انواع عقوبت و عذابهای روحی دوزخیان با توجه به آیات قرآن
فارسی 1404 نمایش |عقوبت ها و عذاب های اهل جهنم به مفاد آیات کریمه ی قرآن و روایات مأثوره ی از اهل بیت عصمت علیهم السلام بعضی «جسمانی» و بعض دیگر «روحانی» است.
عذاب های روحی
این قسم از عذاب که برای انسان بسی دشوارتر از عذاب جسمانی است انواع مختلف دارد و ما به قسمتی از آن آشاره می کنیم:
1- تحسر( حسرت خوردن از اتلاف عمر خود)
یعنی هجوم حالات اندوه و ندامت و حسرت که می بینند عمر گرانمایه و نیروهای عظیم و عزیز از دستشان رفته و محرومیت بی پایان و خسران غیرقابل جبران نصیبشان شده است که خداوند متعال می فرماید: «و یوم یعض الظالم علی یدیه یقول یا لیتنی اتخذتص مع الرسول سبیلا* یا لیتی لیتنی لم اتخذ فلانا خلیلا» (فرقان/28-27)، «روزی که ستمگر] از روی ندامت[ دست های خود را به دندان بگزد، گوید: ای کاش به همراه پیامبر، راه حق پیش می گرفتم، وای بر من، کاش فلان ]آدم گمراه کن[ را به دوستی بر نمی گزیدم».
«ان تقول یا حسرتی علی ما فرطت فی جنب الله وان کنت لمن الساخرین» (زمر/56)، «]هشیار که مبادا، این چنین وضعی پیش آید در روز قیامت[ که کسی از شما بگوید: ای افسوس و ندامت بر آنچه که در جانب حق از دست دادم و تقصیر در امر بندگی خدا نمودم، به راستی که من ] از شدت جهل و سفاهت[ در زمره ی مسخره کاران بودم] با سعادت خود بازی کرده و حق را به استهزاء و تمسخر گرفتم[».
«وجیء یومئذ بجهنم یومئذ یتذکر الانسان وانی له الذکری* یقول یا لیتنی قدمت لحیاتی»(فجر/24-23)، «آن روز، جهنم آورده شود ] بر دوزخیان مکشوف و هویدا گردد[، آن روز، انسان پند پذیرد ]و به حقیت آنچه که در دنیا از زبان پیامبران خدا راجع به قیامت شنیده بود توجه یابد و اعتراف نماید، ولی[ کجاست برای او پند پذیری؟ ]یعنی دیگر تذکر در آنجا چه نفعی به حال او خواهد داشت که مدت جبران و تدارک گذشته و دنیا که جای توبه و اصلاح عمل بوده سپری گشته است [ می گوید: ای کاش برای زندگی ام ]که اکنون تحقق یافته و حیات جاودانه ام آغاز گردیده است، اعمال صالحه ای[ پیش فرستاده بودم».
2- احساس حقارت و ذلت
اهل جهنم در برابر مأمورین و موکلین دوزخ، مقارن با شکنجه و تعذیب، انواع سخنان توهین آمیز از زبان آنان می شنوند و به طرق گوناگون، مورد تحقیر و سرزنش واقع می شوند، چنانکه می فرماید: «و نادوا یا مالک لیقض علینا ربک قال انکم ماکثون» (زخرف/77)، «]جهنمیان[ ندا می کنند ای مالک ]نگهبان آتش[! بخواه از خدایت تا بر ما حکم کند] به مرگ، یا تخلص از عذاب[ می گوید: شما ماندنی هستید». از ابن عباس منقول است: مالک دوزخ، بعد از هزار سال که آنان ندا و التماس می کنند، جواب می دهد: «انکم ماکثون»، «خذوه فاعتلوه الی سواء الجحیم* ثم صبوا فوق راسه من عذاب الحمیم * ذق انک انت العزیز الکریم» (دخان/49-47)، «بگیرید و او را در میان جهنمش بکشید، آنگاه از عذاب آب جوشان بر سرش ریزید] و به او بگویید[ بچش ] این عذاب را[ که تو همان نیرومند کریم] بزرگ شخصیت عالی مقام قوم خود[ هستی». و روشن است که اینگونه خطاب، از باب تحقیر و استحفاق به آن متکبر نادان است که در دنیا به خود می بالید و شأن خود را اعز و اکرم از این می دید که اذعان به حق نموده و تسلیم انبیا علیهم السلام گردد و لذا معنای این سخن در واقع چنین است: «ذق انک انت الذلیل المهین»، «قالوا ربنا غلبت علینا شقوتنا وکنا قوما ضالین* ربنا اخرجنا منها فان عدنا فإنا ظالمون* قال اخسئوا فیها ولا تکلمون» (مومنون/108-106)، «]دوزخیان[ گویند: پروردگارا! بدبختی ]ناشی از گناهان و خبث سریرت[ بر ما غالب آمد و ما قومی گمراه بوده ایم ]حال[ ای خدای ما، ما را از آتش بیرون آر، اگر ]بعد از این، به کفر و گناه[ بازگشتیم آنگاه ما ستمگرانیم ]و به اذعان خود در خور عذابیم[. ]خدا[ گوید: دور باشید و ساکت و ]دیگر[ با من سخن مگویید». کلمه «اخسأ» برای راندن سگ و دور ساختن آن به کار می رود و لذا وقتی در مورد انسان استعمال شد، دلیل بر وجود یک نوع ذلت و منفوریتی است در وی که مستحق «طرد» و «زجر» بوده و به هیچ وجه اهلیت اعتنا و توجه و شایستگی ابقاء در حضور را ندارد و همچنین جمله «لاتکلمون» در جایی گفته می شود که «مخاطب» به منتهی درجه ی پستی و خواری افتاده است و شدیدا مبغوض «متکلم بوده و اصلا قابلیت برای سخن گفتن و طرح سوال و جواب به هیچ وجه در او باقی نمانده است و لذا نقل شده است که این، آخرین کلام اهل آتش می باشد و بعد از آن نعره ای همچون نعره ی الاغ از خود سر می دهند. «نستجیر بالله من ذلک الخزی و الفضیحه».
3- سرزنش و استهزاء از بهشتیان
سرزنش و استهزایی که از رفتار و گفتار بهشتیان می بینند و می شنوند، این هم عذاب روحی دیگری است که به دوزخیان می رسد. آری، آن قوم تبهکار و ذلت مآبی که در دنیا به طرق گوناگون در مقام استهزاء تمسخر اهل ایمان برمیآمدند و با سخنان نیشدار خود زجر شدید روحی به آنان می دادند و به فرموده ی قرآن کریم: «ان الذین اجرما کانوا من الذین آمنوا یضحکون* واذا مروا بهم یتغامزون * واذا نقلبوا الی اهلهم انقلبوا فکهین* و اذا راوهم قالوا ان هولاء لضالون» (مطففین/ 32-29)، «مجرمان ]و گنه پیشگان در دنیا به اهل ایمان می خندیدند ]آنان را به مسخره و استهزاء می گرفتند[ و هرگاه مرورشان بر آنها می افتاد ]از روی طعن و تمسخر[ به یکدیگر چشمک می زدند و هنگام بازگشت به سوی خانواده ]و یا هم کیشانشان[ با خوشحالی ]از کردار زشت خود[ بازمی گشتند ]ممکن است معنی چنین باشد که فکاهت و خوشمزه گویی از آنان در محافل انس شان بازگو کردن اعمال مسخره آمیزشان با اهل ایمان بود[ و هر وقت آنها را می دیدند می گفتند: به طور قطع، اینان گمراهان و به خطا افتادگانند». آری این هوچی گران مسخره، باید در روز جزاء علاوه بر کیفر سایر اعمال و جرائشان، به تناسب این سنخ از افعال زشتشان که به سبب آن، دل ها را محترق می ساخته اند، معذب به عذاب روحی فوق العاده شدیدی گردند تا قانون «عدل» خدا به تمام معنای کلمه اش جاری شود وهرگونه رذیلت و هرنوع گناهی به کیفر مناسب خود منتهی گردد و لذا می فرماید: «فالیوم الذین امنوا من الکفار یضحکون* علی الارائک ینظرون* هل ثوب الکفار ما کانوا یفعلون» (مطففین/36-34)، «پس امروز ]روز رستاخیز[ اهل ایمان به کافران می خندند] از غرفه های بهشت در حالی که[ بالای تخت] تکیه داده و آرمیده اند[ می نگرند که آیا کافران به سزای آنچه که ]در دنیا[ مرتکب می شدند، رسیده اند». استهزاگران دنیا را می بینند که در درکات جهنم به چه بدبختی ها و عقوبت های گوناگون مبتلا شده اند، بعضی در نیش های افعی ها و چنگال درندگان جهنم معذبند، برخی در زیر تازیانه های آتشین مأمورین عذاب نعره می زنند، جمعی در «حمیم» و قومی در «غسلین» و گروهی در «غساق» و جمعیت های دیگر به انواع دیگر از عذاب مبتلایند. در این حال، اهل ایمان که با ناز و «نضارت» خاصی تکیه بر تخت های بهشتی داده اند و متنعم به انواع نعم و عطیات الهی می باشند، در مقام توبیخ و تمسخر آن دورشدگان از جوار رحمت برمی آیند و آن مطرودان از باب کرم و عنایت ربانی را که به امر خدا محکوم به تحمل عذاب روحی از جانب «مومنان» شده اند تا جبران شکنجه های روحی دنیایی آنان گردد، مخاطب قرار داده و می گویند: ای فلان و ای فلان (به اسم، آنها را می خوانند) چه شده است شما را که در مواقف ذلت درنگ کرده اید، بشتابید و به سوی ما بیایید، این درهای بهشت است که به روی شما باز است، چرا نمی جنبید، اینک بنگرید و ابواب «جنان» را مفتوح و آماده ببینید! آن سیه روزان بینوا نیز از این سخن تطمیع می شوند و سر بالا نموده و درهای بهشت را گشوده می بینند، با شوق تمام از جا پریده و افتان و خیزان در میان دریای آتش سوزان به سوی ابواب جنان می دوند، در حالتی که مأمورین عذاب با عمودهای آتشین و تازیانه های دردآور و سوزانگیز بر سر و پیکرشان می کوبند تا بدان تقطه ای که پنداشته اند درهای بهشت است می رسند، اما ناگهان با درهای بسته مواجه گشته و شرمنده و با کمال خجلت و انفعال از این درماندگی، بار دیگر زیر ضربات کوبنده و آتشین نگهبانان جهنم به جایگاه اول خود باز می گردند. در این موقع است که بهشتیان خرم دل و شادان، به این چنین رسوایی ذلت بار آن نگون بختان وامانده و حیران می خندند و سزای خنده و استهزای دنیای آنان را در روز جزا، به آنان می دهند. این است گفتار خدا در قرآن که می فرماید: «فالیوم الذین امنوا من الکفار یضحکون».
4-مطرودیت از مقام قرب
ساقط گشتن از چشم و لطف حضرت معبود و دور گشتن از مقام قرب، حقا نزد ارباب «معرفت» و اهل «محبت»، طرد از «حضور» و «دورباش» از محبوب، اعظم عقوبات جانسوز و شدیدترین عذاب های روحی انسان که بالعیان مشاهده می نماید، تخلف از فرامین خدا و ارتکاب گناهان، چه آلودگی ننگینی در روح وی پدید آورده و او را مستحق محرومیت از لذت «دیدار» و «لقاء » خدا کرده است و اهلیت اینکه حضرت معبود جل جلاله از روی عنایت و رحمت، نظری به او افکند و از راه کرم با وی سخنی گوید، در او باقی نگذاشته است، چنانکه می فرماید: «کلا انهم عن ربهم یومئذ لمحجوبون* ثم انهم لصالوا الجحیم» (مطففین /16-15)، «باز ایستند و چنین نکنند که محققا در آن روز، آنان از پروردگارشان در حجابند و سپس آنان به آتش سوزان داخل شوند و با آن ملازمند»، و نیز می فرماید: «اولئک لاخلاق لهم فی الاخره و لا یکلمهم الله ولا ینظر الیهم یوم القیامه» (آل عمران /77)، «آنان، نصیبی ] از رحمت و مکرمت[ در آخرت ندارند و خدا با ایشان سخن نمی گوید در روز قیامت، و نظر] لطف و کرم[ به آنان نمی نماید». آه از آن دم که محبوب جمیل از انسان رو برگرداند، نه گوشه ی چشمی به سوی او افکنده و نه با وی سخن گوید، بلکه واویلتاه و یا حسرتاه که ندا به گوشش رسید: «الیوم ننساکم کما نسیتم لقاء یومکم هذا» (جاثیه/34)، «امروز ]که روز دیدار و لقاء است[ ما، شما را فراموش می کنیم ]مورد بی مهری خود قرارتان می دهیم[ آنچنان که شما ] در دنیا[ برخورد با چنین روزی را فراموش کردید ]و اعتنایی به شأن آن ننمودید[». «انا نسیناکم و ذوقوا عذاب الخلد بما کنتم تعملون»(سجده/14)، «حقیقت آنکه ما، فراموشتان کردیم ]لطف خود از شما بریدیم[ و ]اینک[ بچشید عذاب دائم را به به سبب آنچه که در دنیا مرتکب می شدید». «فذوقوا فلن نزیدکم الا عذابا» (نبا/30)، «اینک بچشید ]عذاب را [ که جز عذاب، هرگز چیزی بر شما نخواهیم افزود». این آیه، با نفی موبد ( کلمه ی لن) برای همیشه و تا ابد، در رحمت را به روی دوزخیان (البته آنها که محکوم به خلود در آتشند) بسته و آنان را به عذاب مجدد و نو به نو، وعید فرموده است و لذا به گفته ی بعض مفسرین نقل از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم شده است: «این آیه سخت ترین آیاتی است در قرآن که وعده ی عذاب بر اهل آتش داده است». حضرت باقر علیه السلام در وصف مخلدین در آتش می فرماید که: بسته می شود بر روی ایشان ابواب جهنم به قسمی که داخل نشود بر ایشان ابدا روح و راحتی و شنیده نمی شود از ایشان کلامی مگر شیهه ی بغال ( شیهه ی استران) و نهقه ای مانند نهقه ی حمار (عرعر خران) و صدایی مانند صدای کلاب (عوعو سگان) و خارج نشود از ایشان هموم و غموم ابدا و نباشد از برای ایشان از ملائکه شفیعی و نه از اهل جنت، صدیقی «وینساهم الرب سبحانه و تعالی» (رب کریم فراموششان نماید) و «نسیا منسیا» نخواهند بود در نزد پروردگار، یعنی ابدا رحمتی از جانب خدای تعالی برای ایشان نباشد.
«پناه به تو می آوریم] ای خدا[ از عظیم ترین حسرت و بزرگترین مصیبت و بدترین بدبختی و از بدی عاقبت و نومیدی از ثواب و نزول عقاب، به جاه محمد و آلش ]صلوات الله علیهم اجمعین[ ما را چنین عذاب الیم مبتلا مگردان. آمبن یا رب العالمین».
منـابـع
سیدمحمد ضیاء آبادی – تفسیر سوره قیامت – صفحه 572 و صفحه 577 تا 583
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها