زمینه های فرهنگی و تربیتی گناه

English 3396 Views |

برخی امور و مسائل فرهنگی و تربیتی زمینه را برای گناه افراد فراهم می کنند. برخی از آنها عبارتند از:

١- جهل و حماقت
جهل و حماقت، زمینه گناه را در انسان به وجود آورده و او را به سوى گناه مى کشاند. جهل به خدا، جهل به هدف از آفرینش، جهل به قوانین خلقت، جهل به زشتى گناه و آثار آن.
چنان که یک فرد جاهل و بى سواد غذاى آلوده به میکروب را بر اثر جهل به آسانى مى خورد، ولى یک دکتر میکروب شناس، هرگز آن را نمى خورد.
در دوران جاهلیت که گناهان گوناگون، سراسر زندگى مردم را گرفته بود، بیشتر بر اثر جهل و حماقت بود. براى توضیح به این آیات توجه کنید:
«قالوا یا موسى اجعل لنا الها کما لهم آلهة قال إنکم قوم تجهلون؛ بنى اسرائیل به موسى گفتند: براى ما معبودى (از بت) قرار بده چنان که آنها (بت پرستان) معبودانى (از بت) دارند. موسى گفت: شما جمعیتى جاهل و نادان هستید.» (اعراف/ ٣٨)
از زبان حضرت لوط (ع) خطاب به قومش می خوانیم: «ءانکم لتاتون الرجال شهوة من دون النساء بل انتم قوم تجهلون؛ آیا شما به جاى زنان، به سراغ مردان، از روى شهوت می روید؟ شما قومى جاهل هستید.» (نمل/ ٥٥)
و در آیه ٨٩ سوره یوسف می خوانیم: «قال هل علمتم ما فعلتم بیوسف و اخیه اذ انتم جاهلون؛ یوسف (به برادران خود) گفت: آیا دانستید که با یوسف و برادرش (بنیامین) چه کردید؟ آنگاه که جاهل بودید.»
از این آیات به روشنى استفاده می شود که جهل و نادانى یکى از زمینه هاى گناهان است. در روایات نیز بسیار آمده که جهل، زمینه ساز گناه است. در اینجا به ذکر چند نمونه مى پردازیم:
١- امام على (ع) در عهدنامه خود به مالک اشتر می فرماید: «لا یجترى على الله الا جاهل شقى؛ گستاخى و جرأت بر (نافرمانى) خدا را جز جاهل و شقى روا نمی دارد.»
٢- و نیز از گفتار آن حضرت است: «الجهل معدن الشر، الجهل اصل کل شر، الجهل یفسدالمعاد؛ جهل مرکز زشتى است، جهل ریشه و پایه زشتى است، جهل موجب تباهى معاد انسان است».
٣- امام صادق (ع) به سماعه فرمود: «عقل و لشکرش را بشناس و همچنین جهل و لشکرش را بشناس.» سپس ٧٥ خصلت زشت را به عنوان لشکر جهل برشمرد.
این روایت جامع بیانگر آن است که جهل اساس و محور خصلت هاى زشت و گناهان بزرگى همچون: حرص، خیانت، ربا، نیرنگ، تکبر، آزار به پدر و مادر، پیمان شکنى، بى تابى، شانه خالى کردن از وظیفه جهاد، سبک سرى، آینه و دشمنى و ... است (البته مراد از جهل بی سوادى نیست بلکه مراد بى عقلى و ساده اندیشى و زود باورى است).
از احادیث جالب اینکه امام صادق (ع) فرمودند: «ان بنى امیة اطلقوا للناس تعلیم الایمان ولم یطلقوا تعلیم الشرک لکى اذا حملوهم علیه لم یعرفوه؛ بنى امیه تعلیم ایمان را براى مردم آزاد کردند ولى تعلیم شرک را آزاد نکردند تا اگر مردم را بر شرک وادار کردند آن را نشناسند (و در نتیجه از روى جهل قبول شرک نمایند).
این حدیث بیانگر آن است که رهبران طاغوتى حساسیت داشتند که مردم از دستورات سازنده و بیدار بخش اسلام، آگاه نشوند تا جهل آنها باعث توقف و رکود آنها شود و زمینه انحراف آنها را فراهم سازد.

2- قوانین و سنت هاى غلط بشرى
انسان هنگامى از آلودگى ها و گناهان مختلف نجات می یابد که در پرتوی قانون کامل و اجراى آن قانون زندگى کند، قانونى که تمام ویژگى هاى ساختار انسان را مورد توجه دقیق قرار داده و آنچه را که موجب تکامل بشر و باعث رستگارى و نجات او از انحرافات و کژراهه ها است تأمین نماید. چنین قانونى جز قانون الهى نخواهد بود. چرا که خداوند آفریدگار انسان و به تمام خصوصیات روحى و جسمى او آگاه می باشد و می داند که چه قانون و برنامه اى انسان را رستگار می سازد. روى این اساس نتیجه می گیریم که قوانین غلط بشرى یکى از عوامل و زمینه هاى فرهنگى گناه است چرا که این قوانین به جاى آنکه نجات بخش باشد گمراه کننده است.
امیرمؤمنان على (ع) مى فرماید: «انما بدء وقوع الفتن کهواء تتبع و احکام تبتدع، یخالف فیها کتاب الله؛ همواره پیدایش فتنه ها، پیروى از هوس هاى آلوده و احکام و قوانین مجعول و اختراعى است، احکامى که با کتاب خدا مخالفت دارد.
در اینجا فهرست وار به ذکر بعضى از قوانین غلط بشرى می پردازیم:
١- آزادى بى قید زنان و کشف حجاب.
٢- لغو قوانین قصاص و حدود و دیات.
٣- ازدواج با همجنس (همجنس بازى)
٤- آزادى زن در طلاق دادن شوهر.
٥- اختلاط مدارس دختر و پسر.
٦- شرایط سنگین قانون ازدواج.
٧- گناه شمردن ازدواج موقت و آزادى زناى با رضایت.
٨- قانونى بودن مشروبات الکلى.
٩- قانونى بودن کورتاژ.
10- قانونى بودن ربا.
١1- معلم مرد براى شاگردان زن و معلم زن براى شاگردان مرد.
١2- قانونى بودن قماربازى.
١3- آزادى فیلم ها و عکس هاى سکسى و....
این امور و امثال آن، هر کدام منشأ و زمینه ساز گناهان بوده و جامعه و فرد را به تباهى و انحراف می کشنند.

3- التقاط و تحریف
یکى از عوامل فرهنگى زمینه ساز گناه، مسئله التقاط و تحریف قانون الهى است التقاط و تحریف عبارت از آن است که قانون الهى را تغییر داده و دستکارى کنند؛ مقدارى از قوانین بشرى در داخل آن کرده و معجونى از قانون بشرى درست کنند که سر از بدعت و دین سازى بیرون می آورد و آن را به عنوان قانون خدا معرفى نمایند.
امیرمؤمنان على (ع) در گفتارى می فرماید: «اگر باطل کاملا از حق جدا می شد بر جویندگان حقیقت پوشیده نمى ماند و اگر حق از باطل، خالص و جدا می شد زبان دشمنان (از بدگویى به حق) قطع می گردید. ولى قسمتى از حق و قسمتى از باطل را می گیرند و به هم می آمیزند اینجاست که شیطان بر دوستان خود چیره مى شود».
در اسلام، حفظ حریم قانون بسیار مورد توجه و تأکید قرار گرفته و از قانون شکنى و التقاط و بدعت گذارى که تجاوز از حریم قانون است شدیدا نهى و منع شده است.
به چند روایت زیر در مورد بدعت که یک گناه بسیار بزرگ و یک نوع تجاوز به حریم قانون مى باشد.
توجه کنید:
١- امیرمؤمنان (ع) در ضمن گفتارى فرمودند: «و ان شر الناس عند الله امام جائر ضل و ضل به فامات سنة مأخوذة و احیا بدعة متروکة؛ بدترین مردم نزد خداوند رهبر ستمگرى است که خود گمراه است و مردم به وسیله او گمراه می شوند سنت هاى پذیرفته شده را از بین می برد و بدعت هاى متروک را زنده مى کند.»
٢- رسول اکرم (ص) می فرماید: «اذا ظهرت البدع فى امتى فلیظهر العالم علمه فمن لم یفعل فعلیه لعنةالله؛ هرگاه بدعت ها در میان امتم آشکار شد، بر عالم (دین) است که علمش را آشکار کند (و بر ضد بدعت گذارها افشاگرى نماید) و اگر چنین نکرد پس لعنت خدا بر او باد.»
٣- و نیز آن حضرت (ص) فرمود: «کل بدعة ضلالة و کل ضلالة سبیلها الى النار؛ هر بدعتى گمراهى است و هر گمراهى به سوى آتش دوزخ است.»
٤- امیرمؤمنان على (ع) می فرماید: «من مشى الى صاحب بدعة فوقره فقد سعى فى هدم الاسلام؛ کسى که براى دیدار بدعت گذار به سوى او برود و او را احترام کند در حقیقت براى ویران کردن اسلام اقدام نموده است.»
فارس بن حاتم از دروغگویان و غلات مشهور و بدع تگذاران بود و مردم را به مذهب فاسد خود دعوت می کرد، امام هادى (ع) به اباجنید دستور داد تا فارس را اعدام کند و امام حسن عسکرى (ع) خون او را هدر دانست و بهشت را براى قاتل او ضامن گردید. سرانجام اباجنید آن بدعت گذار را کشت.

4- گفتار و کتب ضاله
یکى از زمینه هاى فرهنگى گناه و انحراف کتب گمراه کننده و یا وسایل تبلیغاتى گمراه کننده و یا گوش دادن به سخنان گمراه کننده می باشد. بنابراین در اسلام خواندن کتب ضاله حرام است.
توضیح اینکه: همانگونه که جسم انسان ها از نظر قدرت و توان مختلف است، مثلا بعضى قدرت تحمل دویست کیلو بار را دارند و بعضى حتى قدرت تحمل پنج کیلو بار را ندارند، فکر انسان ها نیز تفاوت دارد. بعضى توان حل یک مسئله ساده ریاضى را ندارند و بعضى همچون کامپیوتر، مشکل ترین مسایل ریاضى را در چند لحظه حل می کنند. مطالعه کتاب هاى گمراه کننده براى دانشمندان که توان فکرى و قدرت تحقیق و بررسى دارند، اشکال ندارد چرا که آنها با مطالعه و تحقیق، حق و باطل را از همدیگر تشخیص می دهند. ولى مطالعه آن کتاب ها و یا شنیدن گفتار گمراه کننده براى افرادى که فکر ناتوان و دانش اندک دارند، مسموم کننده و خطرناک است.
چنان که در تاریخ دیده می شود دشمنان با انتشار کتب گمراه کننده مردم را از راه حق باز داشته و به سوى باطل می کشانند به عنوان نمونه: وقتى که اسلام ظهور کرد دانشمندان یهود موقعیت خود را در خطر دیدند، بنابراین اوصافى را که درباره پیامبر اسلام (ص) در تورات آمده بود تغییر دادند و صفاتى ضد آن را در تورات نوشتند تا عوام یهود به سوى اسلام جذب نشوند. قرآن در سرزنش آنان می فرماید: «فویل للذین یکتبون الکتاب بایدیهم ثم یقولون هذا من عندالله لیشتروا به ثمنا قلیلا فویل لهم مما کتبت ایدیهم و ویل لهم مما یکسبون؛ واى بر آنها که مطالبى با دست خود مى نویسند سپس آن را به خدا نسبت مى دهند تا به بهاى کمى آن را بفروشند. واى بر آنها از آنچه با دست خود نوشتند و واى بر آنها از آنچه از این راه به دست آوردند.» (بقره/ ٧٨)
نظیر این مطلب در آیه ٦ سوره لقمان آمده که در تفسیر آن می خوانیم: تاجر مشرکى که به فارس آمده بود، داستان هاى رستم و اسفندیار را فرا گرفت و به حجاز بازگشت و گفت: اگر محمد (ص) داستان عاد و ثمود می گوید، من هم داستان رستم و اسفندیار مى گویم که آیه مذکور در سرزنش او نازل شد.
امام جواد (ع) می فرماید: «من اصغى الى ناطق فقد عبده فان کان الناطق عن الله فقد عبد الله و ان کان الناطق ینطق عن لسان ابلیس فقد عبد الابلیس؛ کسى که به (گفتار) گوینده اى گوش فرا دهد او را بندگى کرده است بنابراین اگر گوینده از خدا و دستورات او سخن می گوید شنونده او خدا را عبادت کرده و اگر از شیطان سخن مى گوید شنونده او شیطان را عبادت نموده است»

5- تلقین و تقلید
در مسایل تربیتى و فرهنگى یکى از عوامل زمینه ساز، تلقین و تقلید است که اگر شایسته و بر اساس صحیح باشند زمینه ساز کارهاى نیک می گردند و گرنه زمینه ساز گناه می شوند.

تلقین
در قرآن بعضى از عناوین تکرار شده که این تکرار علاوه بر فواید دیگر یک نوع تلقین و زمینه سوق دادن بشر به سوى این عناوین می باشد مانند: الله، اله، «ان الله على کل شیى قدیر؛ خداوند بر هر چیز تواناست» و... این تکرارها بیشتر جنبه تلقینى دارد تا گوش جان ما، این امور را مکرر در مکرر بشنود و این مطالب در اعماق جان، نقش ببندد.

تقلید
یکى از موضوعات فرهنگى زمینه ساز گناه تقلید کورکورانه است.
تقلید داراى اقسامى است: ١- تقلید عالم از عالم ٢ - تقلید عالم از جاهل ٣- تقلید جاهل از جاهل ٤- تقلید جاهل از عالم.
در میان این اقسام تنها نوع چهارم صحیح است و نوع اول نیز گاهى صحیح و گاهى ناصحیح است. اما تقلید جاهل از جاهل و یا تقلید عالم از جاهل، تقلید کورکورانه است و گاهى زمینه ساز بسیارى از مفاسد و جنایات مى شود. تقلید کورکورانه یعنى عدم استقلال، وابستگى ذلیلانه به دیگران و به دنبال آن مدپرستى و هرزه گرایى و زندگى پوچ و طفیلى.
در قرآن می خوانیم: هنگامى که رسولان خدا مردم را به توحید و ترک بت پرستى دعوت می کردند بت پرستان در پاسخ مى گفتند: «ان انتم الا بشر مثلنا تریدون ان تصدونا عما کان یعبد آباؤنا؛ شما انسان هایى مانند ما هستید و می خواهید ما را از آنچه پدرانمان می پرستیدند باز دارید.» (ابراهیم/ ١٠)
تقلید کورکورانه از نیاکان یک منطق سستى است که مشرکان در برابر پیامبران اقامه می کردند و همین منطق بى اساس نمی گذاشت که از گناهان و انحرافات عقیدتى و اخلاقى خود دست بکشند.

6- شخصیت گرایى
یکى دیگر از زمینه هاى فرهنگى گناه، شخصیت گرایى است. روشن است که انسان در زندگى نیاز به الگو دارد و الگو باید یک انسان کامل باشد تا به پیروى از آن بتوان به اهداف عالى انسانى نایل گردید. همیشه وجود الگوها و سرمشق هاى بزرگ در زندگى انسان وسیله مؤثرى براى تربیت آنها بوده است و انسان طبعا الگوگرا است و در تمام ابعاد زندگى می خواهد، شخصى را الگوى خود سازد و به دنبال او حرکت کند، ولى اگر فرهنگ صحیحى در جامعه نباشد، الگوهاى دروغین، جایگزین الگوهاى صحیح شده، و در این رهگذر ضربات سنگینى بر انسانیت وارد می گردد.
باید کاملا توجه داشت که الگوهاى دروغین و شخصیت هاى مصنوعى و تراشیده، یکى از بلاهاى بزرگ و زمینه هاى فساد و گناه است و باید در این راستا با کمال دقت و احتیاط گام برداشت.

7- کتمان و انکار حق
کتمان (پوشاندن و انکار کردن) حق، کتمان علم و کتمان هرگونه ارزشى، یکى دیگر از عوامل فرهنگى زمینه ساز گناه است که موجب انحراف و برچیده شدن حق و ارزش ها در جامعه مى شود، در نتیجه قرآن شدیدا از آن نهى کرده است: «و لا تلبسوا الحق بالباطل و تکتموا الحق و انتم تعلمون؛ وحق را با باطل نیامیزید و حقایق را با اینکه مى دانید، کتمان نکنید.» (بقره/ ٤٢)
و در آیه ١٥٩ همین سوره، کتمان کنندگان حق مشمول لعن خدا و لعنت کنندگان قرار گرفته اند.
رسول اکرم (ص) فرمودند: «من سئل عن علم یعلمه فکتم لجم یوم القیامة بلجام من نار؛ هر گاه از دانایى چیزى سؤال شود ولى او با اینکه جواب پرسش را مى داند کتمان کند، در قیامت افسارى از آتش بر دهان او زده شود.»

Sources

محسن قرائتی- گناه شناسی

Keywords


0 Comments Send Print Ask about this article Add to favorites

For more information