تأثیر حس اسطوره سازی در تحریف شخصیت ها و وقایع

عامل بسیار مهم در تحریف وقایع و شخصیت ها تمایل بشر به اسطوره سازی و افسانه سازی است و این در تمام تواریخ دنیا وجود دارد. در بشر، یک حس قهرمان پرستی هست که در اثر آن درباره قهرمانهای ملی و قهرمانهای دینی افسانه می سازد. در شب های عید غدیر آقای دکتر شریعتی یک بحث بسیار عالی راجع به این حس که در همه افراد بشر میل به اسطوره سازی و افسانه سازی و قهرمان سازی و قهرمان پرستی آن هم به شکل خارق العاده و فوق العاده ای هست، ایراد کردند. بهترین دلیلش این است که مردم برای نوابغی مثل بوعلی سینا و شیخ بهایی چقدر افسانه جعل کردند! بوعلی سینا بدون شک نابغه بوده و قوای جسمی و روحی او یک جنبه فوق العادگی داشته است. ولی همینها سبب شده مردم برای او افسانه ها بسازند.
مثلا می گویند بوعلی سینا مردی را از فاصله یک فرسنگی دید و گفت این مرد، نان روغنی، نانی که چرب است می خورد. گفتند از کجا فهمیدی که نان می خورد و نان او هم چرب است؟! گفت برای اینکه من پشه هایی را می بینم که دور نان او می گردند، فهمیدم نانش چرب است که پشه دور آن پرواز می کند! معلوم است که این افسانه است، آدمی که پشه را از یک فرسنگی ببیند، چربی نان را از خود پشه ها زودتر می بیند.
یا می گویند بوعلی سینا در مدتی که در اصفهان تحصیل می کرد، گفت من نیمه های شب که برای مطالعه برمی خیزم، صدای چکش مسگرهای کاشان نمی گذارد مطالعه کنم. رفتند تجربه کردند، یک شب دستور دادند مسگرهای کاشان چکش نزنند، آن شب را بوعلی گفت آرام خوابیدم و یا آرام مطالعه کردم.
معلوم است که اینها افسانه است.
برای شیخ بهایی چقدر افسانه ساختند. این جور چیزها اختصاص به حادثه عاشورا ندارد. مردم درباره بوعلی هر چه می گویند، بگویند، به کجا ضرر می زند؟ به هیچ جا. اما افرادی که شخصیت آنها، شخصیت پیشوایی است، قول آنها، عمل آنها، قیام آنها، نهضت آنها سند و حجت است، نباید در سخنانشان، در شخصیتشان، در تاریخچه شان تحریفی واقع شود. درباره امیرالمؤمنین امام علی (ع)، ما شیعیان چقدر افسانه گفته ایم!
در اینکه علی (ع) مرد خارق العاده ای بوده، بحثی نیست. در شجاعت علی (ع) کسی شک ندارد. دوست و دشمن اعتراف دارند که شجاعت علی (ع) شجاعت فوق افراد عادی بوده است. علی (ع) در هیچ میدان جنگی، با هیچ پهلوانی نبرد نکرد مگر اینکه آن پهلوان را کوبید و به زمین زد. اما مگر افسانه سازها و اسطوره سازها به همین مقدار قناعت کردند؟! ابدا. مثلا گفته اند علی (ع) در جنگ خیبر با مرحب خیبری روبرو شد، مرحب چقدر فوق العادگی داشت.
مورخین هم نوشته اند که علی در آنجا ضربتش را که فرود آورد این مرد را دو نیم کرد (نمی دانم که این دو نیم کامل بوده یا نه) ولی در اینجا یک حرفها، و یک افسانه هایی درست کردند که دین را خراب می کند. می گویند به جبرئیل وحی شد فورا به زمین برو که اگر شمشیر علی فرود بیاید، زمین را دو نیم می کند، به گاو و ماهی خواهد رسید، بال خود را زیر شمشیر علی بگیر. رفت گرفت، علی هم شمشیرش را آنچنان فرود آورد که مرحب دو نیم شد و اگر آن دو نیم را در ترازو می گذاشتند با هم برابر بودند! بال جبرئیل از شمشیر علی آسیب دید و مجروح شد، تا چهل شبانه روز نتوانست به آسمان برود. وقتی که به آسمان رفت خدا از او سؤال کرد این چهل روز کجا بودی؟
خدایا در زمین بودم، تو به من مأموریت داده بودی. چرا زود برنگشتی؟ خدایا شمشیر علی که فرود آمد بالم را مجروح کرد، این چهل روز مشغول پانسمان بال خودم بودم! دیگری می گوید شمشیر علی آنچنان سریع و نرم آمد که از فرق مرحب گذشت تا به نمد زین اسب رسید.
علی که شمشیرش را بیرون کشید، خود مرحب هم نفهمید! گفت علی همه زور تو همین بود؟! (خیال کرد ضربت کاری نشده است!) همه پهلوانی تو همین بود؟! علی گفت خودت را حرکت بده، مرحب خودش را حرکت داد، نصف بدنش از یک طرف افتاد و نصف دیگر از طرف دیگر!
حاجی نوری، این مرد بزرگ در کتاب لؤلؤ و مرجان، ضمن انتقاد از جعل اینگونه افسانه ها می گوید برای شجاعت حضرت ابوالفضل نوشته اند که او در جنگ صفین (که اصلا شرکت حضرت هم معلوم نیست، اگر شرکت هم کرده یک بچه پانزده ساله بوده) مردی را به هوا انداخت، دیگری را انداخت، نفر بعدی را، تا هشتاد نفر، نفر هشتادم را که انداخت هنوز نفر اول به زمین نیامده بود! بعد اولی که آمد دو نیمش کرد، دومی نیز همچنین تا نفر آخر!
قسمتی از تحریفاتی که در حادثه کربلا صورت گرفته معلول حس اسطوره سازی است. اروپائیها می گویند در تاریخ مشرق زمین مبالغه ها، اغراقها زیاد است و راست هم می گویند. ملا آقای دربندی در اسرار الشهاده نوشته است: سواره نظام لشکریان عمر سعد ششصد هزار نفر و پیاده نظامشان دو کرور بود و در مجموع یک میلیون و ششصد هزار نفر و همه اهل کوفه بودند! مگر کوفه چقدر بزرگ بود؟ کوفه یک شهر تازه ساز بود که هنوز سی و پنج سال بیشتر از عمر آن نگذشته بود، چون کوفه را در زمان عمربن خطاب ساختند. این شهر را عمر دستور داد بسازند برای اینکه لشکریان اسلام در نزدیکی ایران مرکزی داشته باشند.
در آن وقت معلوم نیست همه جمعیت کوفه آیا به صد هزار نفر می رسیده است یا نه؟ اینکه یک میلیون و ششصد هزار نفر سپاهی در آن روز جمع بشود و حسین بن علی هم سیصد هزار نفر آنها را بکشد، با عقل جور در نمی آید. این، قضیه را به کلی از ارزش می اندازد.
گویند کسی در مورد هرات اغراق و مبالغه می کرد و می گفت: هرات یک زمانی خیلی بزرگ بود. گفتند: چقدر بزرگ بود؟ گفت: در یک زمان واحد در هرات بیست و یک هزار احمد یک چشم کله پز وجود داشت. چقدر ما باید آدم داشته باشیم و چقدر باید احمد داشته باشیم و چقدر احمد یک چشم داشته باشیم و چقدر احمد یک چشم کله پز داشته باشیم که بیست و یک هزار احمد یک چشم کله پز وجود داشته باشد!
این حس اسطوره سازی، خیلی کارها کرده است. ما نباید یک سند مقدس را در اختیار افسانه سازها قرار بدهیم «فان فینا اهل البیت فی کل خلف عدولا ینفون عنه تحریف الغالین و انتحال المبطلین و تاویل الجاهلین؛ در میان ما اهل بیت در هر نسلی گروهی عادل هستند که تحریف غلو کنندگان را نفی می کنند و دین را از پیرایه های غلط جاهلان و بدخواهان پاک می کنند.» (اصول کافی جلد، 1 صفحه 32 کتاب فضل علم، بصائر الدرجات صفحه 10)، ما وظیفه داریم. حال برای هرات هر کس هرچه می خواهد، بگوید. آیا صحیح است در تاریخ حادثه عاشورا، حادثه ای که ما دستور داریم هر سال آن را به صورت یک مکتب، زنده بداریم، این همه افسانه وارد شود؟
بعضی وقایع است که اساسا در یک حدش دروغ بردار نیست شما می بینید بسیاری از قضایا را دو طرف متخاصم نوشته اند امکان تحریف در بعضی قضایا نیست قضایایی که در سطح عموم واقع می شود اصلا امکان تحریف (آنها) وجود ندارد، یعنی قضیه به صورت تواتر نقل می شود که دیگر اصلا قابل اینکه اغراض افراد در آن دخالت کرده باشد نیست شما در همین تاریخ های اسلامی می بینید البته شک ندارد که شیعه عقاید خاصی داشته و سنی عقاید خاصی، تواریخی که اهل تسنن4952 نوشته اند با تواریخی که شیعه نوشته اند در خیلی موارد با هم اختلاف دارد، سنی ها یک جور نوشته اند، شیعه ها جور دیگر، ولی در عین حال مسائل مشترک، زیاد وجود دارد، حتی مسائلی که به نفع یک فرقه معین است در عین حال در کتابهای هر دو فرقه نوشته شده، یعنی در اینجا اغراض نتوانسته است دخالت کند که مثلا فرقه اهل تسنن فلان قضیه را که به نفع شیعه بوده، چون سنی اند حتما ننویسند ما الان چقدر وقایع داریم که به نفع تشیع است و در کتب اهل تسنن هست؟


منابع :

  1. مرتضی مطهری- حماسه حسینی- جلد 1 صفحه 46-42

  2. مرتضی مطهری- فلسفه تاریخ- صفحه 122

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/24448