ضرورت حکومت بر مردم در روایات اسلامی

فارسی 2015 نمایش |

مسأله ضرورت حکومت در روایات اسلامی بازتاب گسترده ای دارد و در آنها تصریح شده که مردم بدون حکومت نمی توانند زندگی کنند، و حتی یک حکومت ظالم از هرج و مرج و بی حکومتی بهتر است! نمونه ای از این روایات پر معنی را در ذیل با هم بررسی می کنیم:

1- در نهج البلاغه در پاسخی که امیرمومنان علی(ع) به خوارج داد- که می گفتند «لاحکم الا الله»، «حکومت و حاکمیت و داوری مخصوص خداست» - فرمود: «کلمه حق یرادبها الباطل»، «این سخن حقی است که از آن اراده باطل شده است»، سپس فرمود: «نعم انه لا حکم الا لله و لکن هولاء یقولون لا امره الا الله»، «آری درست است که فرمانی جز خدا نیست، ولی اینها می گویند: حکومت و زمامداری مخصوص خداست»، سپس فرمود: «و انه لابد للناس من امیر براو فاجریعمل فی امرته المومن ویستمتع فیها الکافر، ویبلغ الله فیها الاجل، و یجمع به الفیی، ویقاتل به العدو، وتامن به السبل، و یوخذ به للضعیف من القوی حتی یستریح بر ویستراح من فاجر»، «مردم به هر حال نیازمند به امیر و زمامداری هستند، خواه نیکوکار باشد یا بدکار! تا مومنان در سایه حکومتش به کار خویش مشغول باشند، و کافران نیز بهره مند شوند، و مردم در دوران حکومت او، زندگی راحتی داشته باشند، به وسیله او اموال بیت المال گردآوری شود، و به کمک او به دشمنان مبارزه کنند، جاده ها امن گردد، و حق ضعیفان از زورمندان گرفته شود، مردم نیکوکار در رفاه باشند و از دست بدکاران در امان». بدیهی است اینکه می فرماید «امیری لازم است خواه نیکوکار یا بدکار» مفهومش این نیست که این دو یکسانند، بلکه منظور این است که در درجه اول باید زمامداری عادل و نیکوکار پیدا کرد، و اگر نشد وجود زمامدار ظالم از هرج ومرج بهتر است و این امر به هرحال منافات با حاکمیت خداوند بر کل جهان هستی ندارد، چرا که حاکمیت مانند نبوت و قضاوت از ذات پاک او نشأت میگیرد.

2- در روایات معروفی که «فضل بن شأذان» از امام موسی الرضا(ع) نقل کرده است، در بیان دلائل تعیین «اولوالامر» و حاکمیت بر اجتماع به سه نکته مهم اشاره فرموده می گوید: «اگر کسی بگوید چرا اولوالامر قرار داده شده، و مردم و أمور به اطاعت حاکم الهی هستند؟ گفته می شود به دلائل زیاد: از جمله اینکه هنگامی که برای مردم حدودی تعیین شود و دستور یابند که از آن حدود تجاوز نکنند، چون باعث فساد آنها می شود این کار سامان نمی گیرد مگر بوسیله حاکم امینی در رأس آنها که آنان را از تعدی و داخل شدن در امور ممنوعه باز دارد، زیرا اگر این موضوع نباشد، کسی لذات و منافع خود را به خاطر فساد دیگران ترک نمی کند، و لذا سرپرستی برای آنها قرار داده شده که آنان را منع از فساد کند و حدود و احکام الهی را در میان آنها برپادارد. دیگر اینکه ما هیچ فرقه ای از فرق دنیا، و هیچ ملتی از ملل را نمی یابیم که بدون رئیس و سرپرستی باقی مانده باشند، همان رئیس و سرپرستی که امر دین و دنیای آنها را سامان بخشد، پس در حکمت (خداوند) حکیم جایز نیست که خلق را بدون آنچه می داند برای آنان ضروری نیست رها سازد، سرپرستی که به کمک او با دشمنان بجنگند، و اموال بیت المال را به وسیله او تقسیم کنند، و جمعه و جماعت آنها را برپا دارد، و ظالم را از تعدی بر مظلوم باز دارد، برای آنان تعیین نکند. دیگر اینکه اگر مردم پیشوا و سرپرست امین و درستکاری نداشته باشند دین و آیین خدا بر باد می رود، و سنت و احکام الهی تغییر می یابد، و بدعت گذاران چیزهایی از پیش خود بر آن می افزایند، و مخالفان از آن کم می کنند، و امور را بر مسلمانان مشتبه می سازند».

