قصیده طالع طوس علامه حکیمی (شرح)

علامه محمدرضا حکیمی، قصیده «طالع طوس» را درباره مکتب قرآنی و اوصیای اهل بیت (ع)، مکتب تفکیک سروده است که در زیر شرح آن را می خوانید:
1- وحی در لغت به معنای اشاره و الهام و مخفیانه با کسی سخن گفتن است، و هم پیامبر و فرستاده ای فرستادن. لیکن در اطلاق های معارفی و شرعی، دارای چندین معنی و کاربرد است، و با تقسیم هایی چند دارای اقسامی می شود. از جمله:
1- وحی تکوینی
2- وحی تشریعی
3- وحی انبائی
4- وحی ارسالی
5- وحی نسخی
6- وحی ابدی
به طور خلاصه وحی که می گوییم یعنی ارسال علم یا مطلبی و امری از جانب خدا برای شخصی که پیامبر و فرستاده خداست. و از این رو که جهان آفرینش دارای دقیق ترین نظام های ممکن است و مبتنی بر اسباب و مسببات است، وحی نیز به وسیله فرشته وحی (جبرئیل) بر پیامبر (ع) نازل می گردد. پس در حقیقت وحی گشایش پرده حقایق تکوینی و اسرار تشریعی است، از سوی خداوند، به وسیله جبرئیل برای پیامبر (ص). از این رو در قرآن کریم و در احادیث از مقام جبرئیل نیز تجلیل بسیار شده است.
2- نبی به ضم حرف اول در فارسی به معنای قرآن است. و نبی دانی یعنی شناخت معارف خالص قرآنی، با عقل خودبنیاد دینی، نه عقل یونانی بنیاد التقاطی با مبانی استقراضی امتزاجی و در نتیجه ضایع شدن قرآن، با امتزاج با سخن این و آن.
3- امام خمینی (ره) تصریح می کنند که حکمتی که در قرآن ذکر شده است حکمتی است که از خود قرآن به دست می آید نه فلسفه ها و نحله هایی که وارد اسلام شده است. (صحیفه امام- ج 14، ص 388)
4- اشاره است به آیه معروف سوره تکاثر: «ثم لتسئلن یومئذ عن النعیم؛ آنگاه از نعمت ها شما را در آنجا بازمی پرسند.» (تکاثر/ 8) که در احادیث معتبر و تفاسیر عمده رسیده است که نعیم ائمه طاهرینند و رجوع به تعالیم آنها، بدون خلط و امتزاج. (مجمع البیان ج 5 ص 535)
5- عترت پیامبر اکرم (ص) که آن حضرت سفارش های اکید درباره رجوع علی الدوام به آنان برای یاد گرفتن علوم و معارف و سلوک و عمل و پیروی تام و خالص از ایشان کرده است پس از پیامبر اکرم، هم از مرجعیت سیاسی (حاکمیت) و هم از مرجعیت علمی (ارشاد امت) حذف شدند، و در واقع در دو حصار زندانی گشتند: حصار سیاسی و حصار فرهنگی. حذف مرجعیت سیاسی، در جریان سقیفه اتفاق افتاد.
حذف مرجعیت علمی در جریان تاسیس «بیت الحکمه» بغداد (به ریاست برخی از دشمنان اسلام) در برابر بیت القرآن مدینه به ریاست امام رضا (ع)
6- به جز آیات قرآن کریم در احادیثی معتبر و بسیار (حتی در دعای قرآن کریم، در صحیفه سجادیه، دعای 42)، رسیده است که طلب هر گونه هدایت شناختی نظری یا عملی از غیر قرآن، موجب گمراهی صد در صد و ضلالت قطعی و مسلم است.
بسیاری از کسانی که درباره اسلام و قرآن اظهار نظر می کنند یک دوره احادیث (دست کم، دوره کتاب بس عظیم «وافی» فیض کاشانی) را ندیده اند، و گمان می کنند اسلام شناسند، و حق اظهار نظر درباره اسلام دارند. امروزه اظهار نظر درباره چغندر تخصص دیدن و کارشناسی می خواهد اما ای مظلوم قرآن و حدیث؟!
درباره نهی موکد از رجوع شناختی و اهتدایی به غیر قرآن، از جمله رجوع شود به جلد دوم الحیاه باب قرآن. در آنجا می بینید که پیامبر فرموده است: «اکثر ما اخاف علی امتی من بعدی، رجل یتاول القرآن، یضعه علی غیر مواضعه؛ پس از خودم بیشترین ترسم این است که در میان مسلمانان، کسانی پیدا می شوند که قرآن را تاویل کنند، و (با تاویل التقاط، قرائت بازی و...) بنیاد قرآن را واژگون سازند.»
7- اشاره است به سخن بسیار بیدار کننده خواجه نصیرالدین طوسی استاد بشر و عقل حادی عشر درباره بی اعتباری عقل فلسفی و در هم آمیختن وهم (اوهام) با آن و ناتوانی این عقل بر جدا کردن حق از باطل و اینکه در طول تاریخ فلسفه هیچ مسأله ای در فلسفه نهایی نشده و مورد اتفاق نظر همه فیلسوفان قرار نگرفته است. (رجوع کنید به: آغاز شرح فلسفه اشارات. و این سخنان را با دقت و مکرر بخوانید! و سعی کنید در عقلیات گول نخورید).
8- 800 سال بر اصالت ماهیت اقامه برهان می کردند و چه بزرگانی در این راه مغز فرساییدند و پای فشردند و عمر بر باد دادند حتی خود جناب ملاصدرا و سپس حدود 250 سال است که گروهی از فلسفه دانان به تقلید از ملاصدرای برگشته از اصالت ماهیت اصالت الوجودی شده اند و بر این مطلب پای می فشارند، در صورتی که برهانهای این موضوع نیز کشفی- فلسفی است و در برهانیت با شرایطی که امثال ابن سینا و خواجه نصیر و شیخ اشراق و شارح مطالع و صاحب البصائر النصیریه و منطق دانان بزرگ برای برهان ذکر کرده اند تام نیست. و آن کسانی که امروزه دم از اصالت وجد می زنند خود اهل کمترین مراحل کشف و ریاضات لازمه برای این امر نیستند؛ و از باب صرفیون چنین کردند، ما هم چنین کنیم، مطالب را منتقل می کنند، و همه تقلید از بزرگان است و تقلید. کو کسی که خود به تقصیات عرشی (که مورد ادعای جناب ملاصدراست) رسیده باشد، کو؟
9- ابن سینا تاکید می کند بر اولیه الصدق بودن مقدمات برهان (الشفاء، المنطق ج 3، بخش 5، ص 320، نیز «اجتهاد و تقلید در فلسفه» ص 132) همچنین شیخ اشراق در «المشارع و المطالحات») پس مقدمات مبتنی بر کشف، یا ادعای کشف، با استفاده از «ادبیات مشایی» و ادای آنها به صورت «شکل اول»، به هیچ وجه برخوردار از پشتوانه «برهان عقلی» نمی شود. و این امر بر اهل نظر و منطق دانان غیر سطحی پوشیده نیست. این اشکال بر فلسفه عرفانی صدرایی به صورتی عمیق وارد است. این موضوع را از حدود 45 سال پیش شیخ استاد به ما فرموده بود. اخیرا برخی از استادان فلسفه به آن پی برده و یادآور شده اند («نیایش فیلسوف» مقاله انتقاد بر ملاصدرا).
10- محیی الدین ابن عربی در فتوحات به خواطر شیطانی تصریح می کند و عارف بزرگ دیگر علاء الدوله سمنانی از اغلاط المکاشفین سخن می گوید. و شیخ روزبهان بقلی شیرازی، غلط المکاشفین تعبیر کرده است.
11- مقدمات کشفی برای دیگری حجت نیست. و نمی توان با آنها برهان قیاسی واجد الشرایط ساخت. چون اصل در برهان عقلی ماده برهان است که باید عقل محض باشد نه وهمی عقلی، چنانکه خواجه نصیر درباره فلسفه مشاء فرموده است؛ و نه کشفی- عقلی، چنانکه در حکمت متعالیه در اسلام اینگونه است.
12- چنانکه فیلسوف معروف آقا علی حکیم، تعبیر می کند به: «ریسمان بازی های ملایی» («بدایع الحکم» ص 278 چاپ سنگی، نیز «مکتب تفکیک» ص 320)
13- منکران تاویل که به پیروی از عقل و آیات و روایات تاویل آیات و روایات را نمی پذیرند، مرادشان تاویل های اعتقادی است، که بنیاد عقاید را ویران می سازد (مثل تاویل محیی الدین در فص هارونی)، نه تاویل های ادبی، که جزء فرم های دستوری است، مانند آیه «و جاء ربک والملک صفا صفا؛ و آن هنگام امر خدا و فرشتگان صف در صف به محشر آیند.» (فجر/ 22) یا آیه «الرحمن علی العرش استوی؛ آن خداوند مهربانی که بر عرش عالم وجود محیط است.» (طه/ 5)
جای بحث درباره این فرم های ادبی و تعبیری در مغنی و مطول است که به طور عمده به جنبه لفظ مربوط است نه تاویل فلسفی و عرفانی وارد در فتوحات و فصوص و اسفار و تاویلات القرآن. حال اگر کسی در رد منکران تاویل اسفاری و فتوحاتی پای تاویل ادبی و مطولی را به میان بکشد، آیا جز مغلطه ای آشکار خواهد بود؟ و آیا طلاب و دانشجویان فلسفه را که از این نکات غافلند، گمراه نخواهد کرد؟
گذشته از این ها در کتاب عظیم اصول کافی فصلی مستقل درباره آیه استواء دارد در آن فصل 3 حدیث از حضرت امام جعفر صادق (ع) نقل می کند که حضرت می فرمایند استوی در این آیه نیازی به تاویل ندارد و به معنای «استوی علی کل شیء فلیس شیء اقرب الیه من شیء» است، یعنی نسبت خدا و قدرت خداوند متعال به همه اشیاء مساوی است (اصول کافی ج 1 ص 99 چاپ اسلامیه). این است معنای معصوم و نیاز به معصوم! منتهی آقایان از دنیای احادیث و حکمت های احادیث (غامضات الحکمه- به تعبیر میرداماد) بی اطلاعند. پس افسوس که به احادیث معارفی هم رجوعی نمی شود. البته گرفتاری فلسفی، تدریسا و تالیفا دیگر وقتی برای آقایان نمی گذارد تا رجوعی به احادیث کنند و سری به آل محمد بزنند اللهم وفقنا و وفقهم لمرضاتک.
14- فاران نام کوهی است در مکه مکرمه. در اینجا منظور از تابش فارانی اشاره به حکمت حقه قرآنی و اسرار علوم محمدی است.
15- لا تعبد فی العقلیات
16- اشاره ای است به این رباعی منسوب به ابن سینا:
تا باده عشق در قدح ریخته اند *** وندر پی عشق عاشق انگیخته اند
با جان و روان بوعلی مهر علی *** چون شیر و شکر بهم برآمیخته اند
17- رجوع کنید به مقالات جمالیه از فیلسوف بزرگ و ترقی خواه شرق و اسلام، سیدجمال الدین اسدآبادی مقاله رد و نقد تند فلسفه از جمله فلسفه اشراق (همدانی به ضرورت وزن، همدانی تلفظ شده است).
18- مجهول القدرترین منابع معارف آسمانی و حقایق ابدی دعاها و زیارت هاست که اکنون جای شرح بیشتر و اشاره به مفاهیم معارفی در این دو منبع و الفاظ کلیدی آنها نیست.
19- باز به سخن خواجه نصیر در آغاز شرح فلسفه اشارات باز گردید. نیز (معاد جسمانی در حکمت متعالیه ص 147) (چاپ قم، انتشارات دلیل ما/ 1381)
20- سخن محمد بن زکریای رازی را در آغاز کتاب الشکوک علی جالینوس بنگرید! نیز معاد جسمانی در حکمت متعالیه ص 198.
21- اشاره است به اهمیت بسیار بسیار بالایی که در احادیث برای یقین (یقین به حق) رسیده و از جمله از امام علی (ع) آمده است که فرموده: «ایها الناس سلو الله الیقین؛؛ ای مردم از خدا بخواهید به شما یقین عطا کند.» (سفینه البحار ج 2 ص 734)
22- «اتقوالله و کونوا مع الصادقین؛ خداترس باشید و با مردان راستگوی باایمان بپیوندید.» (توبه/ 119)
23- احادیث خلقت ابدان ائمه را ملاحظه کنید (اصول کافی).
24- اشاره است به سخن بسیار با اهمیت امام علی (ع) در نهج البلاغه در شناخت عقل و مراتب آن: «یثیروا لهم دفائن العقول؛ گنجینه های اندیشه ها را برای آنها فاش سازند. خطبه اول نهج البلاغه».
25- ترسم بروم، عالم جان نادیده! *** بیرون روم از جهان، جهان نادیده!
در عالم جان چون روم از عالم تن؟ *** در عالم تن، عالم جان نادیده!
از شهید مطهری شنیدم که این رباعی را از فخر رازی می خواندند، در تفسیر آیه «من کان فی هذه اعمی فهو فی الاخره اعمی و اضل سبیلا؛ هر کسی در این دنیا کور (دل) باشد در آن دنیا کورتر است.» (اسراء/ 72)
26- اشاره است به حدیثی بسیار بزرگ و تعلیمی بسیار سترگ، که حضرت امام جعفر صادق (ع) از امام علی بن ابیطالب (ع) نقل می کند، بخشی از آن حدیث معتبر چنین است: «ذهب الناس الی عیون کدره یفرغ بعضها فی بعض، و ذهب من ذهب الینا، الی عیون صافیه تجری بامر ربها، لانفاد لها و لا انقطاع؛ مردم در طلب علم و معرفت، رو به چشمه هایی لایناک و تیره نهادند که (آبی اندک دارند و همان آب اندک تیره)، از چشمه ای به چشمه ای دیگر می ریزد، اما کسانی که به سوی ما آمدند (و معارف و حقایق را- بدون التقاط- از ما گرفتند)، به چشمه هایی زلال دست یافتند، که به امر خداوند خود جاری اند، و هیچ تمام شدنی و گسستی ندارند.» (اصول کافی ج 1/ ص 180 نیز «کلام جاودانه» ص 142- 143)
27- علم مستاثر (اختصاصی) یا اسماء مستاثر دو قسم است: عام و خاص. خاص فقط در نزد خداوند متعال است (لا یخرج منه الا الیه) و عام به چهارده معصوم نیز می رسد و بس. چنانکه در دعای بعد از زیارت عاشورا بدان اشاره شده است، و جاهای دیگر.
28- اشاره به حدیث معروف و معتبر امام کاظم (ع)، به نقل از عالم جلیل الشان موثق و متفکر شیعی جناب هشام بن حکم بغدادی (تحف العقول).
29- اشاره به این مضمون است: کاین ره که تو می روی، به ترکستان است.
30- اشاره است به تصرفات ولی معصوم (ع) در کائنات به اذن الله تعالی از طریق قدرت های کامنه در حروف و علمی که به آنها دارد.
31- معارف کتاب عیون اخبارالرضا (ع) به ویژه در ارتباط با سر اسماء و حروف هنوز شناخته نیست.
32- بالزاک، رمان نویس رئالیست مشهور فرانسوی (م: 1850م) می گوید: افسوس که زیورهای انشایی در اروپا جای صفحاتی را که در مشرق زمین با رنگ و بوی گل ها نوشته می شود، گرفته است. (زنبق دره، ص 126)
33- اشاره است به حقیقت عقل نوری، که العقل ما عبد به الرحمن... و گذر از عقل صوری (الفکر حرکه من المبادی...)
34- شاید که به آبی فلکت دست نگیرد *** گر تشنه لب از جشمه حیوان به در آیی
35- اشاره است به حدیث تربیت گر بی مانند و سری از اسرار معرفت معصومی: یا کمیل! لاتاخذ الا عنا تکن منا (تحف العقول). این مرتبه از تاله که تاله کروبی است در خور شیعه علی (ع) است، نه تاله ارسطویی و افلاطونی.
36- «ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا» تضمین عدم گمراهی در علم و عمل و همه شناختها و سلوکها از سوی پیامبر اکرم (ص) در حدیث های مکرر در گرو تمسک اهتدایی کلی به قرآن و معصوم است.


منابع :

  1. محمدرضا حکیمی- الهیات الهی و الهیات بشری- صفحه 410-419

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/211250