مأموران پیامبر گرامی (ص)، گزارش دادند که در سرزمینی به نام «وادی یابس» هزاران نفر با یکدیگر هم پیمان شده اند که با تمام قوا در کوبیدن اسلام بکوشند و در این راه کشته شوند، و یا محمد (ص) و افسر دلاور و فاتح علی (ع) را از پای در آورند. ولی علی بن ابراهیم قمی، در تفسیر خود می نویسد: پیک وحی، پیامبر را از توطئه آنان آگاه ساخت.
دانشمند محقق «شیخ مفید» می گوید یکی از مسلمانان چنین گزارشی به پیامبر داد و محل توطئه را «وادی الرمل» معرفی نمود و نیز افزود که قبائل مزبور تصمیم گرفته اند شبانه به مدینه حمله کنند و کار را یکسره سازند.
پیامبر گرامی (ص)، لازم دید مسلمانان را از این خطر بزرگ آگاه نماید در آن روز، رمز گرد آمدن مردم برای نماز و یا شنیدن مطلب لازم، جمله ی «الصلاة جامعة» بود از این نظر، منادی به دستور پیامبر گرامی (ص)، در نقطه ی مرتفعی از بام مسجد قرار گرفت. و جمله ی مزبور را با صدایی رسا بازگو نمود چیزی نگذشت که مسلمانان در مسجد گرد آمدند و پیامبر بالای منبر قرار گرفت و در ضمن بیانات خود چنین فرمود: «دشمنان خدا، در کمین شما نشسته اند، و تصمیم گرفته اند که با حمله شبانه، شما را غافلگیر نمایند گروهی باید برای دفع این فتنه قیام نمایند.»
در این لحظه دسته ای برای این کار معین گردیدند، و فرماندهی لشگر به «ابی بکر» واگذار شد او با ستون مخصوصی به سوی قبیله «بنی سلیم» رهسپار گردید مسافتی را که سربازان اسلام طی کردند، سنگلاخ عجیبی بود، و قبیله ی مزبور در میان دره بسیار وسیعی زندگی می کردند وقتی که سربازان اسلام خواستند، به دره سرازیر شوند، با مقاومت «بنی سلیم» روبرو شدند، و فرمانده سپاه چاره جز این ندید که از همان راهی که آمده بود، باز گردد.
علی بن ابراهیم، در تفسیر خود می نویسد: «وقتی سران قوم به ابی بکر گفتند منظور از این لشگر کشی چیست؟ وی در پاسخ آنان گفت: من از طرف پیامبر گرامی (ص)، مأمورم اسلام را بر شما عرضه بدارم، و اگر از پذیرفتن آن سر بر تافتید با شما نبرد کنم در این لحظه سران قبیله، کثرت نفرات خود را رخ وی کشیده، او را سخت مرعوب ساختند، و او علی رغم تمایلات سربازان اسلام به جنگ و نبرد، دستور بازگشت داد، و همه را به مدینه باز گردانید.»
بازگشت سپاه اسلام با آن وضع، پیامبر را متأثر ساخت این بار پیامبر گرامی (ص)، مقام فرماندهی را به دوست وی، «عمر» واگذارنمود این دفعه دشمنان از اول بیدارتر، و در دهانه ی دره، زیر سنگها و درختان، پنهان شده بودند از این جهت، موقع ورود سربازان اسلام، از کمینگاه های خود در آمدند و دلاورانه به جنگ پرداختند و فرمانده سپاه به سربازان خود، فرمان عقب نشینی داد و آنان به مدینه بازگشتند.
«عمرو عاص» سیاستمدار حیله گر عرب (که در آن روزها تازه اسلام آورده بود) خدمت پیامبر گرامی (ص)، رسید و گفت: «الحرب خدعة» پیروزی در جنگ، تنها در گرو شجاعت و قدرت بازو نیست، بلکه قسمتی از آن، مربوط به کاردانی و خدعه است. اگر من این بار سربازان اسلام را رهبری نمایم، گره از کارمی گشایم پیامبر روی مصالحی با نظر او موافقت کرد، ولی او نیز به سرنوشت فرماندهان گذشته گرفتار شد.
تاریخ اسلام پیامبر اکرم غزوه ذات السلاسل توطئه کفار حوادث تاریخی