تفسیرآیه 18 از سوره هود در بیان مفهوم افترار به خداوند

فارسی 1430 نمایش |

خداوند متعال در آیه 18سوره مبارکه هود می فرماید: «و من أظلم ممن افتری علی الله کذبا اولئک یعرضون علی ربهم و یقول الا شهد هولاء الذین کذوا علی ربهم لا لعنه الله علی الظلمین».

معنای افترا به خدا

آیه می فرماید: «چه کسی ظالمتر و ستمکارتر از کسی است که به خدا افتر ببندد و دروغی را به خدا نسبت بدهد؟» این جمله قریب به هشت بار در قرآن تکرار شده و نشان دهنده ی این است. که افترا به خدا بزرگترین ظلم هاست و احتمالا می توان آن را دو گونه معنا کرد: معنای اول اینکه مشرکان می گفتند: خدا از بت ها برای خویش اتخاذ شریک کرده و آنها را معبود آدمیان و شفیع در پیشگاه خود قرار داده است و همچنین می گفتند: ملائکه دختران خدا و مسیح و عزیر علیهما السلام پسران خدا هستند! معنای دوم اینکه می گفتند: این قرآن از جانب خدا هست اما کتاب هدایت بشر به سعادت مطلوبش نیست و نمی تواند دستوراتش انسان را به کمال مطلوب برساند و بلکه او را از مسیر کمال بازداشته و به بیراهه می افکند، در این صورت تمام عالم را از مسییر حق به مسیر باطل می افکند زیرا عالم، مقدمه ی وجود انسان است. چنانکه فرموده است: «و سخر لکم ما فی السماوات و ما فی الارض جمیعا منه» (جاثیه/13آنچه را که در آسمان ها و زمین است مسخر شما ]در راه خدمتگزاری شما[ قرار داده است. وقتی عالم انسان از مسیر حق منحرف شد، تمام عالم از مسیر حق منحرف شده رو به باطل خواهد گذاشت و در نتیجه خدا (العیاذبالله) هم نسبت به انسان، ستمکار خواهد بود و هم نسبت به عالم، و حال آن که نسبت به انسان فرموده است: «أن الله لیس لظلام للعبید» (آل عمران/182)، «حقیقت آنکه خدا نسبت به بندگان، ستمکار نمی باشد». درباره ی عالم نیز فرموده است: «و ما خلقنا السماوات والارض وما ما بینهما الا بالحق» (حجر/85«ما آسمان ها و زمین و آنچه را که ما بین آنهاست؛ جز به حق نیافریده ایم...»! و باطل از هیچ جهت در نظام خلقت عالم راه ندارد و اساسا اقدام به عمل باطل از کسی سر می زند که یا جاهل است و راه حق را نمی داند یا عاجز است و قادر برای ایجاد حق نمی باشد و یا بخیل است و نمی خواهد هیچ ذیحقی را به حقش برساند و بدیهی است که خداوند سبحان منزه از جهل و منزه از بخل است!

«أن الله بکل شیء علیم» (بقره/231)

«و هو علی کل شیء  قدیر»(مائده/120)

پس گفتن اینکه خدا کتاب هادی بشر به کمال مطلوب نازل نکرده است، افترا به خدا و بزرگترین ظلم است!

افترا به خدا در عصر کنونی

البته باید توجه داشت که این معنا از «افتراء» منحصر به کافران و ملحدان عصر جاهلی نیست بلکه در همین عصر علم و دانش و فرهنگ و تمدن که ما در آن زندگی می کنیم نیز روشنفکر مآبانی پیدا می شوند که غرور علم و آگاهی از یک سلسله اصطلاحات علمی و فنی دامنگیرشان شده است و احیانا به زبان و قلم می ورزند که قرآن و وحی خدا، در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم نازل شده که علم مرحله ی ابتدایی خود را طی می کرده و اندکی از معلومات از جهان هستی در دسترس فکری مردم آن زمان بوده است! طبعا پیامبر نیز با ذهنیت برگرفته از معلومات زمان خود، وحی خدا و قرآن را برای مردم بیان می کرده و احکام و دستوراتی صادر می نموده است! اکنون که علم پیشرفت عظیم کرده و معلومات بشری عمق و وسعت فوق العاده ای یافته است، طبیعی است که ذهنیات برگرفته از معلومات زمان نیز تکامل پیدا کرده و قهرا- به اصطلاح خودشان- قرائت مردم امروز از وحی و قرآن، دگرگونی یافته است و نمی تواند با احکام صادر شده ای در پانزده قرن قبل توافق داشته باشد. این همان افترا به خداست که می گویند: خدا کتابی که تأمین کننده ی سعادت همه جانبه ی بشر تا روز قیامت باشد نازل نکرده و پیامبری که بیان کننده ی تمام احکام لازم در هر عصر و زمان باشد نفرستاده است و لازمه ی این حرف این است که خدا (العیاذبالله) یا جاهل به این کار بوده و یا عاجز از آن بوده و یا بخیل! (سبحانه و تعالی عما یقولون علوا کبیرا» (اسراء/43) بلکه: «ما کان حدیثا یفتری ولکن تصدیق الذی بین یدیه وتفصیل کل شیء» (یوسف/111)، «این قرآن سخنی ساختگی بی اساس نیست بلکه یک وحی بزرگ آسمانی است ]که کتاب های آسمانی پیشین را نیز تصدیق و گواهی می کند[ و همه ی آنچه] انسان در هر زمان به آن نیاز دارد و در تکامل حیاتی او دخیل است[ در این کتاب آمده است..» رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم هم فرموده است: «احکام حلال و حرام من ]که از جانب خدا آورده ام[ تا روز قیامت ثابت و تغییر ناپذیرند».

لحن تهدیدآمیز خداوند درباره ی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم

معنای سوم هم برای افترا ممکن است و آن این است که می گفتند: قرآن کلام خدا و از جانب او نیست! بلکه گفتار خود پیامبر است و آن را به خدا نسبت داده است! در این صورت به زعم آنها خدا می دانست که پیامبر (العیاذبالله) به او افترا می بندد و گفتار خود را به نام گفتار خدا به مردم می گوید و در عین حال جلو او را نگرفته و دروغ او را آشکار نساخته است و حال آنکه خدا در این باب لحنی تند و تهدیدآمیز درباره ی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرموده است: «ولو تقول علینا بعض الاقاویل* لا خذنا منه بالیمین * ثم لقطعنا منه الوتین* فما منکم من احد عنه حاجزین» (حاقه/47-44«اگر او سخنی دروغ بر ما می بست، ما او را با قدرت تمام می گرفتیم و سپس وتین او را قطع می کردیم ]مجال زندگی به او نمی دادیم[ و احدی از شما نمی توانست در مقابل من بایستد و از او حمایت کند»!!

حال کسی به ذهنش نرسد که اگر بناست خدا به مدعیان کاذب در امر دین مجال زندگی ندهد پس این همه دین سازان و مذهب سازان دروغین چگونه در دنیا بوده اند و هستند و پیروان زیادی هم دارند؟! در جواب عرض می شود: آیا نگفته که هر مدعی کاذب را نابود می کنیم بلکه منظور این است که اگر پیامبر صادقی که آیات بینات و معجزات و خوارق عادات از جانب خدا به همراه دارد و صدق نبوت و رسالتش همانند رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم برای مردم آشکار شده است؛ آری، اگر او سخنی دروغ به خدا نسبت دهد، طبیعی است که مردم می پذیرند و به ضلالت می افتند. در این موقع اگر خدا جلو او را نگیرد و دروغ را آشکار نسازد، خودش سبب اضلال مردم شده و خدا منزه از این می باشد. در این صورت است که باید او را با قدرت بگیرد و رگ دلش را قطع کند وگرنه مدعیان کاذبی که هیچ بینه و آیتی از جانب خدا بر صدق ادعای خود ندارند، تنها عقل خداداد مردم بهترین راه کشف دروغ آنها می باشد و نیازی به نابود کردن آنها از جانب خدا نمی باشد بلکه خود مردم موظفند عقل خود را به کار انداخته و در مقام تحقیق برآیند تا مدعیان صادق از کاذب را بشناسند که یکی از راه های بزرگ آزمایش الهی در دنیا همین به وجود آوردن صحنه های تحقیق و تمیز صادقان از کاذبان است.

بارزترین مصداق ظلم به حقیقت اسلام و قرآن

آری، مردم باید متوجه باشند که مصادیق افترا و دروغ بستن به خدا در دنیا فراوان است و مفتریان کاذب بسیارند! تمام ادیان و مذاهب گوناگون که به وجود آمده و جمعیت ها به دام انداخته و دنبال خود به راه های باطل کشیده اند، مصداق روشن همین آیه اند که: «ومن اظلم ممن افتری علی الله کذبا» (انعام/21). ستمکارترین مردم همانانند که افترا به خدا بسته و مذهب دروغین خود را به خدا نسبت داده اند و در رأس این مفتریان دروغزن در تاریخ اسلام، همان تشکیل دهندگان سقیفه ی بنی ساعده اند. درحالی که هنوز جنازه ی پیامبراکرم صلی الله علیه وآله وسلم روی زمین بود، دسته ای از دنیاداران بیشرم و حیا در سقیفه جمع شدند و به خلیفه تراشی پرداختند و سرانجام پس از سر وصدای فراوان، ابوبکر را به عنوان خلیفه و جانشین رسول خدا و ولی امر مطاع امت اسلامی از سقیفه بیرون آوردند و مردم را با تهدید و ارعاب به بیعت با ابوبکر واداشتند!! آیا خلیفه ی بر حق و ولی منصوب از جانب خدا را کنار زدن و دیگری را به ناحق جای او نشاندن و او را خلیفة الرسول بر حق نامیدن، افترا به خدا نیست؟ آیا این بارزترین ظلم به حق و حقیقت اسلام و قرآن نیست؟! (ومن أظلم ممن افتری علی الله کذبا). اینان ظالم ترین و ستمکارترین مردمند که امت اسلامی را تا روز ظهور حضرت منتقم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به راه کج بردند و رهسپار به سوی (دارالبور جهنم) کردند. حالا آنها که کار خود را کردند و رفتند و به عذاب خدا مبتلا گشتند. «اولئک یعرضون علی ربهم و یقول الا شهد هولاء الذین کذوا علی ربهم لا لعنه الله علی الظلمین»، «آنها ]در روز جزا[ بر پروردگارشان عرضه می شوند ]در موقف حساب نگهشان می دارند و[ گواهان ]از پیامبران و فرشتگان درمقام اداء شهادت[ می گویند: اینها همانها هستند که به پروردگارشان دروغ بستند. اینک لعنت خدا بر ظالمان باد».

منـابـع

سیدمحمد ضیاء آبادی – تفسیر سوره هود – از صفحه 131 تا 136 و صفحه 139 تا 140

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها