پوزیتیویسم منطقی و الهیات

English 6141 Views |

پوزیتیویسم

مکتب پوزیتیویسم منطقی، در تعریف دقیق، نهضتی سازمان یافته بود که جهت گیری علمی داشته و در سال های 1920-1930 در وین متمرکز بود. این نهضت نسبت به مابعدالطبیعه، الهیات و فلسفه سنتی شدیدا موضع انتقادی داشت. پوزیتیویزم منطقی را، که به عنوان تجربه گرایی منطقی نیز شناخته شده است، می توان به نحوی جامع تر تعریف نمود و آن را آموزه ای دانست که مولود تجربه گرایی کهن و پوزیتیویزم قرن نوزدهم است که بر اساس تفسیر تجربی نوشته های اولیه لودویک ویتگنشتاین (1951- 1885) تشدید یافته بود.

پیشینۀ پوزیتیویسم منطقی
به هر حال، مبادی بعیده مکتب پوزیتیویزم منطقی ریشه در تاریخ طولانی تجربه گرایی فلسفی دارد که سنتی مبتنی بر این اعتقاد است که تمامی معرفت بشری باید تنها از تجربه بشری اخذ شود. به طور مشخص تر، تجربه گرایی جان لاک (1704-1632)، جورج بارکلی (1753-1685)، و دیوید هیوم (1776-1711)، همراه با تلاش دسته جمعی آنان به منظور حذف افراطی منابع غیر تجربی معرفت، الهام بخش آرای علمی فیزیکدان برجسته و نظریه پرداز علم یعنی ارنست ماخ (1916-1836) شد. افزون بر این، نهضت پوزیتیویستی قرن نوزدهم که توسط اگوست کنت (1857-1798) بنیان گذاری شد، همراه با ستایش بیکرانی که نسبت به علوم طبیعی داشت و نیز تعهدات ضد روحانی و ضد مابعدالطبیعیش و همچنین برنامه های آگاهانه ای که برای ایجاد اصلاحات اجتماعی و دینی داشت، نه تنها پشتوانه ماخ به شمار می رفت، بلکه برای گروه کوچکی از ریاضیدانان و متفکران اجتماعی و دانشمندان طبیعی، که در اوائل 1907 در وین گرد آمده و درباره آرای ماخ با یکدیگر مباحثه داشتند، نیز پشتوانه ای محسوب می شد. این گروه موفق شد تا در سال 1922 نظر موریتس شلیک (1936- 1882) را به خود جلب کند. او یکی پرورش یافتگان علمی فیزیکدان بزرگ آلمانی ماکس پلانک (1947- 1858) بود که در عین حال به مسائل فلسفی مشتاقانه علاقه داشت و صاحب کرسی ماخ در دانشگاه وین بود.
شلیک به سرعت حلقه ای از متفکران همفکر را گردخود جمع آورد و آنان را از میان کسانی انتخاب کرد که در علوم تجربی صاحب نظر بودند. بعضی از آنان کسانی بودند که در سال 1928 «انجمن ارنست ماخ» را تشکیل دادند. آن چه که به زودی به عنوان «پوزیتیویسم منطقی» معروف شد توسط این گروه شکل گرفته بود. «حلقه وین» چنانکه بعدا به همین نام شناخته شد، در سال 1929 بیانیه ای صادر کرد و گردهمایی جهانی تشکیل داد و در سال 1930 نشریه ای منتشر کرد که نامش «شناخت» بود. حلقه، این نشریه را به منظور بسط مواضع تند خود منتشر کرد. ویژگی بارز منطقی حلقه وین، تجربه گرایی مأخوذ از مطالعه دقیق یعنی مطالعه خط به خط «رساله منطقی- فلسفی» ویتگنشتاین از سال 1926-1924 بود. این کتاب در سال 1918 به اتمام رسید و در سال 1921 برای نخستین بار منتشر شد. زمان انتشار آن کمی قبل از تأسیس حلقه وین بود. ویتگنشتاین هیچ گاه عضو اصلی و رسمی حلقه نبود و هیچ گاه از روح حزبی و درشت حرف زدن و قلمبه گویی های حلقه، جانبداری نمی کرد، ولی از سال 1926- 1927 مشغول مباحثات با شلیک و سایر اعضای حلقه وین بود.

اصول مأخوذ حلقه وین از آموزه های منطقی ویتگنشتاین

آموزه منطقی ویتگنشتاین برنده ترین سلاح حلقه منطقی وین علیه مابعدالطبیعه و الهیات بود که طبق آن آموزه منطقی مابعدالطبیعه و الهیات صرفا کاذب و باطل و منسوخ نیستند، این اندیشه از ویتگنشتاین اخذ شده بود که حلقه وین تأکید می کرد که همه قضایای معنادار، تحلیلی هستند، (که منطقا یقینی هستند و این به دلیل آن است که این قضایا همان گویی اند) یا ترکیبی (که قابل تجزیه به قضایای بنیادی هستند. این قضایای بنیادی با حقایق اولی بسیط تطبیق می شود.) حلقه وین تفسیر خاص خود را از آنچه به عنوان «حقائق اتمی» ارائه نمود. این تفسیر مؤید و پشتیبانی برای اصل نظریه «وحدت علوم» بود که ماخ بر اساس آن مدعی بود که همه علوم می توانند به طور یکسان به گزارش های متنوع و مرکب در مورد تجزیه تحویل برده شود. نظریه دوم، عقیده به بی ارزش بودن متافیزیک بود؛ بر این مبنا که بلندپروازی های متافیزیکی در تلاش برای فراتر رفتن از تجربه در شناخت تجربه حسی شکست می خورد و بنابراین از قلمرو معرفت خارج می شود.

اصل «تحقیق پذیری»
تنها ویژگی منحصر به فرد نظریۀ اعلام شده توسط پوزیتیویسم منطقی، اصل «تحقیق پذیری» معناست، که در پرتو تحلیل ویتگنشتاین از منطق زبان حاصل شده بود، این اصل بدان معنا گرفته شده است که برای هر قضیه غیر تحلیلی (یعنی هر جزء محتمل هر گونه سخن آگاهی بخش محتمل) یا خبر و گزاره احتمالی، معنای واقعی و حقیقی درباره آن معنای واقعی گزاره، معادل است با مجموعه مشاهداتی که برای آن سخن به کار می رود و برای اظهار صدق آن کفایت می کند. چنین گفته شده است که ادعای کلامی مذکور باید، اگر نه به نحو همانگو، معادل و هم ارز با تجربیات حسی باشد که یک تجربه گر می تواند به نحو مطلوب در مقامی قرار بگیرد که این ادعا را اثبات کند. چنین تجربیات مؤیدی در نهایت تنها می تواند معنایی داشته باشند که این گزاره ها می توانند ارائه دهند. ولی اگر چنین تجربیات مشخصی تحقق پیدا نکند، همان گونه که درباره قضایای اقامه شده درباره موجودات نامحسوس مثل خدا یا مطلق شاهد آن هستیم، این صورت لفظا حامل چیزی نیست و هیچ ادعای واقعی ارائه نکرده است که به آن معتقد گردیم.

نزاع بر سر معقولیت گزاره های الهیاتی

برخی از فیلسوفان انگلیسی زبان، که مدتی طولانی از سنت تجربی الهام گرفته از ماخ و حلقه وین تأثیر پذیرفته بودند، به سرعت متوجه پوزیتیویسم منطقی گردیدند. آلفرد آیر و گیلبرت رایل از اکسفورد و جان ویزدوم و سوزان لمتبینگ از کمبریج نخستین مفسران این جنبش بودند. ایر در سال 1933 از وین دیدار نمود و در جلسات حلقه شرکت کرد و در سال 1936 کتاب «زبان، حقیقت و منطق» را نوشت. این کتاب حاوی انتقاد پوزیتیویسم منطقی نسبت به الهیات و اخلاق بود که همچون بمبی در صحنه دنیای انگلیسی زبان منفجر شد.
این نزاع بنیادی نسبت به معقولیت منطقی گزاره های الهیاتی یا (تئولوژیکی)، که عمدتا درباره روح، خدا، زندگی پس از مرگ و مسایلی از این قبیل است، واکنشی برانگیخت که اگر چه با بروز جنگ جهانی دوم خاموش شد ولی مجددا در اوایل سال 1950 بعد از نزاع مجدد که توسط لنتونی فلیو مطرح شد شدت یافت. فلیو قائل شد که بی ثباتی «اصل تحقیق پذیری» به دلیل این نکته است که می توان پرسید چه مشاهدات تجربی با گزاره های کلامی ناسازگار خواهد بود یا آنها را ابطال خواهد کرد. اگر پاسخ منفی است پس این گزاره ها در واقع تهی از معنای واقعیند و قابل تصور نخواهند بود. متکلمان در سنت کاتولیک (چه رومی و چه انگلیکن) مایل بودند که بر حسب تعالیم سنتی مبتنی بر تمثیل و قیاس بدین سؤال پاسخ دهند. اعضای این سنت اصلاحی با الفاظ و اصطلاحات ایمان گرایانه به این سؤال پاسخ دادند. هیچ یک از دو گروه پاسخ مستقیمی به حمله پوزیتیویسم منطقی ندانند.

دفاع پروتستان های آزاداندیش از معناداری گزاره های کلامی
از طرف دیگر گروه سومی، که عمدتا شامل پروتستان های آزاد اندیش بود، تلاش کردند تا از معناداری شناختی گزاره های کلامی دفاع کنند. دفاع آنها از طریق برآمدن شرایطی بود که «اصل تحقیق پذیری» را فراهم کرده بود. اینها تجاربی را که به تحقیق یا ابطال ادعاهای مورد بحث مربوط می شد مشخص ساختند. جان هیک پیشنهاد کرد که ادعاهای مربوط به خدا فقط از طریق تجربیات بعد از مرگ می توانند مورد بررسی قرار گیرند. بازیل میچل اظهار داشت که حوادث تاریخی عادی یا تجربه های شخصی مربوط به اثبات این ادعاهاست، اگر چه به طور قطعی چنین نیست (همان طور که در موارد مبهم هم چنین است که ما می توانیم از حوادث تاریخی و تجارب شخصی استفاده کنیم). او سپس پیشنهاد کرد که گزاره های دینی می تواند از نظر معرفتی با معنا شناخته شود.
زیرا به جهت اضطرابی که گاهی در حفظ مدارک تاریخی دیده می شود نمی توان با حوادث تاریخی این الزامات را محک زد. هیر و ویزدوم معتقدند که گزاره های الهیاتی و دینی محتوای معرفتی ندارند. ولی این قضایا ممکن است از جهت دیگری اهمیت داشته باشند و آن این که تفاسیر جامعی از تجارب جزئی ارائه می دهند.
این پاسخ های متنوع، که پاسخ های فراوان دیگری نیز می توان بر آن افزود، بیانگر فاصله موجود در مباحث پس از جنگ است که زاینده موضع شدید و تردید آمیز حلقه وین بود. اما شمشیر تیز «اصل تحقیق پذیری» از پیش، بر روی مباحثی که در مرکز علایق پوزیتیویسم منطقی قرار داشت کشیده شده بود. این مباحث عبارت بودند از مسایلی چون تحلیل شایسته و دقیق اظهارات و گزاره های علمی. اگر چه اعضا و جانبداران حلقه وین کوشش بسیار کرده اند، ولی نتوانستند برنامه خود را درباره معیار تحقیق گزاره های بنیادی علمی تحقق بخشند، ولی تمامی گزاره های الهیاتی و مابعدالطبیعی را کنار گذاشته اند.

تردید در تحقیق پذیری گزاره های علمی

به زودی آشکار شد که قوانین علم تماما از نظر صورت کلی بوده و به طور قطعی تحقیق پذیر نیستند؛ چون شمار محدودی از مشاهدات نمی تواند علی الاصول یک حکم کلی را مورد بررسی قرار دهد. به هر حال بعضی مثال ها، هر قدر هم کثیر باشند، نمی توانند ادعاهای مربوط به همه موارد و مصادیق را اثبات کنند. علاوه براین، قوانین علمی روی هم رفته گزاره نیستند، ولی قوانین پوشش دار یا هویت های دیگر منطقی برای بیشتر مدافعان علم همچنان تناقض آمیز بود. همچنین معنای ظاهرا روشن گزاره های علمی مشخص و واقعی و گزاره های مربوط به زندگی روزانه تحت فشار تحلیل اصل تحقیق پذیری بر مجموعه ای از مشاهدات نامحدود از بین می رود. ارجاع مسئله به معیار «ابطال پذیری» کمک نکرد. زیرا اگر چه قضیه کلی می تواند به وسیله یک مشاهده منفی ابطال شود، هیچ قضیه جزنی را از این طریق نمی توان ابطال کرد. به علاوه، قوانین کلی علم، چه در منطق و چه در حقایق تاریخی، به یکباره از طریق مشاهدات منفی ابطال نمی شوند. برای ابطال قضایای علمی، حداکثر نیازمند نشان دادن شبکه کاملی از نظریات هستیم که توسط مشاهدات منفی حاصل شده باشد. چون مستقیما مشخص نیست که کدام یک از مشاهدات را می توان تکذیب و کدام یک را حفظ کرد. به علاوه همان گونه که مورخان علم چون توماس کوهن اثبات نموده اند علوم عملا در چنین زمینه مناسب و خوب منطقی رشد نمی کنند.

روش های خاص اصالت عمل ورزی
تلاش های فیزیکدان دانشگاه هاروارد یعنی بریجمن بود که کلیه مفاهیم علمی را به توضیحاتی درباره روش های خاص اصالت عمل ورزی ارجاع می داد. در این روش به این نتیجه مطلوب رسیده بود که مفاهیم مختلفی (چون امتداد و زمان) توسط علوم مختلفی ساخته خواهد شد که متکی بر موضوعات مختلف و روشهای خاص آنهاست.
صرف نظر از حمایت از «وحدت علوم»، که انگیزه اصلی تأسیس جنبش پوزیتیویسم منطقی بود، اصالت ورزی در صدد بود که آن را منطقا برای اختر شناس محال بنماید. در این علم مفهوم مشترک فاصله در زمین شناسی و زیست شناسی یا فیزیک ذرات که بر علوم دیگر متکی است ناممکن است. در واقع حتی درون همان علم یا در درون همان آزمایشگاه واحد در موارد مختلف، از نظر علمی مفاهیم کلی از طریق تحویل گرایی مکتب اصالت عمل ورزی با هم آمیخته می شود.
به همین گونه مسئله وصول به یک مفهوم غیر مابعدالطبیعی نسبت به عالم مشترک که توسط علم مورد تحقیق قرار گرفته باشد برای دانشمندانی که ذهن های واقع گرا دارند هراس انگیز است، اگر معنای همه گزاره های واقعی از نظر لفظی مساوی با تجربیاتی باشد که جهت بررسی آنها صورت می گیرد. از آنجا که تجربیات شخصی و خصوصی هستند، مسئله سنتی و متداول (یعنی این که من چگونه می توانم از «خود انگاری» بگریزم اگر قانون های آگاهی دیگری هم هست که مستقیما قابلیت مشاهده توسط من را ندارد)، به مسئله گریز از ذهن گرایی مطلق یعنی عقیده ما بعدالطبیعی به این که هیچ چیز جز ذهنیت وجود ندارد افزوده شد. حتی اگر اسناد به نحوی باشد که بتوان از آن احتناب کرد، سرانجام پایگاه منطقی اصل تحقیق پذیری نمی تواند در مقابل تحلیل تحقیق گرایانه مقاومت کند. این اصل یک فرضیه تجربی دیگر نیست؛ یعنی مبنایی برای تأیید یا ابطال تجارب حسی عرضه نمی کند. بنابراین یک توتولوژی پوچ و تهی است (یک همان گویی پوچ و بی معناست).
بسیاری از پوزیتیویست های منطقی موضع دوم را اتخاذ کرده اند که معتقد است یک همان گویی وقتی مفید است که دلایل مناسب متعددی برای توصیه به به کارگیری آن به جای عرف عقلا وجود داشته باشد. به هر حال این دستاویز به افرادی چون «ویزدم» این امکان را داد که با هم درباره گزاره های تحقیق ناپذیر که مفیدند سخن بگویند و اظهار کنند که ما می توانیم توصیه های پیچیده تری در معرف عقلا درباره معنای معناداری داشته باشیم.

تجزیه و افول حلقه وین و نهضت پوزیتیویسم

تجزیه تشکیلات حلقه وین با ترور «شلیک» توسط یکی از دانشجویان در سال 1936 آغاز شد. نظر به دشمنی نازی ها حلقه وین رسما در سال 1938 منحل شد. در همان سال مرکز انتشار نشریه «ارکنتیس» به خارج قلمرو و تحت نظارت مستقیم هیتلر، یعنی به هلند منتقل شد. در آنجا تنها برای دو سال دیگر به حیات خود ادامه داد. تعیین دقیق تاریخ پایان نهضت امر دشواری است. نهضت پوزیتیویسم به شیوه ها و قالب های دیگر تأثیر و نفوذ خود را به عنوان صدایی نیرومند و پرقدرت در بیان آرای تجربی خود را حفظ کرد.
دست کشیدن و عدول تدریجی ویتگنشتاین از آرای اولیه و موضعش درباره معنا در «تراکتاتوس» (رساله منطقی- فلسفی) مطرح شد. او این آرا را به نفع رویکرد کثرت گرایانه تر در مورد وظایف زبان بشری کنار نهاده بود. این کار ویتگنشتاین زیر پای پوزیتیویست ها را خالی کرد و اساس مکتب پوزیتیویسم منطقی را در هم فرو ریخت. اهمیت پوزیتیویسم منطقی برای دین و الهیات در این حقیقت نهفته است که اکنون متکلمان مجبورند اعتراف کنند تا این حد که ادعاهای کلامی آنها نمی تواند به عنوان فرضیه های صرفا تجربی مورد نظر قرار گیرد، چنان که در مناظره بین ایلیا و کشیش بعل آمده است. در واقع ممکن است تصور شود که الهیات وضعیت بهتری یافته است؛ زیرا متکلمان ناچارند نسبت به ظرافت گفتار و اظهاراتشان، چه در مسایل فنی و چه در توضیح مسایل دینی برای پیروانشان بیدار باشند و بیشتر دقت کنند.

Sources

فردریک فره- «دایرةالمعارف دین» زیر نظر میرچاالیاده- مترجم همایون همتی

هفته نامه خردنامه همشهری- شماره 25- تیر 1383

Keywords


0 Comments Send Print Ask about this article Add to favorites