خطای حضرت داوود (ع) و رابطه آن با مسأله عصمت انبیاء از گناه در کلام قرآن
فارسی 2570 نمایش |تعبیرات مختلفی در آیات قرآن مجید است که گاهی گمان می شود این تعبیرات دلیل بر این است که گاهی گناه و خطا از پیامبران صادر شده است. یکی از مهمترین آیاتی که در این زمینه مطرح شده است، آیات مربوط به حضرت داوود (ع) می باشد. در واقع در مورد داود، پیامبر بزرگ خدا، آیه ای در قرآن دیده می شود که نشان می دهد او برای کاری که از وی سر زده بود استغفار کرد، و خداوند او را بخشید. در سوره ص آیه 24 و 25 می خوانیم: «و ظن داود انما فتناه فاستغفر ربه و خر راکعا و اناب- فغفرناله ذلک و ان له عندنا لزلفی وحسن ماب (ص 24 و 25). «داود دانست که ما او را (با این ماجرا) آزمودیم، لذا از پروردگارش آمرزش طلبید و به سجده افتاد، و توبه کرد- ما این عمل را بر او بخشیدیم، و او نزد ما دارای مقام والا و آینده نیک است». آیا استغفار داود و عفو الهی دلیل بر این نمی شود که گناهی از او سر زده؟ و آیا این با مقام عصمت او سازگار است؟ برای یافتن پاسخ این سوال باید به سراغ قرآن برویم، و قبل از هرچیز ببینیم این آزمون و مغفرت مربوط به چه کاری بوده است. آیات قبل از آن نشان می دهد که دو نفر شاکی از محراب داود بالا رفتند و بر او وارد شدند، و چون این کار بدون اجازه قبلی بود او وحشت کرد، ولی آنها گفتند: نترس ما شکایتی نزد تو آوردیم. یکی از ما بر دیگری تعدی کرده، نود و نه میش داشته، در حالی که دیگری تنها یک میش داشته، صاحب نود و نه میش اصرار کرده که برادرش آن یکی را هم به او واگذارکند (شاید به این بهانه که من بهتر توانائی بر حفظ آن دارم). داود بدون آنکه سوال و تحقیق بیشتری کند، خطاب به صاحب یک میش کرد و گفت برادرت بر تو ستم کرده! و بسیارند دوستانی که به یکدیگر ستم می کنند، مگر مومنان صالح العمل، و آنها کمند! تمام داستان مزبور در آیات قرآن همین است و بس، و شاخ و برگ دیگری ندارد. برای این آیات چند تفسیر قابل قبول گفته شده، و پاره ای از روایات مجعوله نیز در بعضی از کتب با اقتباس از تورات پیرامون آن آمده که مسأله را در نظر بعضی مشوش ساخته است. آنچه در اینجا با محتوای آیات فوق هماهنگ است که گفته شود تنها کاری که از حضرت داود سر زد یک ترک اولی بود و آن عجله در قضاوت بود، ولی نه عجله ای که بر خلاف «واجبات» موازین قضا باشد، زیرا برای قاضی «مستحب» است حداکثر دقت را به خرج دهد، اگر حداکثر را رها کند و به حد متوسط و حداقل لازم قناعت کند ترک اولی کرده، داود نیز زود قضاوت به ظلم برادر ثروتمند در مورد برادر فقیر نمود، و شاید علت آن وحشت داود از طرز ورود آنها در جائی که خلوتگاه او محسوب می شده بوده است، بعلاوه چنین احجافی از سوی برادری درباره برادرش رقت انگیز است. درست است که داود تنها به ادعای یک طرف دعوا گوش فرا داد، ولی با توجه به اینکه طرف دوم سکوت کرد و هیچگونه اعتراضی ننمود دلیل بر اعتراف او بود، ولی با این حال آدب مجلس قضا ایجاب می کند که قاضی از طرف مقابل توضیح بیشتری بخواهد، و داود این کار را نکرد. داود از این ترک اولی به پیشگاه خدا استغفار کرد، و خدا نیز توبه او را پذیرفت. بهترین دلیل برای اینکه از داود در اینجا گناهی سر نزد جمله ای است که در ذیل همین آیات آمده که می گوید: «و ان له عندنا لزلفی وحسن ماب»، «او نزد ما تقدم والائی دارد و آینده ای نیک». و نیز در آیات قبل توصیفات زیادی از داود کرده، و چنان عظمتی در پیشگاه خدا برای او قائل شده است که سرگذشت او را به عنوان سرمشقی برای پیامبر اسلام(ص) بیان کرده، و این معنی هرگز با عصیان و گناه سازگار نیست. وقتی قرآن با صراحت در ذیل این آیات می گوید: «ما به داود گفتیم ای داود تو را خلیفه و نماینده خود در زمین قرار دادیم» به خوبی روشن می شود که خلیفه الهی سراغ گناه نمی رود، و اینکه او را از پیروی هوای نفس نهی می کند به عنوان یک دستور است نه دلیل بر ارتکاب گناه. واز اینجا روشن می شود که آن داستان زشت و فوق العاده زننده تورات که این مسأله را به ماجرای عشق بیقرار داود به همسریکی از افسران لشکر خود مربوط می سازد که سرانجام آن افسر را به کشتن داد و همسرش را گرفت تا چه اندازه بی پایه است. تورات در اینجا پاره ای از تعبیرات دارد که عفت قلم و حفظ احترام انبیاء اجازه نقل آن را نمی دهد وگرنه معلوم می شد چقدر این داستان رسواست. این داستانهای مجعول و این تعبیرات بسیار زننده خود بهترین دلیل برای تحریف تورات کنونی است. البته برای کسانی که تاریخچه تورات را در طی هزاران سال مورد بررسی قرار داده اند چنان تحریفی جای تعجب نیست، تعجب از بعضی از مفسران اسلامی است که چگونه آن خرافات زشت و ننگین را در کتابهای خود آورده اند، در حالیکه در روایتی از امیرمومنان علی (ع) می خوانیم که هرکس اینگونه داستانها را به این پیامبر بزرگ نسبت دهد من دوبار حد بر او جاری می کنم (یک حد به خاطر اینکه نسبتی به فرد با ایمانی داده است، و حد دیگر به خاطر اهانتی که نسبت به مقام نبوت کرده است. «لا اوتی برجل یرعم ان داود تزوج امراه اوریا الاجلدته حدین حدللنبوه و حدا للاسلام». بعضی گفته اند ممکن است این ماجرا اشاره به این باشد که وقتی خبر کشته شدن اوریا در جبهه به داود رسید، آن مقدار که برای دیگران متأسف می شد متأسف نشد، چرا که می خواست با همسرش بعد از وفات او ازدواج کند بی آنکه قبلا کاری در این زمینه از او سر زده باشد. ولی همانگونه که مرحوم سید مرتضی نیز اشاره کرده اینگونه کارها گرچه معصیت محسوب نمی شود ولی نفرت انگیز است و می دانیم پیامبران و امامان نباید کاری کنند که مایه نفرت مردم باشد. این احتمال را نیز بعضی از مفسران گفته اند که در آن زمان معمول بود زنان بیوه هرگز ازدواج نمی کردند، داود برای شکستن این سنت غلط همسر اوریا را پس از مرگ شوهرش گرفت. ولی این تفسیر نیز با ظاهر آیات که نشان می دهد از داود اولائی سر زده بود مناسب نیست، چرا که شکستن سنتهای غلط نه تنها ترک اولی نیست بلکه کار لازمی است مگر اینکه گفته شود این کار سبب شد که روح اوریا آزار ببیند چنانکه در حدیثی نقل شده است، ولی مناسبتر از همه همان تفسیر اول است.
منـابـع
سیدمحمد ضیاء آبادی - تفسیر سوره ابراهیم (ع) – صفحه 103 و صفحه 132 تا 135
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها