مکاتب عرفانی یونان باستان
English 4577 Views |تاریخ نشان مى دهد که یونان باستان مهد اندیشه هاى فلسفى و عرفانى بوده است. این مکاتب عرفانى فلسفى اصولا بر مبناى تزکیه و تکامل معنوى انسان استوار بود. محور اساسى تعالیم عرفانى یونان باستان گرفتن وجود مافوق انسانى خدایان و فناى در ملکوت بود. شعار جاودانه این مکاتب چنین بود: کوشش روح براى عبور از شرایط انسانى و زندگى در عالم ملکوت. این مکاتب ریشه در مانا نیروى مرموز بدوى، دارد. اورفه شاعر بزرگ یونان باستان به خدائى نامتعین عقیده داشت و آن را به صورت حقیقت وجود جهان یا حیات همگانى نشان مى داد و اروس مى نامید. میان طبیعت و جانداران اشتراک و همکارى و بستگى و وحدت احساس مى کرد. روح را در جسم زندانى مى دانست و مى گفت باید در خلاصى آن کوشید. اورفه عقیده داشت که باید روح را براى زندگى ملکوتى آماده ساخت. اندیشه هاى بد را از خود دور ساخت و از راه هنر و مخصوصا موسیقى در عالم روحانى نفوذ کرد. عرفان، مؤمن را براى زندگى آینده آماده مى سازد. طالب طریقت باید از غفلت اجتناب کند و به دقت راه یابد و دشواریهاى طریق وصال به محبوب را تحمل کند تا به سر منزل مقصودى که اورفه بیان کرده است، برسد.
آثار اورفه درباره جهان مردگان و رنج گناهکاران نفوذ زیادى در عقاید یونانیان و رومیان نمود و در اساس مسیحیت، مخصوصا ادبیات عرفانى تأثیر بسیار کرد. چنین تصور مى رود که اورفه گرى را پیتاگور در فلسفه یونان وارد کرد. افلاطون نیز تحت نفوذ آن قرار گرفت. ممکن است اورفه و پیتاگور نیز تحت تأثیر هند قرار گرفته باشند. آرمانهاى دیگر عرفانى به دمتر ارتباط دارد.
تراژدى دمتر از این قرار است که پرسفون دختر دمتر، حادس خداى دوزخ را دزدید، دمتر در جهان گشت و به زارى مشغول شد، زمین خشک گردید و ثمر نداد. زئوس، خداى خدایان، پرسفون را از او گرفت و به مادرش داد. نباتات دوباره روئیدند. این افسانه، مراسم قدیم زمین خدایان را مطرح مى سازد که احتمالا نشانه اى از توتم گندم است که سپس با اندیشه رستاخیز نباتات و افکار رستگارى روح و حیات پس از مرگ شریک و همراه گشت.
Sources
عبدالله مبلغى آبادانى- تاريخ اديان و مذاهب جهان- جلد اول- بخش اديان و مذاهب یونان باستان
Keywords
0 Comments Share Send Print Ask about this article Add to favorites