حسن مثنی

از بزرگان و مشاهیر علویان و از فضلا و زعمای برجسته بنی هاشم.
بسیار جنگجو، دانشمند با ورع و پرهیزکار و شخصیتی عظیم الشأن که گفته شده شباهت زیادی به پیغمبر اکرم (ص) داشت. به نقل بعضی از مورخین حدود سال 44 ه.ق در مدینه متولد شد.
کنیه اش: ابومحمد و لقبش حسن مثنی یعنی دو حسن.
پدرش: امام حسن بن علی بن ابیطالب (ع).
مادرش: خوله دختر منظور بن زبان بن فزاری و از قبیله فزار بود.
همسرش: فاطمه دختر عمویش حسین بن علی بن ابیطالب (ع) که قبل از واقعه عاشورا با او ازدواج کرده بود و چون در تقوی و کمال و جمال بی نظیر بود او را حورالعین می گفتند.
فرزندان حسن مثنی، تا 10 نفر یا بیشتر از چند همسر ذکر شده اما مشهورترین آنها: عبدالله محض، ابراهیم غمر که در بعضی نقل ها ابراهیم عمر آمده که ظاهرا اشتباه است و دیگر حسن مثلث که عمده سادات حسنی از نسل آنها و هر 3 پسر مادرشان فاطمه دختر امام حسین (ع) بوده است.

صفحات زندگی او در تاریخ
1- حسن مثنی در زمان خود، بر اساس وصیت علی بن ابیطالب جد بزرگوارش، متولی صدقات و موقوفات آن حضرت در مدینه بود.
2- سال 61 ه.ق در واقعه کربلا به همراه برادران دیگرش قاسم، عبدالله و... در رکاب عموی خود حضرت سیدالشهدا در جنگ با یزیدیان شرکت کرد. اکثر مقاتل شرکت او را در این واقعه چنین نقل کرده اند.
روز عاشورا دهم محرم سال 61 ه.ق برای یاری سپاه اسلام به مقابله با دشمن رفت و جنگید و پس از اینکه چندین نفر از سپاه بنی امیه را کشت با ضربات شمشیر و نیزه با هجده زخم مجروح شد و از اسب به زمین افتاد و به دست دشمن اسیر شد. اما اسماء بن خارجه فزاری که به نقلی دایی او و به نقل دیگری خویشاوندی با مادر او داشت و از یک قبیله بودند گفت: «به خدا قسم دست کسی به پسر خوله نمی رسد.» و او را که زخمی شدید برداشته بود به کوفه برد و معالجه کرد تا بهتر شد و سپس به مدینه روانه اش کرد. البته بر نقل دیگری از مورخین او در واقعه عاشورا خردسال بوده و همراه آل الله اسیر شد.
3- سال 64 ه.ق زمانی که عبدالله بن زبیر حاکم مکه شد و مردم را به بیعت وادار کرد و از گرفتن بیعت از بنی هاشم درمانده شد، محمد بن حنفیه و عبدالله بن عباس را به همراه هفده نفر دیگر از بنی هاشم از جمله (حسن مثنی) را در حجره زمزم زندانی کرد.
4- زمانی که حجاج بن یوسف ثقفی از طرف (عبدالملک مروان خلیفه اموی) حاکم مدینه شد از او خواست که عمر بن علی عموی خود را در تولیت موقوفات و صدقات با خود شریک کند. اما حسن به دلیل اینکه این کار فقط مختص فرزندان حضرت فاطمه (س) است از این کار امتناع کرد و گفت: «این خلاف شرط وقف است.» حجاج گفت: «تو قبول کنی یا نکنی من او را در اینکار تولیت شریک تو می کنم.» اما حسن مثنی وقت مقتضی بدون خبر از مدینه به شام رفت و بر عبدالملک وارد شد و مورد تکریم او قرار گرفت و جریان را باز گفت. عبدالملک خلیفه طی نامه ای حجاج را از این کار منصرف کرد و حسن با عطاهای فراوان برگشت.
حسن مثنی تولیت موقوفات علی (ع) را بعد از خود به فرزندش عبدالله محض سپرد هرچند که منصور عباسی در زمان خودش عبدالله را به زندان انداخت و متولی موقوفات شد.
5- در زمان دیگری از تاریخ وقتی که عبدالرحمان پسر محمد بن اشعث کندی بر حجاج بن یوسف ثقفی شورش کرد می خواست خود را خلیفه معرفی کند اما چون امر خلافت فقط برای افراد قریشی مورد پذیرش مردم بود، لذا به علی بن حسین (ع)، امام سجاد (ع) و حسن مثنی که دو نفر از بزرگان علویان بودند نامه نوشت و از آنها این موقعیت را خواستار شد. امام سجاد (ع) نپذیرفت و حسن مثنی پس از اصرار زیاد قبول کرد و از این رو عبدالرحمان با او بیعت کرد و مسلمانان را به خلافت او دعوت نمود و آنگاه علمای مشهوری در عراق چون: محمد بن سیرین، حسن بصری و عبدالرحمان ابی لیلی و شعبی با او که به "ارضی" ملقب شده بود بیعت کردند. اما بعد از مرگ عبدالرحمن بن محمد در سال 85 ه.ق حسن متواری شد.
6- در زمان حکومت مروانیان با آنها به مبارزه برخاست تا اینکه والی مدینه او را به زندان انداخت. به نقل مورخین ولید بن عبدالملک به عامل خود عثمان بن حیان مری [صالح بن عبدالله مری] نوشت: «حسن مثنی را تحت نظر داشته باش و در مسجد پیامبر 100 [50] تازیانه بزن و من تو را نمی بینم مگر اینکه قاتل او باشی.»
چون نامه ولید به دست او رسید دنبال حسن فرستاد ظاهرا او در زندان بود او را آوردند در حالی که همه دشمنان در مقابل او جمع شده بودند. اما حضرت علی بن الحسین امام سجاد (ع) به او کلمات فرج را آموخت و خداوند او را فرج داد و آزاد شد.
او از سطوت بنی امیه ترسید و درگیر خود را مخفی کرد و در همین اختفا به سر برد تا اینکه فرستادگان ولید بن عبدالملک و به گفته برخی دیگر سلیمان بن عبدالملک او را با سم مسموم کرده و در سال 97 ه.ق او را کشتند.
بنابر وصیت او وصیش ابراهیم بن محمد بن طلحه برادر مادری او بود و جنازه اش را در مدینه در قبرستان بقیع به خاک سپردند. سن او را با اختلاف زیادی بین مورخین از 35 سالگی تا 87 سالگی گفته اند اما بنابر مشهور در 53 سالگی از دنیا رفته است.
همسرش فاطمه سر قبرش خیمه ای به پا کرد و یکسال سوگواری نمود. روزها روزه و شبها را به عبادت مشغول بود. حسن مثنی جزو راویان بوده و از پدرش امام مجتبی (ع) و عبدالله بن جعفر بن ابی طالب (ع) و برخی دیگر روایت کرده است.
ابن عساکر در تاریخ دمشق راویان از او را فرزندش عبدالله محض و پسرعمویش حسن بن محمد بن حنفیه را مطرح کرده و عده دیگری چون فرزندانش ابراهیم عمر و حسن مثلث از او روایت کرده اند. بعضی از نوادگانش چون محمد معروف به نفس زکیه و ابراهیم معروف به قتیل باخمری که پسران عبدالله محض بودند، در قیام های مهم علیه بنی العباس رهبری آن را برعهده داشتند.

نکته
حسن مثنی در زمان حیاتش هرگز ادعای امامت نکرد و کسی نیز به نام او چنین ادعایی ننمود زیرا در منابع زیدیه از او به عنوان یکی از ائمه زیدیه یاد می شود. اما این خلاف است.   


Sources :

  1. سیدمحمد حسین تهرانی- امام شناسی- جلد 15

  2. دانشنامه جهان اسلام به نقل از: شیخ مفید- انساب الاشراف- ابن عساکر- مصعبین عبدالله و ....منتهی الامال

  3. سيد مصطفى حسينى دشتى- معارف و معاریف

  4. اکبر اسدی- پژوهش نامه امام حسین (ع)

  5. دائره المعارف تشیع- جلد 6

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/119368