3- در تفسیر نعمانی از امیرمومنان علی(ع) بعد از ذکر آیاتی از قرآن مانند آیه «یا ایها آمنوا استجیبوا لله وللرسول اذا دعاکم لما یحییکم»‌ (انفال/34)، «ای کسانی که ایمان آورده اید اجابت کنید دعوت خدا و پیامبر را هنگامی که شما را دعوت می کند به سوی چیزی که شما را زنده می سازد» و آیه «ولکم فی القصاص حیاة یا اولی الالباب» (بقره/179) و بعضی آیات دیگر می فرماید: «و فی هذا اوضح دلیل علی انه لابد للامه من امام یقومه بامرهم فیامرهم وینهاهم، و یقیم فیهم الحدود و یجاهد العدو، و یقسم الغنائم ویفرض الفرائض ویعرفهم ابواب مافیه صلاحهم ویحذرهم ما فیه مضارهم اذکان الامر والنهی احد اسباب بقاء الخلق والا سقطت الرغبه الرهبه، ولم یرتدع، لفسد التدبیر و کان ذلک سببا لهلاک العباد»، «در این آیات دلیل بسیار روشنی است بر اینکه امت باید امام و پیشوایی داشته باشد که قیام به کارهای آنها کند، و به آنها امر و نهی نماید، و حدود الهی را در میان آنها برپا دارد، با دشمن پیکار کند، و غنائم را عادلانه تقسیم نماید، واجبات را تحقق بخشد، و ابواب صلاح آنها را به آنان نشان دهد، و از آنچه برای آنان زیانبخش است بر حذر دارد، زیرا امر و نهی یکی از اسباب بقای خلق است، و گرنه تشویق و ترس از بین می رود و هیچ کس از گناه باز نمی ایستد، نظام جامعه فاسد می شود و این سبب هلاک بندگان خداست». در حدیث دیگری از امام صادق (ع) چنین آمده است: «لایستغنی اهل کل بلد عن ثلاثه یفزع الیه فی امر دنیاهم و اخرتهم، فان عدموا ذلک کانوا همجا فقیه عالم ورع، وامیر خیر مطاع، وطبیب بصیر ثقه»، «اهل هر شهری از سه چیز بی نیاز نیستند تا در امور دنیا و آخرت به آن پناه برند، اگر این ها را از دست دهند، سقوط می کنند، فقیه آگاه و با تقوی، و امیر خوب مورد اطاعت، و طبیب بینا و معتمد». این مساله در روایات اسلامی به اندازه ای اهمیت دارد که حتی حکومت ظالم مقدم بر هرج و مرج و بی حکومتی شمرده شده، چنانکه از امیرمومنان علی(ع) می خوانیم: «و ال ظلوم غشوم خیر من فتنه تدوم»، «‌زمامدار ظالم و ستمگر بهتر است از فتنه (و هرج و مرجی) که پیوسته در جامعه وجود داشته باشد». این به خاطر آن است که اگر دسترسی به حکومت عادل نباشد حداقل حکومت ظالم برای حفظ خویش نیز مجبور است امنیت را حفظ کند و مرزهای کشورش را از تجاوز دشمنان محفوظ نگهدارد، در حالی که اگر قید و بند حکومت برداشته شود همه چیز به هم می ریزد، و افراد فاسد و مفسد، اموال مردم را به تاراج می برند، و خون بیگناهان را بی حساب می ریزند، و دشمنان به آسانی در قلمرو آن کشور نفوذ می کنند و آنها را تحت سلطه خویش در می آورند.

منـابـع

ناصر مکارم شیرازی – پیام قرآن 10 – از صفحه 26 تا 30

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد