اثبات معاد از راه برهان بقای روح

English فارسی 3711 نمایش |

بسیاری از فلاسفه الهی در بحث معاد به سراغ مسأله بقاء روح رفته اند، و آن را از دلائل زنده این مسأله می دانند. بدون شک اعتقاد به بقاء روح نیمی از راه معاد و زندگی پس از مرگ را برای ما هموار می سازد، ولی چنان نیست که اگر کسی اعتقاد به بقای روح نداشته باشد اثبات مسأله ی معاد و رستاخیز برای او مشکل شود، بلکه بحث معاد منهای مسأله ی بقاء روح نیز کاملا قابل اثبات است.
و شاید به همین دلیل قرآن مجید در این همه آیاتی که درباره معاد بحث کرده است کمتر روی مسأله بقای روح تکیه نموده، و به تعبیر دیگر قرآن مجید پیوند خاصی میان مسأله معاد و بقای روح (چنانکه خواهیم دید) برقرار نساخته است، ولی با این حال نمی توان انکار کرد که اثبات مسأله معاد در پرتو مسأله بقای روح روشنتر و آشکارتر خواهد بود.
نیز نمی توان انکار کرد که قرآن مجید اشارات ظریف و زیبایی به مسأله بقای روح دارد، لذا سزاوار است که سیری اجمالی روی مسأله بقای روح داشته باشیم، بی آنکه در این مسأله غرق شویم، چرا که بحثهای مربوط به روح آن قدر گسترده و دامنه دار است که خود نیازمند به تألیف کتاب یا کتابهای جداگانه است. با این اشاره به قرآن مراجعه می کنیم، و به آیات زیر گوش جان می سپاریم:
1- «و لا تحسبن الذین قتلوا فى سبیل الله أمواتا بل أحیاء عند ربهم یرزقون؛ و کسانى را که در راه خدا کشته شده اند مرده مپندار، بلکه آنها زنده اند و نزد پروردگارشان روزى داده مى شوند.» (آل عمران/ 169)
2- «و لا تقولوا لمن یقتل فى سبیل الله أموات بل أحیاء و لاکن لا تشعرون؛ و به کشتگان راه خدا مرده نگویید، بلکه زنده اند ولى شما درک نمى کنید.» (بقره/ 154)
3- «النار یعرضون علیها غدوا و عشیا و یوم تقوم الساعة أدخلوا ال فرعون أشد العذاب؛ هر صبح و شام بر آتش عرضه مى شوند، و روزى که رستاخیز برپا شود [فرمان مى رسد که] فرعونیان را در سخت ترین عذاب داخل کنید.» (غافر/ 46)
4- «قل یتوفئکم ملک الموت الذى وکل بکم ثم إلى ربکم ترجعون؛ بگو فرشته مرگ که بر شما گمارده شده، جانتان را مى ستاند، آن گاه به سوى پروردگارتان بازگردانده مى شوید.» (سجده/ 11)
5- «الله یتوفى الأنفس حین موتها و التى لم تمت فى منامها فیمسک التى قضى علیها الموت و یرسل الأخرى إلى أجل مسمى إن فى ذالک لایت لقوم یتفکرون؛ خداوند روح انسان ها را هنگام مرگشان به تمامى باز مى ستاند، و [نیز] روح کسى را که نمرده است، به هنگام خواب [قبض مى کند] پس آن [روح] را که مرگ را بر او مقدر کرده نگاه مى دارد، و دیگرى را تا سر آمدى معین باز مى فرستد. قطعا در این [امر] براى مردمى که مى اندیشند نشانه هایى [از حشر و بعث] است.» (زمر/ 42)

استقلال ارواح
در نخستین آیه، سخن از شهیدان راه خداست، که گروهی از افراد سست ایمان به حالشان تأسف می خوردند که چگونه مردند و از میان رفتند و به خاک سپرده شدند و دستشان از همه جا کوتاه گشت؟! در اینجا قرآن روی سخن را به پیامبر کرده (تا دیگران حساب خود را بکنند) می فرماید: «و لاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون؛ هرگز گمان مبر آنها که در راه خدا کشته شدند مردگانند، بلکه آنها زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده می شوند.» (آل عمران/ 169) و به این ترتیب دید مردم را درباره مرگ مخصوصا مرگ شهیدان راه خدا به کلی دگرگون می سازد، و نشان می دهد که آنها در جوار رحمت الهی در حالی که شادی در سراسر وجودشان موج می زند و برای دیگران پیام می فرستند که هیچ غم و اندوهی ندارند، آرمیده اند.
این تعبیرات زنده و روشن به خوبی حکایت از بقای روح و زندگی شهیدان در عالمی بسیار برتر و بالاتر از این جهان می کند. اگر زندگی انسان با مرگ به کلی پایان می گرفت این تعبیرات حتی درباره شهیدان نامفهوم بود، و جز مشتی مجازگوئی چیز دیگری نبود. ولی آنها که نتوانسته اند پیام آیه را درک کنند، گاه به پیروی از همان افراد ضعیف الایمان آغاز اسلام، این گونه تعبیرات را به معنی بقای نام شهیدان و مکتب آنها! و مانند آن، تفسیر کرده اند، در حالی که آیه به وضوح این گونه افکار را رد می کند، و برای شهیدان حیات جاودان قائل است، حیاتی که مسلما جسمانی نیست، چون جسم خونین شهید به خاک سپرده می شود، پس حیاتی است روحانی از طریق بقای روح در برزخ.
گرچه بعضی (به گفته تفسیر المیزان) اصرار دارند که این آیه مخصوص شهیدان بدر است (یا به تعبیر بعضی دیگر مربوط به شهدای احد) ولی مسلما آیه مفهوم وسیع و گسترده ای دارد و عموم شهیدان را بدون استثناء شامل می شود، و غیر شهیدان را نیز نفی نمی کند.
به هر حال لحن این آیه و آیات بعد از آن همگی حکایت از بقای ارواح آنها، و بهره گیری از ارزاق معنوی در جوار رحمت الهی، و شاد بودن به نعمت و فضل او، دارد، و خط بطلان بر توجیهات و تفسیرهای انحرافی می کشد.

باز هم شهیدان راه خدا
همین معنی در دومین آیه مورد بحث به شکل دیگری آمده است، با این تفاوت که شأن نزول آیه قبل شهدای احد بود، و شأن نزول این آیه شهدای میدان بدر است، ولی محتوای آیه در هر دو جا عمومیت دارد. و نیز با این تفاوت که روی سخن در آیه ی قبل به پیغمبر اکرم (ص) بود و در اینجا به همه مسلمانان است، می فرماید: «به کسانی که در راه خدا کشته می شوند مرده نگوئید، بلکه آنها زندگانند ولی شما نمی فهمید.» (و لاتقولوا لمن یقتل فی سبیل الله اموات بل احیاء ولکن لاتشعرون) درست است که آیه ای اول به ضمیمه آیاتی که بعد از آن است تأکیدهای بیشتری روی مسأله حیات روحانی شهیدان دارد، ولی آیه ی دوم نیز کاملا گویا است، به خصوص اینکه می گوید: «آنها زنده اند و شما نمی فهمید!»
باز در اینجا به گفته بعضی از کوته فکران برخورد می کنیم که برای حیات شهیدان به توجیهات مجازی و انحرافی دست زده اند، و حیات را به معنی هدایت یا زنده ماندن نام و مکتب آنها، تفسیر کرده اند، در حالی که هیچ گونه شاهدی بر گفتار خود ندارند. این گروه گویا در تعبیرات این دو آیه به هیچ وجه دقت نکرده اند که برای شهیدان علاوه بر حیات، رزق و روزی، شادی و بشارت، بهره گیری از انواع نعمتهای الهی، و عدم ترس و غم، ذکر می کند، و مخصوصا با صراحت می گوید: شما حیات آنها را درک نمی کنید! اگر مقصود بیان نام و مکتب یا حیات در قیامت بوده باشد هیچ یک از این تعبیرات صحیح به نظر نمی رسد. و به این ترتیب قرآن پایه بحث بقای روح را در اینجا نهاده و آن را از شهیدان آغاز کرده است.

عذاب آل فرعون در برزخ
در سومین آیه، سخن از یک جمعیت ظالم و ستمگر یعنی «آل فرعون» در میان است که درست نقطه مقابل شهدا هستند، حال آنها را بعد از مرگ چنین بیان می کند: «النار یعرضون علیها عدوا و عشیا و یوم تقوم الساعة ادخلوا آل فرعون اشد العذاب؛ آنها هر صبح و شام بر آتش عرضه می شوند، و آن روزی که قیامت برپا می گردد دستور داده می شود که آل فرعون را داخل در آتش عذاب کنید.» (غافر 46) پر واضح است که منظور از آتش که آل فرعون صبح و شام بر آن عرضه می شوند آتش برزخی است، چرا که آنها از دنیا رفته اند، و هنوز هم قیامت برپا نشده، به علاوه مجازات آنها در قیامت صبح و شام نیست، بلکه به طور دائم در اشد عذاب خواهند بود. (همان گونه که ذیل آیه گواهی می دهد)
این تعبیر شاهد زنده دیگری بر بقای روح است، چرا که اگر روح باقی نباشد چه چیزی را صبح و شام بر آتش عرضه می کنند؟ آیا تنها جسم بی جان و خاک شده؟ این که تأثیری ندارد، پس باید روح آنها باقی بماند و دارای درک و شعور باشد و در عالم برزخ هر صبح و شام گرفتار عذاب الهی گردد.
تعبیر به «عدو» و «عشی» (صبح و شام) ممکن است به خاطر آن باشد که موقع صبح و شام از مواقع قدرت نمائی طاغوتیان و عیش و نوش آنهاست، درست در همین ساعات گرفتار مجازات الهی می شوند. تعبیر «یعرضون» (عرضه می شوند) مسلما با داخل شدن در آتش که در ذیل آیه آمده تفاوت دارد، و ممکن است اشاره به نزدیک شدن آتش به آنها بوده باشد، در برزخ نزدیک آتش دوزخ می شوند و در قیامت داخل آن! بسیاری از مفسران این آیه را دلیل بر عذاب قبر و برزخ گرفته اند، و مسلم است که عذاب قبر (و برزخ) بدون بقای روح معنی و مفهومی نخواهد داشت.
در حدیثی از پیغمبر گرامی اسلام (ص) می خوانیم که فرمود: هر یک از شما از دنیا می رود صبح و شام جایگاهش را در قیامت به او عرضه می کنند، اگر بهشتی باشد جایش را در بهشت، و اگر دوزخی باشد در جهنم به او نشان می دهند و به او گفته می شود: این جایگاه تو است در قیامت (و همین امر مایه نشاط یا شکنجه و عذاب اوست) این حدیث نشان می دهد که پاداش و کیفر برزخی منحصر به شهیدان یا آل فرعون نیست و دیگران را نیز شامل می شود.

قبض ارواح
در چهارمین آیه (و آیات مشابه آن) به تعبیر دیگری در این زمینه برخورد می کنیم که می فرماید: «قل یتوفاکم ملک الموت الذی و کل بکم ثم الی ربکم ترجعون؛ به آنها بگو فرشته مرگ که مأمور بر شماست، شما را تحویل می گیرد (روحتان را قبض می کند) سپس به سوی پروردگارتان باز می گردید.» تعبیر تازه و جالب در اینجا تعبیر «یتوفاکم» از ماده «توفی» (بر وزن ترقی) است.
به گفته «راغب» در «مفردات»، «وافی» در اصل به معنی چیزی است که به حد کمال برسد، بنابراین «توفی» به معنی گرفتن چیزی است به طور کامل، این تعبیر به وضوح این حقیقت را می رساند که مرگ به معنی فنا و نابودی نیست، بلکه نوع کاملی از قبض و دریافت، و گرفتن روح آدمی به طور کامل می باشد، و این خود دلیل زنده ای است که روح آدمی بعد از مرگ باقی می ماند. بسیاری از مفسران بزرگ به این مسأله توجه کرده و بر آن تأکید نموده اند، وگرنه فنا و نابودی چیزی نیست که «توفی» (دریافت کامل) در مورد آن صادق باشد.
قابل توجه اینکه این آیه در پاسخ کسانی است که قیامت را انکار می کردند، و در آیه قبل از آن، از آنان چنین نقل شده: «و قالوا ءاذا ضللنا فی الارض ائنا لفی خلق جدید؛ آنها گفتند آیا هنگامی که مردیم و در زمین گم شدیم آفرینش تازه ای می یابیم؟!» (سجده/ 10)
آیه در پاسخ آنها می گوید: وجود شما تنها جسم شما نیست که با مرگ به طور کلی گم شوید، بلکه گوهر اصلی که روح است از سوی فرشتگان الهی گرفته می شود و در قیامت به سوی خدا باز می گردید و جسم شما نیز در کنار روح محشور می شود. این تعبیر چنانکه گفتیم در آیات متعددی از قرآن، تکرار و تأکید شده است. پیام آیات این است که هرگز به مرگ از دریچه چشم دنیاپرستان مادی نگاه نکنید که آن را به معنی نابودی انسان و نقطه پایان زندگی او می شمرند، و فریاد «ان هی الا حیاتنا الدنیا نموت و نحیا» سر می دهند، بلکه مرگ انتقال از «حیات ادنی» و زندگی پست تر، به «حیات اعلی» و زندگی بالاتر است، آن هم توسط فرشتگان الهی که وسیله این نقل و انتقالند.
در بعضی از موارد، این «توفی» (دریافت) را به خدا نسبت می دهد: «الله یتوفی الانفس حین موتها: خداوند جانها (ارواح) را به هنگام مرگ می گیرد و دریافت می کند.» (زمر/ 42) و در جای دیگر می خوانیم: «ولکن اعبدالله الذی یتوفاکم: ولی من خدائی را پرستش می کنم که (روح) شما را به هنگام مرگ می گیرد.» (یونس/ 104) البته هرگز تضادی بین این سه تعبیر که در قرآن مجید آمده (خدا جان شما را می گیرد، فرشته مرگ می گیرد، ملائکه و فرشتگان می گیرند) وجود ندارد، چرا که همه فرمانبر خدا هستند، پس فاعل اصلی اوست، و فرشتگان قبض ارواح نیز رئیسی دارند که ملک الموت نامیده می شود، و فرشتگان دیگر قبض ارواح مأموران اویند.
 

منـابـع

ناصر مکارم شیرازی- پیام قرآن- جلد 5 صفحه 277

محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد ‏11 صفحه 485

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد