دو روی یک سکه

English 3259 Views |

مظهر اسم اعظم یعنی پیامبر اکرم (ص) می فرماید: «چون من رسول غنی و حکیم هستم و از طرف خدای غنی و حکیم پیام آورده ام مزدی طلب نمی کنم، پیام من سراسر حکمت، انگیزه و هدف دارد و این هدف، یک چیز بیشتر نیست و آن «اتخاذ سبیل» و طی صراط مستقیم است و این هدف واحد، دو چهره و دو نام دارد یکی قرآن و دیگری عترت. اگر از صراط مستقیم سئوال کنید که چیست؟ هم می توان گفت قرآن و هم می توان گفت عترت؛ زیرا این دو، دو حقیقت جدای از هم نیستند؛ عترت عین صراط مستقیم است.» که: «هم الموازین القسط» قرآن نیز عین صراط مستقیم است که: «یس* و القران الحکیم* إنک لمن المرسلین* علی صراط مستقیم؛ یا سین. سوگند به قرآن حکیم، که قطعا تو از پیامبرانى، بر راهى راست.» (یس/ 1- 4)
پیغمبر می فرماید: چون من پیام غنی را آورده ام هیچ چیزی مرا به سوی خود جلب نمی کند جز خدای من: «إن أجری إلا علی الله؛ (یونس/ 72) چون پیام حکیم را آورده ام حرف من آمیزه ای از حکمت و مصلحت است و انگیزه اش آن است که شما با قرآن و عترت در ارتباط باشید، مزدی از شما نمی طلبم، مزدم تنها به عهده ی خداست زیرا من مظهر «غنی» و مایه ی پیدایش آسمان و زمین هستم، لذا چیزی غیر از خدا نمی تواند عهده دار مزدم باشد.
شما به یمن وجود پیغمبر و به برکت مظهر اسم اعظم خلق شده اید: «بیمنه رزق الوری و بوجوده ثبتت الأرض و السماء» آسمان و زمین به ولای آنان خلق شده اند؛ مظهر اسم اعظم، یقینا مظهر «غنی» نیز هست زیرا «غنی» از اسمای حسنای خدا و اسم عظیم است نه اسم اعظم، «حکیم» نیز چنین است. پیامبری که مظهر حکیم و غنی است از آن جهت که مظهر غنی است می گوید: مزدی نمی خواهم؛ و از آن جهت که مظهر حکیم است می گوید: مزد من آن است که شما طی راه کنید، که خود به سود سالک است نه به سود راهنما، به سود متحرک است نه به سود محرک، به سود کاروان است نه به سود قافله سالار.
همانطور که مزد خلقت، به مخلوق برمی گردد نه به خالق، مزد رسالت نیز به امت برمی گردد نه به امام. می فرماید: من آمده ام تا شما را از ذلت به عزت منتقل کنم، هدف من عزیز کردن شماست و این عزت به سود شماست. من آمده ام شما را از شرک، به توحید منتقل سازم و توحید به سود شماست که شما را عزیز و از بند بت درون و بیرون آزاد می کند. من آمدم دست شما را گرفته به بهشت رهنمون سازم نه اینکه تنها اتمام حجتی کرده باشم، آمدم تا هم تکلیف خویش را ایفا کنم و هم آن اغلالی را که برگردن شما یا سلسله ای که بر پای شماست بردارم، عصاره ی رسالتم در ثقلین یعنی قرآن و عترت، جلوه کرده، گاه می گوید هدف من مودت قرآن است و گاه می گوید هدفم مودت عترت است و هر دو را هم با حصر بیان می کند زیرا قرآن و عترت دو روی یک سکه اند! اگر گفتم مزد من «اتخاذ سبیل» است یعنی طی راه مستقیم، اخذ حبل المتین و اعتصام به قرآن که در حقیقت سبیل الله و صراط خدا قرآن است و چون قرآن،عترت را رها نمی کند اگر گفتم مزدم اتخاذ سبیل است یعنی ثقلین، مودت قربی را با مودت قرآن کنار هم ذکر کردم و طی اعلانی عمومی گفتم: «إنی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی» که «لن یفترقا حتی یردا علی الحوض».
آن کس که می گوید: «حسبنا کتاب الله» یا آن که معتقد است «حسبنا مودة أهل البیت» و با قرآن در مساس نزدیک نیست مزد رسالت را نداده است. بنابراین آنجا که پیغمبر می فرماید: من از شما مزدی نمی طلبم؛ مانند آن است که خدای سبحان فرموده: من نه از آفرینش طرفی می بندم و نه سودی می برم و آنجا که پیغمبر فرموده: مزد رسالت من مودت قربی یا اتخاذ سبیل خداست؛ مانند آن است که خدا فرموده: مزد خلقت من عبادت شماست و آنجا که پیغمبر فرموده: مزدی که می طلبم به سود شماست: «ما سئلتکم من أجر فهو لکم؛ هر مزدى كه از شما خواستم آن از خودتان مزد من جز بر خدا نيست.» (سبأ/ 47) مثل آن است که خدا فرموده: مزد خلقت من به مخلوق بر می گردد: «من اهتدی فإنما یهتدی لنفسه؛ هر كس به راه آمده تنها به سود خود به راه آمده.» (اسراء/ 15) و …. انبیایی که می گفتند: «إن أجری إلا علی الله؛ ما جز از خدا، از دیگری انتظار پاداش نداریم.» کار خود را انجام داده، به هدف، که همان اجر الهی باشد رسیدند، گرچه مردم نپذیرفته باشند.
قرآن درباره ی بعضی از انبیا می فرماید: «فما وجدنا فیها غیر بیت من المسلمین؛ جز يك خانه از فرمانبران [خدا بيشتر] نيافتيم.» (ذاریات/ 36) حضرت لوط (ع) پس از تلاش و کوشش تنها توانست یک خانواده را مسلمان کند! یا حضرت نوح (ع) پس از نه قرن و نیم تبلیغ! به خدا عرض می کند: «رب إنهم عصونی؛ نوح گفت پروردگارا آنان نافرمانى من كردند.» (نوح/ 21) «و قالوا لاتذرن الهتکم؛ گفتند زنهار خدايان خود را رها مكنيد.» (نوح/ 23) «إنک إن تذرهم یضلوا عبادک ولا یلدوا إلا فاجرا کفارا؛ که اگر تو آنها را باقى گذارى، بندگانت را گمراه مى کنند و جز پلیدکار ناسپاس نمى زایند.» (نوح/ 27)

Sources

عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 8 صفحه 336

Keywords


0 Comments Send Print Ask about this article Add to favorites

For more information