آداب حضرت رسول در خوردنیها و آشامیدنی ها

از جمله آداب رسول اکرم (ص) در خوردنیها و آشامیدنیها و متعلقات سفره یکی آنست که در کتاب کافی آن را به سند خود از هشام بن سالم و غیر او از ابی عبدالله (ع) نقل کرده که فرمود: «رسول خدا (ص) هیچ چیزی را دوست تر از این نمی داشت که دائما گرسنه و از خدا خائف باشد.»
در کتاب احتجاج به سند خود از موسی بن جعفر از آبای گرامش از امام حسین (ع) حدیث طویلی نقل کرده که همه، جوابهایی است که علی (ع) در پاسخ سؤالات مردی یهودی از اهل شام می داده، در ضمن می رسد به اینجا که یهودی از امیرالمؤمنین (ع) پرسید: «مردم می گویند عیسی مردی زاهد بوده آیا همین طور است؟» حضرت فرمود: «آری چنین است ولیکن محمد (ص) از همه انبیاء زاهدتر بود، زیرا علاوه بر کنیزهایی که داشت دارای سیزده همسر بود با اینهمه هیچ وقت سفره ای از طعام برایش چیده نشد و هرگز نان گندم نخورد و از نان جو هم هیچ وقت شکمش سیر نشد و سه شبانه روز گرسنه می ماند.»
در امالی صدوق از عیص بن قاسم روایت شده که گفت: «خدمت حضرت صادق (ع) عرض کردم حدیثی از پدرت روایت شده که فرمود: رسول خدا (ص) از نان گندم سیر نشد، آیا این روایت صحیح است.» فرمود: «نه، زیرا رسول خدا (ص) اصلا نان گندم نخورد، و از نان جو هم یک شکم سیر نخورد.» در کتاب دعوات قطب روایت شده که رسول خدا (ص) در حال تکیه غذا نخورد مگر یک مرتبه که آن هم نشست و از در معذرت گفت: «بار الها من بنده و رسول توام.» (این معنا را کلینی و شیخ به طریق زیادی نقل کرده اند و هم چنین صدوق و برقی و حسین بن سعید در کتاب زهد.)
در کافی به سند خود از زید شحام از ابی عبدالله (ع) نقل کرده که فرمود: «رسول خدا از روزی که خداوند او را به نبوت مبعوث کرد و تا روزی که از دنیا رفت در حال تکیه غذا نخورد، بلکه مانند بردگان غذا میل می فرمود و مانند آنها می نشست، پرسیدم چرا؟ فرمود: برای اظهار کوچکی و تواضع در برابر خدای عز و جل.»
در آن کتاب به سند خود از ابی خدیجه نقل کرده که گفت: "بشیر دهان" از ابی عبدالله (ع) پرسید «آیا رسول خدا (ص) در حالی که به دست راست یا به دست چپ تکیه کرده غذا میل می فرمود؟» ابی خدیجه می گوید «من هم در آن مجلس بودم.» امام صادق (ع) فرمود: «نه، رسول خدا در حال تکیه به طرف راست و یا به طرف چپ غذا میل نمی کرد ولیکن مثل بنده ها می نشست.» من عرض کردم «چرا؟» فرمود: «برای تواضع در برابر خدای عز و جل.» در آن کتاب به سند خود از جابر از ابی جعفر (ع) نقل کرده که فرمود: «رسول خدا (ص) مثل بنده ها غذا می خورد، و مثل آنها بر روی زمین می نشست و غذا می خورد، و روی زمین می خوابید.»
در کتاب احیاء العلوم می گوید: «رسول خدا (ص) وقتی برای خوردن می نشست بین دو زانو و دو قدم خود را جمع می کرد، همانطوری که نمازگزار می نشیند، الا اینکه یکی از زانوها و قدمها را روی زانو و قدم دیگر می گذاشت، و می فرمود: من بنده ای هستم و لذا مثل بنده ها غذا می خورم و مثل آنان می نشینم.»
صفوانی در کتاب التعریف از علی (ع) نقل کرده که فرمود: «رسول خدا (ص) وقتی بر سر سفره غذا می نشست مثل بنده ای می نشست، و بر ران چپ خود تکیه می کرد.» و در کتاب مکارم از ابن عباس نقل می کند که گفت: «رسول خدا (ص) روی زمین می نشست و گوسفندان را بین دو پای خود گذاشته شیر آنها را می دوشید و اگر غلامی از آن حضرت دعوت می کرد می پذیرفت.»
در محاسن به سند خود از حماد بن عثمان از ابی عبدالله (ع) روایت کرده که فرمود: «رسول خدا (ص) وقتی غذا میل می فرمود انگشتان خود را می لیسید.»
در احتجاج از کتاب موالید الصادقین نقل کرده که گفته است: «رسول خدا (ص) از تمامی انواع غذاها میل می فرمود، و هر چه را که خدا حلال کرده، با اهل بیت و خدمتگزاران خود و هر وقت که ایشان می خوردند می خورد، و هم چنین با کسی از مسلمانان که او را دعوت می کرد هم غذا می شد، هر چه آنان می خوردند می خورد و روی هر چیزی می خوردند می خورد مگر اینکه برای آنها میهمانی می رسید که در این صورت با آن میهمان غذا میل می فرمود (تا آنجا که می گوید) و از هر غذایی، بیشتر آن را دوست می داشت که شرکت کنندگان در آن بیشتر باشند.» (اینکه در این روایت داشت: و روی هر چیزی می خوردند می خورد، مقصود سفره و خوان و امثال آن است، و اینکه گفت: "و ما أکلوا؛ و هر چه می خوردند"، ممکن است "ما" موصوله باشد، یعنی هر چیزی را که می خوردند، و ممکن است "وقتیه" باشد یعنی تا هر وقت که می خوردند، و اینکه گفت: مگر اینکه برای آنها میهمانی می رسید، استثنایی است از اینکه گفت: با اهل بیت و خدمتگزاران خود غذا می خورد. و معنایش این است که مگر وقتی که میهمانی برای ایشان می رسید که در این صورت دیگر با اهل بیت خود غذا میل نمی فرمود، بلکه با میهمان غذا می خورد.)
در کافی به سند خود از ابن قداح از ابی عبدالله (ع) نقل کرده که فرمود: «رسول خدا (ص) وقتی با گروهی غذا میل می فرمود، اولین کسی بود که دست به غذا می برد و آخرین کس بود که دست برمی داشت و چنین می کرد تا همه مردم غذا بخورند و خجالت نکشند.»
نیز در کافی به سند خود از محمد بن مسلم از ابی جعفر (ع) نقل کرده که فرمود: امیرالمؤمنین (ع) فرموده: «شام انبیاء بعد از نماز عشا بوده شما هم شام خوردن را ترک نکنید که باعث خرابی بدن است.»
در کافی به سند خود از عنبسة بن نجاد از ابی عبدالله (ع) نقل کرده که فرمود: «هیچ طعامی نزد رسول خدا (ص) حاضر نشد که در آن خرما باشد مگر اینکه ابتدا از آن خرما میل فرمود.»
در کافی و صحیفة الرضا به سند خود از آباء گرام آن حضرت نقل کرده که آن حضرت فرمود: «رسول خدا (ص) وقتی خرما می خورد هسته آن را پشت دست خود می گذاشت، آن گاه آن را دور می انداخت.»
در کتاب اقبال از جلد دوم تاریخ نیشابوری نقل کرده که در ضمن شرح حال حسن بن بشر به سند او نقل نموده که گفته است: «رسول خدا (ص) بین هر دو لقمه، خدا را حمد می کرد.» در کافی به سند خود از وهب بن عبد ربه نقل کرده که گفت: «امام صادق (ع) را دیدم که خلال می کرد و من به او نگاه می کردم، حضرت فرمود: رسول خدا (ص) همیشه خلال می کرد، و خلال، دهن را خوشبو می کند.»
در کتاب مکارم از رسول خدا (ص) نقل می کند که هر وقت آب می آشامید ابتدا "بسم الله" می گفت (تا آنجا که می گوید): «و آب را به طور مخصوصی می مکید و آن را به پری دهان نمی بلعید و می فرمود: درد کبد از همین قورت دادن است.» در کتاب جعفریات از جعفر بن محمد از آبای گرامش از علی (ع) نقل می کند که فرمود: «چند بار تجربه کردم و دیدم که رسول خدا (ص) آب یا هر آشامیدنی دیگر را به سه نفس می آشامید و در ابتدای هر نفس "بسم الله" و در آخر آن "الحمد لله" می گفت، از سبب آن پرسیدم فرمود: حمد را به منظور ادای شکر پروردگار و "بسم الله" را به منظور ایمنی از ضرر و درد می گویم.»
در کتاب مکارم می گوید: «رسول خدا (ص) در ظرف آشامیدنی نفس نمی کشید، و اگر می خواست نفس تازه کند ظرف را از دهنش دور می کرد و آن گاه تنفس می نمود.»
در احیاء العلوم می گوید: «وقتی رسول خدا (ص) گوشت میل می فرمود سر خود را به طرف ظرف گوشت پائین نمی انداخت بلکه آن را به طرف دهان خود می برد و آن را به طور مخصوصی و با تمام دندانها می جوید، و مخصوصا وقتی گوشت میل می فرمود هر دو دست خود را به خوبی می شست آن گاه دست تر را به صورت خود می کشید.»
در کتاب مکارم الاخلاق می گوید: «رسول خدا (ص) همه رقم غذا میل می فرمود.» (طبرسی بعد از نقل این روایت اصنافی از طعام را که آن جناب میل می فرمود شمرده، از آن جمله نان و گوشت را به انواع مختلفش ذکر کرده و هم چنین خربزه و شکر و انگور و انار و خرما و شیر و هریسه (گندم پخته) و روغن و سرکه و کاسنی و بادروج و کلم، و روایت شده که آن جناب از عسل خوشش می آمد و نیز روایت شده که در میان میوه ها انار را بیشتر دوست می داشت.)
طوسی در کتاب امالی به سند خود از ابی اسامه از ابی عبدالله (ع) نقل کرده که فرمود: «طعام رسول الله (ص)، اگر به دستش می آمد، جو، و حلوایش خرما، و هیزم منزلش پوست و برگ و شاخه درخت خرما بود.»
در کتاب مکارم نقل می کند که رسول خدا (ص) غذای داغ نمی خورد، و صبر می کرد تا خنک شود و می فرمود: «خدای تعالی ما را آتش نخورانیده و غذای داغ برکت ندارد.» و وقتی غذا میل می فرمود "بسم الله" می گفت و با سه انگشت و از جلو خود غذا می خورد، و از جلو کسی غذا برنمی داشت، و وقتی سفره پهن می شد قبل از سایرین شروع می کرد، و با سه انگشت ابهام و انگشت پهلوی آن و انگشت وسط غذا می خورد، گاهی هم از انگشت چهارمی کمک می گرفت و با تمامی کف دست می خورد نه با دو انگشت، و می فرمود: «غذا خوردن با دو انگشت، غذا خوردن شیطان است.» روزی اصحابش فالوده آوردند و آن حضرت با ایشان تناول فرمود، پس از آن پرسید «این فالوده از چه درست می شود؟» عرض کردند «روغن را با عسل می گذاریم اینطور می شود.» فرمود: «طعام خوبیست.» رسول خدا (ص) نان جو را الک نکرده می خورد و هیچ وقت نان گندم نخورد، و از نان جو هم سیر نشد، و هیچ وقت بر خوان طعام غذا نخورد، بلکه روی زمین می خورد، خربزه و انگور و خرما می خورد و هسته آن را به گوسفند می داد، و هیچ وقت سیر، پیاز، تره و عسلی که در آن مغافیر بود میل نمی فرمود، و "مغافیر" خلطی است که در بدن زنبور هضم نشده و در عسل می ریزد و بوی آن در دهن می ماند.
رسول خدا (ص) هیچ وقت غذایی را مذمت نفرمود، اگر آن را دوست می داشت می خورد و اگر از آن خوشش نمی آمد نمی خورد و آن را مذمت نمی کرد که دیگران هم نخورند، ظرف غذا را می لیسید و می فرمود: «غذای آخر ظرف برکتش از همه آن غذا بیشتر است.» وقتی هم که از غذا فارغ می شد هر سه انگشت خود را یکی پس از دیگری می لیسید و دست خود را از طعام می شست تا پاکیزه شود، و هیچ وقت تنها غذا میل نمی فرمود. (اینکه راوی گفت: با سه انگشت ابهام و انگشت پهلوی آن و انگشت وسط می خورد، خواست تا رعایت ادب کند چون لفظ "سبابة" که انگشت پهلویی ابهام است مشتق از "سب؛ ناسزا" است، و اما اینکه روایت کرد که آن حضرت فالوده میل می فرمود، مخالف است با روایتی که صاحب کتاب محاسن آن را با ذکر سند از یعقوب بن شعیب از ابی عبدالله (ع) نقل کرده که فرمود: «در وقتی که امیرالمؤمنین (ع) در بین چند نفر از اصحاب خود در میدان کوفه ایستاده بود شخصی طبقی فالوده به عنوان هدیه برایش آورد، حضرت به اصحاب خود فرمود "مشغول شوید" خودش هم دست دراز کرد که میل کند ناگهان دست خود را کشید و فرمود: "به یادم آمد که رسول خدا (ص) فالوده نخورد، از این جهت از خوردنش کراهت دارم.")
در کتاب مکارم می گوید: «رسول خدا (ص) آشامیدنیها را هم در قدحهای بلوری که از شام می آوردند و هم در قدح های چوبی و چرمی و سفالی می آشامید.» (در کافی و محاسن نیز روایتی قریب به مضمون صدر این روایت نقل کرده، و در آن دارد که: رسول خدا (ص) دوست می داشت از قدح شامی بیاشامد و می فرمود: این ظرف نظیف ترین ظرفهایی است که در دسترس شما است.)
در کتاب مکارم از رسول خدا (ص) نقل کرده که آن حضرت با کف دست هم آب می خورد، آب را در دست می ریخت و می فرمود: «هیچ ظرفی پاکیزه تر از دست نیست.» و در کافی به سند خود از عبدالله بن سنان نقل کرده که گفت: «رسول خدا (ص) در روزهای عید قربان دو قوچ ذبح می کرد یکی را از طرف خود و یکی دیگر را از طرف فقرای امتش.» و از جمله آداب آن حضرت در خلوت (بنابر نقل شهید ثانی در کتاب شرح النفلیه) آن بود که احدی او را در حال بول کردن ندید.
در جعفریات به سند خود از جعفر بن محمد از آبای گرامش از علی (ع) نقل کرده که فرمود: «رسول خدا (ص) هر وقت می خواست رفع حصر کند سر خود را با چیزی می پوشانید و بعد از قضای حاجت دفن می کرد، هم چنین اگر می خواست آب دهان بیندازد آن را دفن می کرد، و هر وقت به مستراح می رفت سر خود را می پوشانید.» (ساختن مستراح از مستحدثات بعد از اسلام است، عرب قبل از اسلام مستراح نداشت و برای قضای حاجت به طوری که از بعضی از روایات استفاده می شود به صحرا می رفته اند.)
در کافی به سند خود از حسین بن خالد از ابی الحسن ثانی (ع) نقل کرده که «خدمتش عرضه داشتم: ما روایتی در دست داریم که رسول خدا (ص) در عین اینکه انگشترش در دست بود استنجا می کرد، و امیرالمؤمنین نیز چنین کاری می کرده، با اینکه نقش انگشتر رسول خدا (ص) "محمد رسول الله" بوده آیا این روایات صحیح است؟» فرمود: «آری.» عرض کردم «ما هم اینکار را می توانیم بکنیم؟» فرمود: «آنان انگشتر را به دست راست می کرده اند و شما به دست چپ.» (روایتی قریب به این مضمون در جعفریات و مکارم از کتاب لباس تالیف عیاشی از امام صادق (ع) نقل شده.)
از جمله آداب آن حضرت در برخورد با مصیبت و بلا و مرگ عزیزان و متعلقات آن، آنست که صاحب مکارم نقل کرده و گفته که رسول خدا (ص) هر وقت جوش کوچکی در بدن خود می دید به خدا پناه می برد و اظهار مسکنت در برابر او می نمود و خود را به او می سپرد، خدمتش عرضه می داشتند «یا رسول الله! این جوش کوچک که چیز قابل توجهی نیست؟» می فرمود: «آری، ولیکن خدا وقتی بخواهد درد کوچکی را بزرگ کند می تواند، چنان که اگر بخواهد درد بزرگی را کوچک کند نیز می تواند.» در کافی به سند خود از جابر از ابی جعفر (ع) نقل می کند که فرمود: «سنت این است که تابوت را از چهار طرفش به دوش بکشند و اگر بخواهند اطراف دیگرش را هم حمل کنند مستحب است.»
در کتاب قرب الاسناد از حسین بن طریف از حسین بن علوان از جعفر از پدر بزرگوارش (ع) نقل کرده که فرمود: «روزی حسن بن علی (ع) با اصحاب خود نشسته بودند که ناگاه جنازه ای را عبور دادند، بعضی از اصحاب آن حضرت برخاسته به مشایعت آن جنازه رفتند ولی آن حضرت برنخاست، وقتی جنازه را بردند بعضی به آن حضرت عرض کردند چرا شما برنخاستید، خدا شما را عاقبت دهد با اینکه رسول خدا (ص) هر وقت می دید جنازه ای را می برند برمی خاست، حسن بن علی (ع) فرمود: رسول خدا (ص) فقط یک بار برای جنازه برخاست آن هم روزی بود که جنازه مردی یهودی را می بردند و راه عبور هم تنگ بود و آن حضرت نمی توانست از راه جنازه به کناری برود، از روی ناچاری برخاست، برای اینکه نمی خواست جنازه بالای سرش باشد.»
در کتاب دعوات قطب راوندی است که «رسول خدا (ص) وقتی جنازه ای را مشایعت می فرمود، اندوه بر دلش مستولی می شد، و بسیار حدیث نفس می کرد، و خیلی کم حرف می زد.» و در جعفریات به سند خود از جعفر بن محمد از آبای گرامش از علی (ع) نقل کرده که فرمود: «رسول خدا (ص) وقتی می خواست بعد از دفن جنازه ای خاک بر آن بریزد تنها سه مشت خاک می ریخت.» و در کافی به سند خود از زراره از ابی جعفر (ع) نقل کرده که فرمود: «رسول خدا (ص) نسبت به مرده های بنی هاشم کارهای مخصوصی انجام می داد که نسبت به اموات سایر خانواده ها آن کارها را نمی کرد، از آن جمله وقتی به جنازه ای از بنی هاشم نماز می گزارد و قبرش را آب می پاشیدند حضرت دست خود را بر قبر می گذاشت به طوری که انگشتان مبارکش در گل فرو می رفت، به طوری که اگر غریب و یا مسافری از اهل مدینه به شهر مدینه وارد می شد و از قبرستان می گذشت و آن قبر تازه و اثر انگشتان را می دید، می فهمید که صاحب این قبر از بنی هاشم است و لذا می پرسید از آل محمد (ع) چه کسی تازه از دنیا رفته؟»
شهید ثانی در کتاب مسکن الفؤاد از علی (ع) نقل کرده که فرمود: «رسول خدا (ص) وقتی به صاحبان مصیبت تسلیت می داد می فرمود: "آجرکم الله و رحمکم؛ خداوند اجرتان دهد و شما را رحم کند" و وقتی کسانی را تبریک و تهنیت می داد می فرمود: "بارک الله لکم و بارک الله علیکم؛ خداوند برای شما مبارک کند و آن را برایتان مستدام بدارد".

 


Sources :

  1. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏6 صفحه 465

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/110479