به سراغ قول دوم رفته اند. برای اینکه بتوانیم در اینجا قضاوت صحیحی بکنیم که منظور از اهل بیت در آیه شریفه چه اشخاصی هستند؟ باید نظری به روایات بسیار فراوانی که در ذیل این آیه از پیغمبر اکرم(ص) از بسیاری از صحابه نقل شده است، بیفکنیم.
1- سیوطی در«المنثور» که از معروفترین کتب احادیث تفسیر قرآن اهل سنت است حدود چندین حدیث در ذیل این آیه نقل کرده است که در پانزده حدیث از آنها آمده است که آیه فوق درباره پنج تن مقدس یعنی پیامبر و علی و فاطمه و حسن و حسین(ع) نازل شده، جالب اینکه این احادیث پانزدهگانه همگی از پیامبر (ص) نقل شده و راویان آن ام سلمه، عایشه، سعد، و اصل بن اصقع، ابوسعید خدری، انس، ابوالحمراء و ابن عباس هستند (چند روایت از روایات فوق به ام سلمه همسر گرامی پیامبر (ص) منتهی می شود) در حالی که تنها چهار حدیث از میان آنها می گوید که آیات ناظر به همسران پیامبر(ص) است، و جالب اینکه هیچیک از این احادیث چهارگانه به پیغمبر (ص) منتهی نمی شود، بلکه تنها از ابن عباس و عروه و بعضی دیگر نقل شده است که خودشان چنین گواهی داده اند، و آثاری از مجهول بودن در متن این احادیث به چشم می خورد، زیرا در هر چهار حدیث آمده است که منظور از آیه همسران پیامبر(ص) است! در حالی که خطاب «کم» در جمله «لیذهب عنکم» و «یطهرکم تطهیرا.» که به صورت مذکر آمده نشان می دهد برخلاف آیات قبل که تنها درباره همسران پیامبر (ص) نازل شده، و ضمیر «هن» در آنها بکار رفته؛ مردانی نیز در این آیه مخاطب بوده اند، پس اگر حدیثی بگوید منظور تنها همسران پیامبر است، برخلاف ظاهر قرآن و قابل قبول نمی باشد.
2- در منابع مختلف اسلامی (مخصوصا منابع اهل سنت) روایات متعددی در باب حدیث کساء دیده می شود که از مجموع آنها این معنی به دست می آید که پیغمبر اکرم (ص) علی و فاطمه و حسن و حسین(ع) را فراخواند (با به خدمت او آمدند) پیامبر(ص) عبائی بر آنها افکند و طبق روایتی از جعفر طیار (پسر عموی پیامبر(ص) ) عرضه داشت «اللهم لکل نبی اهل اوان هولاء اهلی، فانزل الله تعالی: انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ویطهرکم تطهیرا». :«خداوندا! برای هر پیامبری اهلی است، و اینها اهل (بیت) من هستند، در این هنگام خداوند این آیه را نازل فرمود: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس....». در این موقع زینب (همسر پیامبر «ص») جلو آمد و عرض کرد: «الا ادخلل معکم؟ قال مکانک فانک علی خیر ان شاء الله»، «آیا من هم با شما داخل بشوم؟ فرمود: در جای خود باش، تو انشاء الله در مسیر خیر و نیکی هستی» (ولی جزء این جمعیت نخواهی بود!) این حدیث با صراحت می گوید که همسران پیامبر(ص) در آیه فوق داخل نبودند. از این مهمتر اینکه در حدیث دیگری همین معنی از عایشه نقل شده است که در پایان آن می گوید: به پیغمبر اکرم عرض کردم یا رسول الله «الست من اهلک قال (ص) انک لعلی خیر و لم یدحلنی معهم»، «ای رسول خدا من از اهل تو نیستم (که مشمول این آیه شوم؟) فرمود: تو بر خیر و نیکی هستی، ولی مرا با آنها زیر کساء وارد نکرد»! همین معنی در صحیح مسلم نقل شده، ولی قسمت ذیل آن که مربوط به تقاضای عایشه است در آن نیامده. و در حدیث دیگری همین معنی از «ام سلمه» نقل شده است، و در آخر آن آمده که ام سلمه گفت: «یا رسول الله و انا معهم؟!»، «من هم با آنها هستم؟» پیغمبر فرمود: «انک علی خیر»، «تو بر نیکی و خیر هستی (ولی از آنها نیستی)». همین معنی را در مورد «ام سلمه» با صراحت بیشتری «حاکم» در «مستدرک الصحیحین» نقل کرده است: «انک علی خیر و هولاء اهل بیتی»، « تو بر خیر هستی ولی اینها اهل بیت منند». حدیث ام سلمه در بسیاری از کتب معروف نقل شده، از جمله در «صحیح ترمذی» آمده است که وقتی پیامبر(ص) علی(ع) و فاطمه و حسن و حسین را در کساء پوشانیده عرضه داشت: «اللهم! هولاء اهل بیتی فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا»، «خداوندا! اینها اهل بیت منند، پلیدی را از آنها دور کن و آنها را پاکیزه بدار». ام سلمه گفت: «و انا معهم یا نبی الله؟!»، «آیا من هم با آنها هستم ای پیامبر!» پیامبر (ص) فرمود: «انت علی مکانک وانت علی خیر»، «تو در جای خود باش، و تو بر خیر و نیکی هستی» (هرچند در زمره اهلبیت در آیه نباشی). این تعبیرات همگی به خوبی نشان می دهد که نه «ام سلمه» و نه «عایشه» و نه هیچیک از همسران پیامبر (ص) مشمول این آیه نبوده اند، و عجب این است که جمعی از مفسران اهل سنت تمام این احادیث معروف و معتبر را ندیده گرفته، و اصرار دارند که این آیه شامل همسران پیامبر (ص) نیز می باشد. و عجب از فخر رازی است که با آن همه شرح و تفصیل و نکات و دقایقی که معمولا در آیات بیان می کند از این آیه که دامنه سخن از هر نظر در آن گسترده است چنان با سرعت می گذرد که مایه حیرت است، تنها به دو سه خط تفسیر تحت الفظی قناعت کرده و می گذرد! چرا یک دانشمند اینگونه گرفتار تعصب شود، و با آن استعداد فوق العاده و احاطه علمی درهای حقیقت را به روی خود ببندد؟!
3- نکته دیگر اینکه: در احادیث فراوانی که بعضی از آنها در بالا اشاره شد آمده است که پیامبر (ص) بعد از نزول این آیه مدت چهل روز، یا شش ماه، یا هشت ماه، یا بیشتر، هنگام نماز صبح یا تمام نمازها یا هنگامی که از کنار خانه فاطمه زهرا (ع) می گذشت صدا می زد: «الصلاه یا اهل البیت! انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ویطهرکم تطهیرا»، «بشتابید به سوی نماز ای اهلبیت! خدا می خواهد رجس و پلیدی را از شما اهلبیت دور کند، و شما را پاک و پاکیزه سازد»، و در بعضی دارد که می فرمود: «السلام علیکم و رحمة الله و برکاتة اهل البیت انما یرید الله».
اختلافی که در این روایات از نظر مدت دیده می شود، هیچ مشکلی ایجاد نمی کند زیرا ممکن است «انس» مدت شش ماه ناظر این صحنه بوده، و ابوسعید مدت هشت ماه، و دیگری کمتر یا بیشتر، در واقع هرکدام مدتی را که خودشان شاهد و ناظر آن بوده اند بیان کرده اند بی آنکه بیش از آن را نفی کنند. ولی به هرحال این روایت دلیل بسیار روشنی است بر اینکه پیامبر (ص) می خواسته است این نکته را به همه مسلمانان مکرر گوشزد کند که اهلبیت من در این آیه تنها این خانواده اند، نه غیر آنها. و اگر تنها بر این چند نفر از خاندانش عبا می افکند و آنها را به این وسیله مشخص و معین می کند، و دیگران حتی همسرانش را از ورود زیر عباء باز می دارد کساء را. ما نمی دانیم اگر کسی بخواهد دقیقا افرادی را از میان جمعی جدا سازد و مخاطب کلام خود نماید باید چه راهی را پیش گیرد که بهانه جویان برای آن بهانه ای نتراشند؟ آیا انداختن عبا روی آن چند نفر و یا گذشتن از کنار خانه آنها چندین ماه متوالی و پی درپی آنها را مخاطب ساختن برای این کارکافی نیست؟! آیا با این حال تعجب نیست از کسانی که این حقایق را نادیده گرفته، و اصرار دارند این فضیلت مهم را که محدود به پنج تن بوده، توسعه دهد و دیگران را نیز وارد آن سازند؟ قابل توجه اینکه حاکم حکانی که از علمای معروف اهل تسنن است بیش از صد و سی حدیث! در این زمینه نقل کرده و «سید علوی ابن ظاهر الحضرمی» در کتاب القول الفصل می گوید: «حدیث آیه تطهیر از احادیث مشهور متواتره است که امت اسلامی آن را پذیرفته اند..... و هفده نفر از بزرگان حفظ حدیث اعتراف به صحت آن نموده اند». آخرین سخن در مورد این آیه در «کتاب فضائل الخمسه من الصحاح السته» نیز روایات زیادی در این زمینه از صحیح مسلم، صحیح ترمذی، تفسیر طبری، مستدرک الصحیحین و مسند الامام احمد و خصائص نسائی و تاریخ بغداد و مسند ابی داود و اسد الغابه و کتب دیگر نقل شده است که برای اطلاع بیشتر و عقیقتر و قضاوت بهتر می توانید به آنها مراجعه فرمائید.
منـابـع
سیدمحمد ضیاء آبادی - تفسیر سوره ابراهیم (ع) – از صفحه 88 تا 96
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها