اوصاف قیامت (مرصاد و کمینگاه)

فارسی 6046 نمایش |

مرصاد
قیامت روزی است که نخست خداوند در کمین گاه است: «إن ربک لبالمرصاد؛ زیرا پروردگار تو سخت در کمین است.» (فجر/ 14) سپاه معادی در میان دره ها با غرور تمام به پیش می رود، و نیروهای دفاعی در پشت صخره های دامنه و بالای نقاط مرتفع کوه سنگر گرفته اند، و ناگهان در یک چشم به هم زدن واقعه واقع می شود، و غرور سپاه فرو می ریزد و آن متلاشی می شود. به همین گونه است عاقبت کار دشمنان خدا که در ساعت غرور و غفلت خود گرفتار می شوند، بدان سبب که پروردگار در کمین است و آنان از او غافل و از سطوتهای او به خیال خود در امان.
"مرصاد" از ماده "رصد" به معنی آمادگی برای مراقبت از چیزی است، و معادل آن در فارسی "کمینگاه" است، این واژه معمولا در جایی به کار می رود که افراد ناچارند از گذرگاهی بگذرند، و شخصی در آن گذرگاه آماده ضربه زدن به آنها است، و در مجموع اشاره به این است گمان نکنید کسی می تواند از چنگال عذاب الهی بگریزد، همه در قبضه قدرت او هستند و هر وقت اراده کند آنها را مجازات می نماید. بدیهی است خداوند مکان ندارد، و در گذرگاهی نمی نشیند، این تعبیر کنایه از احاطه قدرت پروردگار به همه جباران و طغیانگران و مجرمان است، و لذا در حدیثی از علی (ع) آمده است که معنای این آیه این است: «ان ربک قادر علی ان یجزی اهل المعاصی جزائهم؛ پروردگارت توانایی دارد که کیفر گنهکاران را به آنها بدهد.»
در حدیثی از امام صادق (ع) می خوانیم که فرمود: «المرصاد قنطرة علی الصراط، لا یجوزها عبد بمظلمة عبد؛ مرصاد پلی است بر طریقی که از روی جهنم می گذرد کسی که حق مظلومی بر گردن او باشد از آنجا نخواهد گذشت.» و این در حقیقت از قبیل بیان یک مصداق روشن است چرا که کمینگاه الهی منحصر به قیامت و پل معروف صراط نیست، خداوند در همین دنیا نیز در کمین ظالم است، و عذاب اقوام سه گانه پیشین مصداق بارز آن است. چنان که به نظر می رسد، این اوج سوره و محور آیات و خلاصه درسهای آن است، پس هر که این حقیقت را بفهمد و از سطوت خدا بترسد، و از مکر او ایمن نشود، و از گرفته شدن در ساعتهای غفلت بپرهیزد، هر گاه که در اندیشه گناهی یا ستم کردن بر کسی افتد با خود بگوید: مگر خدا مراقب و در کمین من نیست؟ و چون در اندیشه ستم کردن بر کسی افتد به یاد آن قهار بزرگی افتد که سخت ستمگران را گرفتار می کند، و اگر به ظلم ادامه دهد و عذاب به او نرسد، این را به یاد آورد که دیر شدن وصول عذاب نیز خود کیدی متین است تا به سختی گرفتار شود.
در دعای مأثور از امام سجاد (ع) آمده است: «اللهم صل علی محمد و آل محمد و لا أظلمن و أنت مطیق للدفع عنی، و لا أظلمن و أنت قادر علی القبض منی؛ درود بر محمد و آل محمد، و به من ستم نخواهد رسید در حالی که تو قدرت دفع آن را از من داری، و من ستم نخواهم کرد در حالی که تو می توانی مرا به آن بگیری.» و شاعر گفته است:
تنام عیناک و المظلوم منتبه *** یدعو علیک و عین الله لم تنم
چشمان تو به خواب می رود و ستمدیده بیدار است، به تو نفرین می کند و چشم خدا هرگز به خواب نمی رود. و اما ستمدیده و مستضعف و انقلابی مقهور شده، همگی از آن روی که می دانند که خدا در کمین ستمگران است، امید و استقامت و چالش بیشتر پیدا می کنند، و به همین سبب از لحاظ نفسی شکست نمی خورند و تسلیم نمی شوند. تعبیر به "ربک" (پروردگار تو) اشاره به این است که سنت الهی در مورد اقوام سرکش و ظالم و ستمگر در امت تو نیز جاری می شود، هم تسلی خاطری است برای پیامبر (ص) و مؤمنان که بدانند این دشمنان لجوج کینه توز از چنگال قدرت خدا هرگز فرار نخواهند کرد، و هم اعلام خطری است به آنها که هرگونه ظلم و ستمی را به پیغمبر اکرم (ص) و مؤمنان روا می داشتند، آنها باید بدانند کسانی که از آنان قدرتمندتر و نیرومندتر بودند در مقابل یک تندباد، یک طوفان، و یا یک جرقه و صیحه آسمانی، تاب مقاومت نیاوردند، اینها چگونه فکر می کنند می توانند با این اعمال خلافشان از عذاب الهی نجات یابند.
در حدیثی از پیغمبر اکرم (ص) می خوانیم. که فرمود: «روح الامین به من خبر داد در آن هنگام که خداوند یکتا خلایق را از اولین و آخرین در صحنه قیامت متوقف می سازد، جهنم را می آورد، و صراط را که باریکتر از مو و تیزتر از شمشیر است بر آن می نهد، و بر صراط سه پل قرار دارد، روی پل اول امانت و درستکاری و رحمت و محبت است! و بر پل دوم نماز! و بر پل سوم عدل پروردگار جهان! و به مردم دستور داده می شود که از آن بگذرند، آنها که در امانت و رحم کوتاهی کرده اند در پل اول می مانند، و اگر از آن بگذرند چنانچه در نماز کوتاهی کرده باشند، در پل دوم می مانند، و اگر از آن بگذرند در پایان مسیر در برابر عدل الهی قرار می گیرند.» و این است معنی آیه "إن ربک لبالمرصاد" در سخنان علی (ع) می خوانیم: «و لئن امهل الله الظالم فلن یفوت اخذه، و هو له بالمرصاد، علی مجاز طریقه، و بموضع الشجی من مساغ ریقه؛ اگر خداوند ظالم را مهلت دهد هرگز مجازات او از بین نمی رود، او بر سر راه در کمین ستمگران است، و چنان گلوی آنها را در دست دارد که هر زمان بخواهد آن را چنان می فشارد که حتی آب دهان از گلویشان فرو نرود.»
از ابن عباس روایت شده در این آیه، گوید «بر پل جهنم هفت پاسگاه و بازداشتگاه است که بنده را نگه داشته و از او باز پرسی می شود در توقفگاه اول از توحید شهادت "ان لا اله الا الله" می پرسند اگر درست جواب داده به پاسگاه دوم عبور می کند، و در آنجا از نماز می پرسند اگر آن را تمام و کمال آورده باشد به توقفگاه سوم می آید، و در آنجا از زکات او می پرسند پس اگر تماما پرداخته باشد به چهارم می رسد و از روزه سؤال می شود اگر آن را کاملا گرفته باشد به پنجم عبور می کند، و در آنجا از حج پرسیده می شود. آنجا از عمره می پرسند اگر عمره را تمام آورده باشد اجازه مرور به هفتم می دهند، و در آنجا از مظالم بندگان و حق الناس سؤال می شود، پس اگر از آن سالم بیرون رفت که به بهشت می رسد، وگرنه گفته می شود به فرشتگان نگاه کنید، پس اگر برای او عمل مستحبی باشد اعمال او را به سبب آن تکمیل می کنند، پس چون فارغ شد او را به سوی بهشت هدایت می کنند.»

جهنم کمینگاه بزرگ!
انسان با سنتهای خداوند تبارک و تعالی که در دنیا در طبیعت محیط بر او وجود دارد، در عمل دو طرفی است، و او را می بینی که از آتش پرهیز می کند تا گرفتار سوختن با آن نشود، و از نیش مار فرار می کند، و از میکروبها برای آن می گریزد که به بدن او راه نیابند و سبب هلاک او نشوند، پس چرا انسانی که از سنتهای عاجل اجتناب می کند، از سنتهای آجل چنین نمی کند، و چه فرقی میان آتشی است که امروز او را بسوزاند و آتشی که فردای قیامت چنین کند، یا چه تفاوت است میان ماری که امروز او را بگزد، و ماری که با عمل خود او ساخته می شود و در آخرت او را خواهد گزید، و میان میکروبی که امروز در جسم او نفوذ کند و میکروب دیگری که آن را در دنیا کشت می کند تا در خانه حقیقی آخرت آن را بدرود؟! سنتهای خدا در دنیا یادآور نظایر آنها در آخرت است، ولی آدمی به یکی ایمان می آورد و دیگری را فرو می گذارد. چرا؟
از آیات قرآن به صورت کلی، و آیات این سوره به شکل خاص، چنان مفهوم می شود که جزای روز نشور بر دو گونه است: نخست خود عملی است که امروز مرتکب می شود و به صورت جزا و مکافاتی درست و شایسته در آخرت برای او تجسم پیدا می کند، همچون آتشی است که شخص در خانه خود روشن می کند و سبب سوختن او می شود، یا درخت میوه ای که در زمین خود می نشاند و از میوه های آن بهره مند می شود. گونه دوم پاداشی است که پروردگار به فضل خود برای صالحان در بهشت مقدر کرده است و یک حسنه و کار نیک را ده چندان پاداش می دهد. و آیه ای که هم اکنون می آید، اشاره ای به گونه اول است: سپس جهنم در کمین بدکاران قرارگرفته است: «إن جهنم کانت مرصادا* للطاغین مابا؛ آری، جهنم از دیرباز کمین گاهی بوده، [که] برای سرکشان، بازگشتگاهی است.» (نبأ/ 21- 22) پس این مرکز کمین کردن و مرتع جزا در آخرت است. سنتی الاهی و نظامی مقدر شده است که هر کس آن را تکذیب کند، از آن رهایی نخواهد یافت.
مبرد گوید «یعنی آن آماده برای ایشان و پاسداران و پاسبانان دوزخ در کمین کفار هستند که آنها را گرفته و در آتش اندازند.» مقاتل گوید: «مرصد زندانی است که در آن مردم را حبس می کنند و بعضی گفته اند: راهی است که برای گنهکاران گذارده و آن محل ورود و کمینگاه ایشان است و این اشاره به این است که دوزخ برای گنهکاران آماده است.» از ترتیب آیات قبل چنین فهمیده می شود که: پس از فرا رسیدن یوم الفصل، دمیده شدن در صور، روی آوردن گروه ها به سوی حشر، باز شدن درهای آسمان، ناپدید شدن جرم زمین و پدید آمدن رستاخیز، جهنم آشکارا روی می آورد. این آیه به دلالت «کانت» و «مرصادا» با خبر دادن از جهنم، وضع و کیفیت گذشته آن را می نمایاند: این جهنمی که رخ نشان می دهد، در گذشته، کمینگاهی در راه انسان بوده است.
آیاتی از قرآن بر این دلالت دارد که جهنم برای جهنمیان، پیش از قیامت آماده شده است، مانند آیه 6 از سوره فتح: «و أعد لهم جهنم و ساءت مصیرا؛ جهنم برای آنان همی آماده شده است و چه بد بازگشتگاهی است!» بعضی از آیات اعلام می دارد که جهنم محیط بر کافران است آیه های 49 از سوره توبه و 54 از سوره عنکبوت: «إن جهنم لمحیطة بالکافرین؛ جهنم کافران را فرا گرفته است.» بعضی آیات مشعر بر این است که جهنم از پشت سر جهنمیان فرا می رسد، آیه 16 از سوره ابراهیم: «من ورائه جهنم» و آیه 10 از سوره جاثیه: «من ورائهم جهنم؛ از پشت سر آن گردنکش (آنان) جهنم است.» آیات دیگری، مشرکان و سرکشان را هیمه و سوخت جهنم معرفی کرده است، آیه 98 از سوره انبیاء: «إنکم و ما تعبدون من دون الله حصب جهنم؛ شما و آنچه جز خدا عبادت می کنید سوخت جهنم است.» آیه 15 از سوره جن: «أما القاسطون فکانوا لجهنم حطبا؛ و اما سرپیچان از حق، پس آنان هیمه جهنم بوده اند.»
آیه 23 از سوره الفجر، خبر از پیش آوردن جهنم است: «و جی ء یومئذ بجهنم؛ و چنین روزی جهنم همراه آورده شود.» بعضی از آیات از بروز و آشکار شدن جهنم خبر می دهد، آیه 91 از سوره شعراء: «و برزت الجحیم للغاوین؛ و جهنم برای گمراهان آشکار گردیده شود.» و آیه 36 از سوره النازعات: «و برزت الجحیم لمن یری؛ و جهنم برای کسی که ببیند آشکارا گردد.»
در آیه 71 و 72 از سوره مریم، حکم قطعی است که همه وارد جهنم می شوند و سپس پرهیزگاران نجات می یابند: «و إن منکم إلا واردها کان علی ربک حتما مقضیا، ثم ننجی الذین اتقوا و نذر الظالمین فیها جثیا؛ هیچ فردی از شما نیست مگر اینکه وارد جهنم شود، این حکمی است که بر پروردگار تو حتمی و قضاوت شده است. سپس کسانی را که پروا گرفته اند نجات می دهیم و ستمکاران را زانو زده (نیم خیز) در آن وامی گذاریم.»
مجموع این آیات دلالت صریح دارد بر اینکه جهنم پیش از زیر و رو شدن جهان طبیعت و مهد پرورش زمین صورت گرفته و آماده شده است. این آمادگی محصول فعل و انفعالها و تصادمات قوای نامتناهی حیاتی انسان و در گرفتن آتش شهوات و حشمها و آرزوها و پیروی از تقاضاهای این مبادی و درگیری آنها با عوامل و محرکات محیط خارج و عوامل اجتماع می باشد که پیوسته به صورت عقده های سوزنده درونی متراکم می گردد و با اندک تحریکی انفجارهایی رخ می دهد که در چهره و اعضا آشکار می گردد و به محیط بیرون شراره می زند این شراره ها مانند مار و اژدها بر جان و هستی مردم می زند و دوهای آن بر عقل دور اندیش و و جدان مصلحت بین نیز چیره می گردد، و چشم و گوش و ذهن را از دیدن حق می بندد، و درون تیره و مشوش می شود و از مشاهده آیات وجود و جمال و جلال محروم می گردد، بلکه جهان، با همه انوار حکمت و جمال و شکوهش فسرده و بی فروغ و زشت شده به صورت زندانی سراسر شکنجه در می آید نه از خود خشنود و نه به عالم و عالمیان دلبسته است و نه با مبداء خیر و جمال رابطه ای دارد برای تسکین دردها، سوزها، ناخشنودیها و فرار از تاریکی به حرکات غافل کننده و مواد تخدیر کننده فکر پناه می برد تا اندک آرامشی بیابد.
این جهنمی است که در زیر روپوش اجسام و حواس و در اعماق درون انسان و طبیعت نهفته است و پیوسته آماده و نیرومندتر می گردد و در زمینه نفس زنده و متحرک و متکامل انسانی کاملتر می گردد، تا پس از میان رفتن پوششها و موجبات غفلت سر برمی آورد و آشکار می گردد و بر درون و محیط کفر کافران احاطه دارد و از پشت سر سرکشان را دنبال می کند و پیش می برد، همراه می برد، با اعمال و ادراکات و تصورات و تخیلات شیطانی شخصیت جهنمی، پیوسته بدان سوخت می رساند و شعله ورترش می کند. چون اصل و منشأ جهنم در باطن عالم و عوامل متضاد آن است و دور از حق و آیات و جمال او است، همه در آن وارد می شوند، و در مسیر انسان پس از عالم و بهشت فطرت و پیش از سر بیرون آوردن به عالم عقل و معرفت و پیوستگی با حقایق ثابت وجود و آیات حق کمین کرده است: «إن جهنم کانت مرصادا»

منـابـع

عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 4 صفحه 331 و 329

ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏18 ص 94، جلد ‏2 ص 445، جلد ‏26 ص 31 و 457، جلد ‏23 ص 234

سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 16 ص 569، جلد ‏3 ص 46

محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد ‏17 ص 272 و 465، جلد ‏18 ص 91

نصرت بیگم امین- مخزن العرفان- جلد ‏15 صفحه 76

سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 20 ص 268، جلد ‏19 ص 216

ابوعلی فضل بن الحسن الطبرسی- مجمع البیان- جلد ‏27 ص 74، جلد ‏26 ص 240

سیدمحمود طالقانی- پرتوى از قرآن- جلد 3 صفحه 33

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد