مفاهیم نجات و موعود (در سنت عهدین)
فارسی 4585 نمایش |آدمی همواره چشم به راه است و چیزی را می جوید که بالفعل نزد او حاضر نیست. البته مطلوب او همیشه یکسان نیست و بسته به وضع روحی و معنوی و زمینه های اعتقادی او متفاوت می شود. این، حکایت از بعد نامتناهی او دارد. بشر بی آینده، مأیوس و سرخورده، گویی خود را از موهبت عالمی بهتر و روشن تر محروم می سازد و عملا از استعداد و امکانات آتی به دور می ماند. شاید نتوان در میان ادیان و آیین های موجود، اعم از آسمانی و غیر آن، نمونه ای را یافت که از امید به آینده و تحولات آن تهی باشد و مستقیم یا غیر مستقیم به اصلاح و بهبود وضع بشر و تحقق آرمان های وی در آینده ای دور یا نزدیک نظر نداشته باشد. ادیان آسمانی و با منشأ وحیانی در این خصوص برجسته تر از دیگر آیین ها به این معنا توجه داشته اند و بسیاری از معتقدات دینی پیروان آنها با این معنا ارتباط می یابد. از زمره مشترکات ادیان ابراهیمی، اعتقاد به پدیده «نجات» و ظهور «منجی» به منزله نقطه آرمانی و عدالت خواهانه بشر است و البته مفهوم نجات، خود با مفاهیم و اصطلاحات دیگری نظیر «موعودگرایی»، «منجی گرایی» و «آخرالزمان» پیوند یافته است؛ به گونه ای که در هنگام بحث در زمینه هریک از مفاهیم مذکور، خواه ناخواه از دیگر مفاهیم نیز سخن به میان می آید. در واقع، زمینه اصلی باور به اصل نجات و ظهور منجی، هم به وجه روحی و آرمان خواهی بشر باز می گردد و هم به تعالیم و آموزه هایی که در متون دینی این ادیان انعکاس یافته است.
الف. موعود عهدین مبانی و پی آمدها
«... ای خداوند! تو را در میان امت ها حمد خواهم گفت و به نام تو سرود خواهم خواند که نجات عظیمی به پادشاه خود داده و به مسیح خویش رحمت نموده است؛ یعنی به داود و به ذریت او تا ابدالآباد» (مزامیر، 18: 49 ـ 50). عبارت مذکور، نمونه ای از ده ها موردی است که در عهدین از موعود و نجات دهنده و اوصاف و ویژگی های آن سخن گفته است.
نجات در عهد عتیق
مفهوم نجات در کتاب مقدس و به ویژه در عهد عتیق عمیقا با آرمان های قومی یهود، پیوند یافته و در پرتو آنها تفسیر و تعبیر می شود. بسیاری از رسایل، اسفار و مکتوبات عهد عتیق، به ویژه کتاب های انبیاء، مشحون از نوعی ادبیات منجی گرایانه به سبک و سیاق فرهنگ عبرانیان و البته همراه با تصرفات بعدی نویسندگان است. کتاب هایی نظیر ارمیای نبی، اشعیای نبی، حزقیال، دانیال، عاموس و مانند اینها به طور خاص، اندیشه نجات قوم یهود را با بیانی نزدیک به هم منعکس می سازد.
پیش گویی های انبیای بنی اسرائیل
این منجی گرایی، آرمان گرایی و انتظار مسیحا عمدتا در قالب پیش گویی های انبیای بنی اسرائیل یا ادبیات مکاشفه ای عرضه شده و ظاهرا از میان این انبیا، نخستین کسی که اقدام به کتابت این پیش گویی ها کرد، «عاموس» بوده است: اینک خداوند می گوید: اسیری قوم خود اسرائیل را خواهم برگردانید و شهرهای مخروب را بنا نموده، در آنها ساکن خواهند شد و تاکستان ها غرس کرده، شراب آنها را خواهند نوشید و بار دیگر از زمینی که به ایشان داده ام، کنده نخواهند شد (عاموس، 9: 13 ـ 15). در سایر نوشته های عهد عتیق نیز مضامین مشابه با فقره مذکور دیده می شود خداوند چنین می گوید اینک خیمه های اسیری یعقوب را باز خواهم آورد و ایشان را خواهم افزود و کم نخواهند شد و ایشان را معزز خواهم ساخت و پست نخواهند گردید (ارمیا، 30: 18ـ 20).از این جهت یهودیان به آینده ای امیدوار بودند که تمامی آرزوها و آرمان های آنها را در قالب ظهور «دوره مسیحایی»؛ یعنی همان دوره جلال و شکوه گذشته محقق می ساخت. این عبارت عهد عتیق در میان یهودیان بسیار رواج داشت که بیان می داشت: «اگرچه ابتدایت صغیر می بود، ولی عاقبت تو بسیار رفیع می گردد» (ایوب، 8: 7). اهمیت دوره طلایی گذشته با تأکید بر دوره پادشاهی داود و سلیمان به قدری است که تاریخ یهود همواره در صدد احیای آن دوره و حاکمیت مطلق یهود به شکل اسطوره ای حرکت کرده است و امروزه نشانی از آن را در زبان انگلیسی می یابیم: «روزگار خوش باستان» (The good old Time)، از این جهت می توان گفت اندیشه انتظار مسیحا اصالتا یهودی است.
دست مایه اصلی اندیشه مسیحایی یهود
دست مایه اصلی «اندیشه مسیحایی» و «نجات بنی اسرائیل»، دو اسطورة «تبعید بابل» و «آزار یهودیان در زمان حاکمیت رومی ها» است. گفته شده که «اندیشه مسیحا» در عهد عتیق مشخصا پس از بازگشت از بابل شکل گرفته، با این مضمون که خداوند، فرزندی از نسل داود نبی را برانگیخته و او با رهبری و پادشاهی بر بنی اسرائیل، آنها را از ذلت و خواری نجات داده، به اورشلیم و سرزمین مقدس باز می گرداند. تجدید سلطنت داود، چیزی است که بشارت آن در قالب مفهوم «سلطنت (ملکوت) خداوند» بیان گردیده و به کرات می توان مصادیق آن را در عهدین یافت. به نظر می رسد تب و تاب اصلی امید مسیحایی یهود در ایام پراضطراب پس از ویرانی دوم اورشلیم در سال 70 میلادی به دست «تیتوس» به اوج خود رسیده است. و حتی جنبه های تأویلی کتاب مقدس نیز با گرایش منجی گرایانه در همین دوره رونق گرفته باشد. گفته شده که دو کتاب مکاشفه باروک و مکاشفه عزرا از مجموعه کتاب های قانونی ثانی بلافاصله پس از سقوط اورشلیم نوشته شده و به دنبال آن، زمزمه های آشکار سلطنت مجدد داود بر سر زبان ها افتاده است.
اندیشه مسیحایی یهود در نوشته های اشعیای نبی
برقراری سلطنت مجدد داود و تحقق حکومت واحد، در ابتدا محدود به سرزمین یهودا (فلسطین) می شد، ولی در نوشته های بعدی، نظیر اشعیای نبی، این ایده، جنبه فراملی و فرامرزی پیدا می کند، ولی تأکید شده که مرکز این حکومت هم چنان «اورشلیم» و «صهیون» خواهند بود. «اشعیاء» در نوشته های خود از تولد کودکی به نام «عمانوئیل» (به معنای «خدا با ماست»)، به عنوان نجات دهنده بنی اسرائیل سخن می گوید؛ (اشعیاء، 7: 14) نامی که بعدها در عهد جدید نیز تکرار شده و مظهر اتحاد جنبه های الوهی و ناسوتی در عیسی مسیح تفسیر شده است: اینک باکره آبستن شده پسری خواهد زایید و نام او را عمانوئیل خواهند خواند که تفسیرش این است: خدا با ما (متی، 1: 23). «عمانوئیل»، گسترش دهنده قلمرو پادشاهی داود از منطقه ای محدود و معین به قلمرویی وسیع تر از سرزمین مقدس است که از نقطه ای به نام «تپه صهیون» بر تمامی سرزمین فتح شده حکومت خواهد کرد، و البته این پادشاهی به قیمت ریخته شدن خون های بسیار تحقق خواهد یافت زیرا خداوند با آتش و شمشیر خود بر تمامی بشر داوری خواهد نمود و مقتولان خداوند، بسیار خواهند بود (اشعیاء، 66: 15ـ 16). جالب است بدانیم که اشعیای نبی در پیش گویی های خود، انهدام پادشاهی بابل به دست حکومت فارس را خبر داده و کوروش هخامنشی را «مسیح خدا» که نجات دهنده بنی اسرائیل از دست بابلیان است نام می نهد (اشعیاء، 45: 1). کتاب اشعیای نبی، محور اصلی منابع و نوشته های یهودی با محوریت ملی گرایی، قوم محوری و منجی گرایی در ادوار بعدی قرار گرفته است.
اندیشه مسیحایی در دیگر نوشته های عهد عتیق
اما به غیر از «اشعیاء» در سایر نوشته های عهد عتیق هم مضامین و مصادیق منجی گرایانه به شکلی متفاوت عرضه گردیده است. در رساله های حجی و زکریا=حضرت زکریا علیه السلام=11585، شخص برگزیده خداوند و در واقع همان مسیح موعود، «زرو بابل» معرفی گردیده است و در رساله ملاکی به عنوان آخرین پیامبر عهد عتیق، چهره جدیدی به عرصه اندیشه مسیحایی قدم می گذارد و او همانا «ایلیای نبی» (الیاس) است اینک من ایلیای نبی را قبل از رسیدن روز عظیم و مهیب خداوند نزد شما خواهم فرستاد (ملاکی، 4: 5). اوست که فرا رسیدن روز بزرگ خداوند (نجات) و تحقق وعده الهی را بشارت می دهد.
اقدامات الیاس در منابع یهود
در منابع یهود، «الیاس»، عهده دار اقدامات مهمی است که از زمره آنها می توان به موارد زیر اشاره کرد:
ـ تنظیم تمامی مواد شریعت و تفسیر کتاب مقدس.
ـ به قتل رسانیدن «سمائیل» (شیطان) که سرچشمه تمامی شرور است.
ـ اجرای معجزاتی از قبیل بازگرداندن موسی و بخشی از قوم او نزد بنی اسرائیل، زنده کردن قارون و پیروانش، بازگرداندن برخی از لوازم معبد مقدس که به یغما برده شده، نشان دادن عصایی که خداوند به او عطا کرده و بالاخره برانگیختن مسیحابن یوسف.
تأثیر الیاس بر ادبیات عهد جدید
فقره اخیر، دقیقا تأثیر خود را در چگونگی معرفی عیسی مسیح در عهد جدید نشان داده است. به طور کلی می توان نشان داد «الیاس» از مهم ترین عناصر و شخصیت هایی است که بر ادبیات عهد جدید تأثیر گذارده؛ به طوری که نام او به کرات در اناجیل و سایر نوشته های عهد جدید ملاحظه می شود، او کسی است که بشارت ظهور نجات دهنده را قبل از آمدن وی اعلام می کند و در یک فقره، او همان «یحیای تعمید دهنده» معرفی شده است او (عیسی) در جواب گفت: البته الیاس می آید و تمام چیزها را اصلاح خواهد کرد... آن گاه شاگردان دریافتند که درباره یحیی تعمید دهنده بدیشان سخن می گفت (متی، 17: 10- 13).
تاریخ نوشته ها و رسایل مکاشفه ای
به عقیده تاریخ نگاران یهود و حتی به اعتراف نویسندگانی از همین سنت دینی، عمده نوشته ها و رسایل مکاشفه ای، می بایست پس از دوره تبعید بابل و حتی در دوره تسلط رومی ها به ویژه زمان حکومت اپیفانوس در سوریه به رشته تحریر درآمده باشد و این معنا بیان گر آن است که تاریخ نگارش این نوشته ها نمی تواند به بیش از سه سده قبل از میلاد باز گردد، با این همه برخی نویسندگان قدیم و جدید یهودی اصرار دارند این تاریخ را به قرن ها قبل از این منتسب سازند. گفتنی است برخی تحقیقات قرون اخیر نشان می دهد که تاریخ نوشته های مذکور می تواند حدود قرن نهم و دهم میلادی باشد و از این میان، دو رساله دانیال و حزقیال، مصداق مشخصی برای این موضوع ذکر گردیده اند.
رسوخ منجی گرایی یهود در مزامیر عهد جدید
در مزامیر عهد جدید نیز شواهدی از رسوخ منجی گرایی یهود دیده می شود، به گونه ای که گویی تمامی امید و آرزوی بنی اسرائیل در ظهور مسیحای نجات دهنده تبلور می یابد. در جهت این که از منظر عهد عتیق، پیامبر شریعت گذار پس از موسی (ع) کیست و از چه نسل و طایفه ای است، قراین و شواهدی در این کتاب وجود دارد که نشانه هایی را برای پیامبر لاحق ذکر کرده است، یهوه، خدایت نبی ای را از میان تو از برادرانت مثل من برای تو مبعوث خواهد گردانید، او را بشنوید (تثنیه، 18: 15).
نبی ای را برای ایشان از میان برادران ایشان مثل تو مبعوث خواهم کرد و کلام خود را به دهانش خواهم گذاشت و هرآن چه به او امر فرمایم به ایشان خواهد گفت (همان، آیه 18). نکته این جاست که اصرار کاتب تورات برآن است که نشان دهد پیامبر موعود یا از میان بنی اسرائیل و یا حداقل پیامبری برای بنی اسرائیل است و نهایتا شریعتی جز شریعت یهود را عرضه نخواهد کرد. از سوی دیگر به اعتقاد یهودیان سامری، نبی منتظر و موعود تاریخی آنان از «سبط یوسف» است؛ در حالی که عموم یهودیان و به ویژه یهودیان اورشلیم بر این باورند که موعود آنها از «سبط یهودا» و از نسل داود نبی (ع) است.
مقایسه ویژگی های مسیحای منتظر در عهد عتیق و عهد جدید
با مقایسه میان متون و منابع یاد شده می توان نتیجه گرفت که مسیحای منتظر در عهد عتیق، عمدتا به نام ها و عناوین زیر آمده است:
1- مسیح پسر داود (در کتاب هایی نظیر حزقیال و ملاکی)
2- بنده خدا (در کتاب اشعیاء)
3- پسر انسان (در کتاب دانیال که نمونه روشنی از ادبیات مکاشفه ای در میان رسایل عهد عتیق است).
باید توجه داشت که محور اصلی و بنیادین وعده های موجود در این ادبیات، همانا بازگشت به سرزمین مقدس است و بنده من داود، پادشاه ایشان خواهد بود و در زمینی که به بنده خود یعقوب دادم و پدران ایشان در آن ساکن می بودند، ساکن خواهند شد و ایشان و پسران ایشان و پسران ایشان تا به ابد در آن سکونت خواهند داشت و بنده من داود تا ابدالآباد رئیس ایشان خواهد بود و من خدای ایشان خواهم بود و ایشان قوم من خواهند بود آن گاه امت ها خواهند دانست که من یهوه هستم که اسرائیل را تقدیس می نمایم (حزقیال، 38: 24- 28). مسیحای قوم یهود از نسل همین داود است و نخستین دلیل آن این است که منجی بنی اسرائیل باید ضرورتا همان ویژگی های داود را داشته باشد. سلطنت، قدرت و گستردگی پادشاهی او انعکاس وسیعی در عهد عتیق دارد؛ به ویژه آن که نام او با شهر اورشلیم و به ویژه منطقه «صهیون» که احتمالا مجعول و ساختگی است پیوند تام دارد: «و داود قلعه صهیون را گرفت که همان شهر داود است» (سموئیل، 5: 7). گفتنی است که چهره داود در عهد عتیق، نمونه انسانی جنگ جو، شجاع و البته خونریز و انتقام جو است؛ کسی که به چیزی جز ستیز و خون خواهی و فتح سرزمین ها نمی اندیشد و حتی در مواردی به قتل و کشتار نزدیکان و وابستگان خود نیز اقدام می کند (اول تواریخ ایام، باب های 18- 20). ولی در ادبیات عهد عتیق هیچ یک از این خصوصیات نهی نشده و گویی در حکم فضایل و کمالات داود و مانند او به شمار آمده و در یک کلام؛ شخصیت او نمادی از قدرت همراه با خشونت و قساوت توصیف گردیده است. از این رو باید گفت که اندیشه «مسیحای بلاکش»، یعنی مسیحایی که «در میان ما زیست، رنج کشید و مصلوب شد»، در میان یهودیان متقدم معنا نداشت، بلکه این چهره از مسیحا یقینا به عصر نزدیک به ظهور مسیحیت و تحولات متأخر آن باز می گردد. به هر روی، «داود» نه تنها الگوی یک پادشاه مقتدر، بلکه نمونه یک مسیحای کامل برای تحقق تمامی آرمان های بنی اسرائیل بوده است. علاوه بر اینها او قهرمانی بود که شجاعانه و بی باک به جنگ دشمن می رفت، آنها را شکستی سخت می داد و مهم تر از همه قلمرو بنی اسرائیل را گسترش می داد (هوشع، 3: 5). در آخرالزمان، ماشیح (مسیح)، که فردی از نسل داود است، خواهد آمد و با ظلم و ستم مبارزه خواهد کرد و حکومت داود را بار دیگر برپا خواهد نمود.
جالب است بدانیم که این منجی در عهد جدید نیز با همین ویژگی ها توصیف شده است: داود را برانگیخت تا پادشاه ایشان شود و در حق او شهادت داد که داودبن یسی را مرعوب دل خود یافته ام که به تمامی اراده من عمل خواهد کرد، و از ذریت او خدا بر حسب وعده برای اسرائیل نجات دهنده، یعنی عیسی را آورد (اعمال رسولان، 13: 22- 24). در آن روز خیمه داود را که افتاده است برپا خواهم نمود و شکاف هایش را مرمت خواهم کرد و خرابی هایش را برپا نموده آن را مثل ایام سلف بنا خواهم کرد (عاموس، 9: 11- 12).از منظر عهد عتیق، فرزند داود، یعنی سلیمان نیز کارکردی مشابه پدر دارد؛ با این تفاوت که به کار ساخت معبد (هیکل) اهتمام می ورزد، معبدی که از جایگاه ویژه ای در تکوین هویت، تاریخ و اندیشه یهودیت برخوردار است و سلیمان شروع کرد به بنا نمودن خانه خداوند در اورشلیم بر کوه موریا، جایی که (خداوند) بر پدرش داود ظاهر شده بود (تواریخ ایام، 3: 1- 2). بدین ترتیب، اسطوره سلطنت داود و سلیمان، علاوه بر این که متضمن قدرت و شوکت دنیوی بنی اسرائیل است، مشتمل بر ویژگی های ساختاری اندیشه نجات و موعودگرایی یهودیت متأخر است. تحت تأثیر نمادگرایی یهود، نویسندگان عهد جدید خود را ملزم می دیدند که دین عیسی را بر مبنای همین اسطوره ها و نمادها تقریر و تعریف کنند، چنان که به طور مثال در نخستین عبارات انجیل متی، نسب عیسی مسیح به داود رسانده می شود (متی، 1: 1- 16).
(ادامه دارد...).
منـابـع
حسین کلباسی اشتری- فصل نامه- انتظار موعود- شماره 23، مقاله نگاهی به مفاهیم نجات و موعود در سنت عهدین
جولیوس کرینستون- انتظار مسیحا در آیین یهود- ترجمه حسین توفیقی- قم- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1377- صفحه 17 و صفحه 81-70 صفحه 67-63 صفحه 137-130
گنجینهای از تلمود- فصل دوازدهم
آرچیابلد رابرتسون- عیسی، اسطوره یا تاریخ- ترجمه حسین توفیقی- قم- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1378- صفحه 55-51 صفحه 85-79
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها