رفق و مدارا و تدریج در جامعه اسلامی

English 2908 Views |

وضع جامعه انسانى در در عهد جاهلیت اینطور بود که مردم یکسره به سوى باطل رو کرده بودند و فساد و ظلم در تمامى شؤون زندگیشان سلطه یافته بود، حال در چنین جوى، دین توحید (که دین حق است) مى خواهد بیاید و حق را بر مردم حاکم کند و آن را به طور مطلق و در همه شؤون بشریت بر بشر ولایت دهد تا دلهاى بشر را از لوث شرک پاک گرداند و اعمالشان را پاکیزه سازد و جامعه هایشان را که فساد در آن ریشه دوانده و شاخه و برگ زده بود و ظاهر و باطن جامعه را تباه ساخته بود، اصلاح نماید.
خداى تعالى مى خواهد بشر را به سوى حق صریح هدایت کند و نمى خواهد بیهوده بار تکلیفشان را سنگین تر سازد، او مى خواهد بشر را پاک کند و سپس نعمت خود را بر آنان تمام سازد. پس آنچه که مردم قبل از دین توحید بر آن بودند، باطل محض بود و آنچه دین توحید به سوى آن مى خواند نقطه مقابل باطل بود، و این دو (حق و باطل) دو قطب مخالفند، حال آیا از باب اینکه "هدف وسیله را توجیه مى کند"! جایز است به خاطر رسیدن به هدف یعنى از بین بردن اهل باطل با یک دسته از آنان پیمان بست؟ و به وسیله آن گروه باطل بقیه آنان را اصلاح نمود؟ یا خیر؟ و آیا به خاطر حرصى که نسبت به ظهور حق داریم، مى توانیم آن را به هر وسیله اى که بوده باشد تحقق بخشیم؟ هم چنان که بعضى اینگونه اظهار نظر کرده اند؟ و یا خیر؟
بعضى گفته اند که مى توانیم چنین روشى را پیش بگیریم، چون اهمیت هدف، مقدمه و وسیله را توجیه مى کند. و این همان مرام سیاسى است که سیاستمداران در رسیدن به هدف به کار مى برند و بسیار کم دیده مى شود که این روش از رساندن به هدف و غرض تخلف کند، از هر بابى که جارى شود نود در صد آدمى را به مقصد مى رساند، الا اینکه در یک باب جارى نیست و آن باب "حق صریح" است، همان بابى که دعوت اسلامى تنها آن راه را دنبال مى کند و تنها راه صحیح هم همین راه است، براى اینکه هدف زائیده مقدمات و وسایل است و چگونه ممکن است مقدمات باطل حق را بزاید و به آن نتیجه بخشد و یا چگونه ممکن است بیمار سالم بزاید با اینکه فرزند مجموعه اى است گرفته شده از پدر و مادرى که او را به وجود آورده اند؟
آرى سیاست، هدف و خواستى جز این ندارد که بر حریف خود سلطه و سیطره پیدا کند و گوى سبقت را از او ربوده و صدارت و تفوق و در نتیجه تمتع بهتر، از زندگى را خاص خود سازد، حال از هر راهى که باشد و به هر نحوى که پیش آید، چه خیر باشد و چه شر، چه حق باشد، و چه باطل، و سیاست تنها چیزى را که هدف خود نمى داند حق است، بر خلاف دعوت حقه دین که جز حق هدفى ندارد و با این حال اگر خود این دعوت در کار خودش متوسل به باطل شود، باطل را امضا کرده و آن را به کرسى نشانده و در نتیجه دعوت به باطل مى شود نه دعوت به حق.
براى این حقیقت، در سیره رسول خدا (ص) و ائمه طاهرین از اهل بیتش (ع) مظاهر بسیارى دیده مى شود و پروردگارش نیز به همین روش دستورش داده و در موارد متعددى که اصحابش آن جناب را وادار مى کردند به اینکه با دشمن سازش و مداهنه کند. آیاتى نازل شده و آن جناب را از مساهله با باطل در امر دین هر چند اندک باشد نهى فرمود، از آن جمله آیات زیر است که مى فرماید: «قل یا أیها الکافرون* لا أعبد ما تعبدون* و لا أنتم عابدون ما أعبد* و لا أنا عابد ما عبدتم* و لا أنتم عابدون ما أعبد* لکم دینکم و لی دین؛ بگو هان اى کافران آگاه باشید که من براى خدایانى که شما به آنها عبادت مى کنید عبادت نخواهم کرد، شما هم نمى پرستید خدایى را که من مى پرستم، و من پرستنده نیستم آنچه را که شما مى پرستید و شما هم نمى پرستید آن خدایى را که من مى پرستم دین شما براى خودتان و دین من براى من.» (کافرون/ 1- 6) و نیز با لحنى تهدیدآمیز مى فرماید: «و لو لا أن ثبتناک لقد کدت ترکن إلیهم شیئا قلیلا إذا لأذقناک ضعف الحیاة و ضعف الممات؛ و اگر نبود که ما تو را ثبات قدم دادیم، چیزى نمانده بود که به کفار اعتماد و رکون کنى، که اگر مى کردى تو را در زندگى و مرگ دو برابر دیگران عذابت مى چشاندیم.» (اسراء/ 75)
نیز مى فرماید: «و ما کنت متخذ المضلین عضدا؛ من هرگز چنین نبوده ام که گمراه کنندگان را یار خود بگیرم.» (کهف/ 51) و در قالب مثالى بسیار وسیع المعنى مى فرماید: «و البلد الطیب یخرج نباته بإذن ربه، و الذی خبث لا یخرج إلا نکدا؛ سرزمین پاک گیاهش به اذن پروردگارش مى روید و اما آن سرزمینى که ناپاک است، گیاهش جز اندک و بى خاصیت بیرون نمى آید.» (اعراف/ 58) و چون حق با باطل مخلوط نگشته و با آن ائتلاف نمى کند، لذا خداى سبحان آن جناب را دستور مى دهد براى اینکه در زیر بار سنگین رسالت از پاى در نیاید، طریق رفق و مدارا را پیش بگیرد و به سوى هدف به تدریج قدم بر دارد تا هم دعوتش بهتر پیش برود و هم مردمى که آنان را دعوت مى کند پذیراتر شوند و هم دین خدا که به سویش دعوت مى کند.

 

Sources

سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏4 صفحه 246

Keywords


0 Comments Send Print Ask about this article Add to favorites

For more information