منصور عباسی از این که حضرت امام صادق (ع) چون خورشید می درخشید و دل ها را مجذوب خود می ساخت سخت به خود می پیچید و میگفت: این جعفر بن محمد استخوانی است که در راه گلوی خلفا گیر کرده است؛ نه می توان نفی اش کرد (و از شهری به شهر دیگر تبعیدش کرد؛ زیرا هر جا برود همان جاذبه را خواهد داشت) نه می توان مجوزی برای قتلش در افکار عمومی مردم ایجاد کرد.
از این رو تقلا و تلاش می کرد که امام (ع) را از طریقی به دستگاه حکومتش نزدیک کند تا هم مشروعیت حکومتش را در نظر مردم به اثبات برساند هم شخصیت معنوی امام (ع) را لکه دار سازد و از محبوبیت آن حضرت در میان مردم بکاهد و لذا نامه ای خدمت امام فرستاد که: «شما چرا به ما نزدیک نمی شوید و نزد ما نمی آیید آن گونه که سایر مردم [نزدیک می شوند و] می آیند؟»
امام (ع) در جواب مرقوم فرمود: «نه ما از متاع دنیا چیزی داریم که به خاطر آن از تو بترسیم و برای نگهداری آن به تو نزدیک شویم و نه در پیش تو از آخرت چیزی هست که برای تحصیل آن نزد تو بیاییم؛ نه تو را در نعمتی می بینیم که برای تبریک و تهنیت پیش تو بیاییم نه تو خود را در بلا و مصیبتی می بینی که به خاطر آن تو را تعزیت و تسلیت بگوییم؛ بنابراین نزد تو بیاییم که چه بکنیم؟»
منصور بار دیگر نوشت: آری شما به ما نیازی ندارید ولی ما به شما نیازمندیم. بیایید با ما مصاحبت کنید تا نصیحتمان کنید. شیطان صفتان گاهی از راه تقدس مآبی آدمی را فریب می دهند و شخصیت های معنوی را لکه دار می سازند؛ مثلا می گویند: بحمدالله شما عالمی نافذ الکلام هستید و مردم سخنان شما را می پذیرند؛ اگر شما در فلان مؤسسه یا سازمان دخالت کنید و بگویید و بنویسید دین را یاری کرده اید و جمعیت ها را از گمراهی نجات داده اید و...
امام صادق (ع) هم که سخن شناس و انسان شناس است در جواب او یک جمله ی کوتاه اما بسیار پرمعنا مرقوم فرمود: «من اراد الدنیا لا ینصحک و من اراد الاخره لا یصحبک؛ کسی که طالب دنیا باشد تو را نصیحت نمی کند و کسی که طالب آخرت باشد با تو مصاحبت نمی کند.»
دنیاداران دوست دارند تو همیشه بر مسند قدرت و مکنت تکیه زده باشی تا آنها هم در حول و حوش تو به نوا برسند؛ اگر نصیحت کنند و تو را به زهد و بی رغبتی به دنیا ترغیب کنند خودشان از کامروایی محروم می شوند. اما آخرت طلبان هم که مصاحبت با تو را مضر می دانند هرگز به تو نزدیک نمی شوند.
آری سخن امام در عین کوتاهی چه شکوه و جلالی دارد! لرزه در دل می افکند و هر خواب رفته ای را بیدار می سازد. منصور وقتی آن جواب کوبنده را دریافت کرد در حیرت فرو رفت و با خود و نزدیکانش گفت: به خدا قسم معیار و میزان خوبی برای شناختن مردم به دستم داده است. دنیاطلبان را از آخرت طلبان جدا کرده و به من فهمانده است که ارادت آنها به من به خاطر شخص من نیست برای دنیای من است و به خوبی دریافتم که او مرد آخرت است نه مرد دنیا. آری منصور فهمید که از هیچ راهی نمی تواند امام (ع) را در نزد خود خاضع کند؛ بنابراین تصمیم گرفت آن مشعل فروزان هدایت را از طریق مسموم کردن خاموش گرداند و چنین هم کرد.
تاریخ اسلام امام صادق (ع) ویژگی های امام همنشینی منصور دوانیقی طاغوت داستان اخلاقی